per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
1735-4013
2008-2673
2013-03-21
56
1
7
14
10.22038/mjms.2013.452
452
Research Paper
ارزیابی کفایت اجتماعی در کودکان پیش دبستانی 3-7 سال مبتلا به اختلال صرع در مقایسه با گروه شاهد
Social competence of preschool Children with Epilepsy Compared to Control Group
عاطفه سلطانی فر
1
فاطمه محرری
mohararif1@mums.ac.ir
2
فرح اشرف زاده
3
فاطمه یاوری
4
استادیار روانپزشکی کودکان و نوجوانان، مرکز تحقیقات روانپزشکی و علوم رفتاری، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
استادیار روانپزشکی کودکان و نوجوانان، مرکز تحقیقات روانپزشکی و علوم رفتاری، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
استاد مغز و اعصاب اطفال، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
دانشجوی دوره دکترای حرفه ای، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
مقدمه
صرع یک اختلال مزمن عصبی است که بر تواناییهای شناختی و رفتاری کودکان اثرگذار است، همچنین عوامل وابسته به صرع ممکن است در کسب کفایت اجتماعی در کودکان، تداخل نماید. هدف مطالعهی حاضر، ارزیابی مشکلات رفتاری و شناختی و کفایت اجتماعی در کودکان مبتلا به صرع در مقایسه با کودکان سالم است.
روش کار
در این مطالعهی توصیفی، 30 کودک 3 تا 7 ساله مبتلا به صرع مراجعهکننده به درمانگاه مغز و اعصاب اطفال بیمارستان قائم طی سالهای 1388-1390 و30 کودک سالم با خصوصیات جمعیتشناختی مشابه انتخاب شدند. کفایت اجتماعی، تواناییهای شناختی و خصوصیات رفتاری کودک و اطلاعات جمعیتشناختی با پرسشنامههای مخصوص ارزیابی گردیدند. از آزمون تی مستقل برای مقایسهی میانگین نمرات بین دو گروه استفاده شد.
نتایج
طبق نمرهگذاری آزمون تواناییها و مشکلات و آزمون کانرز، مشکلات رفتاری و شناختی کودکان مبتلا به صرع در زیرگروههای علائم هیجانی، مشکلات سلوک، بیش فعالی- عدم توجه، معیار کلی مشکلات و نیز در زیرگروه بیشفعالی- تکانشگری، به طور معنیداری (p<0.05) بیشتر از گروه شاهد بود. بر اساس معیار بلوغ اجتماعی واینلند، کودکان مبتلا به صرع در مقایسه با کودکان سالم، نمرات کمتری کسب نمودند که البته این تفاوت به لحاظ آماری معنیدار نبود (P>0.05).
نتیجهگیری
این مطالعه همسو با اکثر مطالعات قبلی نشان میدهد که کودکان مبتلا به صرع در مقایسه با گروه شاهد، مشکلات رفتاری بیشتری دارند و در خطر بالاتری برای عدم کسب بلوغ اجتماعی مطلوب میباشند. بنابراین انجام مداخلات آموزشی و روانشناختی برای حمایت از رشد و تکامل مطلوب روانی-اجتماعی این کودکان، ضروری است.
Introduction
Epilepsy is a chronic neural disorder which has impact on cognitive and behavioral abilities of children. Also,epilepsy-related factors may impaire the achievement of social competence. The aim of this study was to assess the cognitive-behavioral problems and the social competence in children.
Materials and Methods
In this descriptive research 30 children 3 to 7 years old with epilepsy who referred to child neurology clinic in Ghaem hospital in 88-90 year and 30 healthy children 3 to 7 years old were selected. Social competence, behavioral characteristic, cognitive abilities and demographic information were evaluated via special questionnaires. Student's T test was used to compare the mean values between test scores.
Results
Behavioral and cognitive problems in the children with epilepsy in subcategories of emotional symptom, Conduct problems, hyperactivity-inattention, total difficulties and impulsive-hyperactive, scores were significantly higher than the control group. No significant difference was found between 2 groups in subcategories of peer relationship problems, prosocial behavior, impact scores, learning problems, psychosomatic disorders and anxiety disorders. According to the vineland social maturity scale, children with epilepsy had lower scores than healthy children but this difference did not reach to the significant level.
Conclusion
Our findings consistent with most of the previous studies, revealed that children with epilepsy had more behavior problems than the healthy children and these children were confronted with a higher risk of inapprppriate social maturity. Therefore, educational and psychological interventions were needed to support the appropriate psycho-social development of these children.
https://mjms.mums.ac.ir/article_452_86b7d3fb7a1dacf90a1f67794db6617b.pdf
صرع
کفایت
کودکان پیش دبستانی
مشکلات رفتاری
Behavior problem
Competence
Epilepsy
preschool children
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
1735-4013
2008-2673
2013-03-21
56
1
15
20
10.22038/mjms.2013.453
453
Research Paper
بررسی تاثیر دستورالعمل های توجه درونی و بیرونی (دور و نزدیک) بر تعادل بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس
Effect of Instructions for Internal and Far and Near External Focus of Attention on Balance of Multiple Sclerosis Patients
فاطمه دوستی
1
محسن فروغی پور
foroughipourm@mums.ac.ir
2
مهدی سهرابی
3
حمیدرضا طاهری
4
مرتضی سعیدی
5
سمانه تیموری
6
کارشناس ارشد تربیت بدنی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
دانشیار گروه مغزو اعصاب، ¬دانشگاه¬علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
-دانشیار رفتار حرکتی در تربیت بدنی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
دانشیار رفتار حرکتی در تربیت بدنی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
-استادیار گروه مغزو اعصاب، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
کارشناس ارشد تربیت بدنی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
مقدمه
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر سه نوع دستورالعمل توجه درونی، بیرونی نزدیک و بیرونی دور بر اکتساب و یادگیری تکلیف تعادلی بیماران مبتلا به ام اس است.
روش کار
این مطالعه توصیفی و نیمه تجربی در سال 1390 در دانشگاه فردوسی مشهد انجام شده است. نمونه آماری در این مطالعه30 بیمار مبتلا به ام اس بود که به شیوه تصادفی از بین بیماران مبتلا به ام اس شهر مشهد انتخاب شدند و به همین روش نمونهها به سه گروه توجه درونی(توجه به پاها)، توجه بیرونی نزدیک(توجه به علامتهای جلو پاها) و توجه بیرونی دور(توجه به نشانههای دورتر از پاها) تقسیم شدند. اطلاعات ثبت شده در پرسشنامه ها با آمار توصیفی و آزمون های آنوا، تی و نرم افزارهای اکسل و SPSS مقایسه و تجزیه و تحلیل شدند.
نتایج
با استفاده از آزمون تی وابسته نشان داده شد که سطح معنا داری برای عملکرد گروه درونی برابر 41/0p=، برای گروه بیرونی نزدیک 01/0p= و برای گروه بیرونی دور 002/0p= است که با توجه به این که سطح معناداری 05/0p≤ در نظر گرفته شد در گروه درونی معنادار نبود و در دو گروه بیرونی دور و نزدیک معنادار بود.
نتیجه گیری
آزمون فرضیهها در سطح معناداری05/0p≤ نشان داد که تعادل شرکتکنندگان در هر دو گروه با دستورالعمل توجه بیرونی دور و نزدیک بهبود پیدا کرد و میزان پیشرفت در هر دو گروه تقریباًمشابه بود ولی میانگین عملکرد این دو گروه بهتر از گروه با دستورالعمل توجه درونی بود.
Introduction
The Multiple sclerosis is chronic and progressive neurological disease. MS is a Leading to various symptoms such as imbalance . Focus af attention is one of the major components of learning skill motor that is divided into two parts internal focus and external focus. Identifying the best type of focus can be an improved Problem of imbalance and fall risk in MS patients significantly.
Materials and Methods
This research is quasi-experimental.A total of 30 patients with MS participated in this study with (20-45) age range. Patients were divided into 3 groups: internal focus, near external focus and far external focus. Each group with specific instructions had to keep their balance on Biodex.
Results
Results showed that a significant level of acquisition for internal group was p=0/41, for near external group p= 0/01 and for far external group p=0/002 Significance level was considered as p ≤ 0/05. These results indicated that internal focus of attention on the acquisition and learning the balance task was not effective, While the instructions for far and near external focus on the acquisition and learning the balance task were effective and patients may lead to improved balance.
Conclusion
For data collection, tool was used to measure balance. Balance of participants in both near and far external instructions were improved and progressed in both groups but the average performance of these two groups was almost better than the one with internal instructions.
https://mjms.mums.ac.ir/article_453_981fa87c4059e57ac2c71780b1178209.pdf
تعادل
دستورالعمل های توجه
مولتیپل اسکلروزیس
Balance
Focus of attention Instructions
Multiple Sclerosis
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
1735-4013
2008-2673
2013-03-21
56
1
21
25
10.22038/mjms.2013.454
454
Research Paper
نظام مراقبت بیماری تب خونریزی دهنده کریمه کنگو و پزشکان عمومی شهرستان زاهدان
Crimean Congo Hemorrhagic Fever Surveillance and General Practitioners in Zahedan
نرجس سرگلزایی
n_sargol@yahoo.com
1
جاوید دهقان حقیقی
javid_dehghan@yahoo.com
2
فرهاد خوارزمی
3
استادیار پزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران
استادیار پزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران
پزشک عمومی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران
مقدمه
بالاترین آمار کشوری بیماری تب کریمه کنگو مربوط به استان سیستان و بلوچستان است. از طرفی نظام مراقبت این بیماری از مهمترین راهکارها ی کنترل بیماری در جامعه می باشد. پزشکان عمومی به عنوان اولین سطوح برخورد کننده با بیماران مبتلا به تب کریمه کنگو نقش اساسی در اجرای صحیح نظام مراقبت بیماری را دارند. هدف از این مطالعه بررسی میزان آگاهی پزشکان عمومی شاغل در زاهدان در رابطه با نظام مراقبت بیماری مذکور است.
روش کار
مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی مقطعی است و کلیه پزشکان عمومی شاغل در شهرستان زاهدان در سال 1390 مورد مطالعه قرار گرفتند. برای ارزیابی میزان آگاهی پزشکان در ارتباط با نظام مراقبت بیماری تب کریمه کنگو از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. اطلاعات با استفاده از آزمون های کای دو، همبستگی پیرسون و تی تحلیل شدند.
نتایج
از بین 112 پزشک شرکت کننده 9/42% اطلاعات ضعیف، 1/42% اطلاعات متوسط، 8% اطلاعات خوب داشته و هیچکدام از پزشکان، اطلاعات عالی در مورد نظام مراقبت بیماری تب خونریزی دهنده کریمه کنگو نداشتند. تفاوتی بین میزان آگاهی پزشکان عمومی برحسب دانشگاه محل تحصیل و مدت اشتغال آنها یافت نشد ولی میزان آگاهی پزشکان شاغل در بخش دولتی بیشتر از بخش خصوصی بوده و پزشکانی که سابقه گذراندان برنامه بازآموزی بیماری تب کریمه کنگو داشتند بیشتراز سایر پزشکان اطلاعات داشتند.
نتیجه گیری
میزان آگاهی پزشکان عمومی زاهدان در مورد نظام مراقبت بیماری تب کریمه کنگو در حد نا مطلوب است. به نظر می رسد ادغام مبحث نظام مراقبت بیماریهای عفونی در کوریکولوم آموزشی بخش عفونی و پزشکی اجتماعی و برنامه های باز آموزی پزشکان عمومی پیرامون مبحث نظام مراقبت بیماریهای عفونی، گام موثری در کنترل بهتر این بیماریها در استان باشد.
Introduction
Crimean Congo hemorrhagic fever is a severe and potentially fatal disease. In recent years, the highest incidence of this disease has occurred in the Sistan and Baluchestan. Surveillance system is the most important strategies for disease control in community. General Practitioners(GPs), as the first level of contact with patients, have essential roll in the proper implementation of disease surveillance system. Therefore, we evaluated the knowledge about CCHF surveillance system of Zahedan general Practitioners.
Materials and Methods
We conducted a cross sectional study on all general Practitioners in Zahedan city (April 2012).Data collection tool was a questionnaire that its validity and reliability were confirmed.
Results
A total of 112 physicians participated in our study. Their knowledges about CCHF surveillance system were as follows: weak; 49.2%, intermediate; 49.1%, good; 8% and excellent; 0%. No significant difference was found in the GPs knowledge status according to their university and their duration of clinical works. But GPs who were working in the governmental centers had significantly higher knowledge than physicians who working in the private centers. Also, the knowledge of GPs who participated in retraining program about CCHF was significantly more than others.
Conclusion
GPs knowledge about the CCHF surveillance system was undesirable. It seems necessary to integrate the topic of infectious diseases surveillance system in the infectious diseases curriculum and community medicine curriculum. Also, the retraining programs for GPs and specialists on the topic of infectious diseases surveillance system can be an effective step in better control of these diseases.
https://mjms.mums.ac.ir/article_454_76f399dffb8c02523ae6f8bdf9b6485b.pdf
بیماری تب خونریزی دهنده کریمه کنگو
پزشکان عمومی
نظام مراقبت
Crimean congo hemorrhagic fever
General Practitioners Surveillances system
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
1735-4013
2008-2673
2013-03-21
56
1
26
30
10.22038/mjms.2013.455
455
Research Paper
رابطه بین سرم آنتی ژن اختصاصی پروستات PSAبا اندازه پروستات و توده بدنی BMI
Relationship between Serum Prostate-Specific Antigen (PSA) and Prostate Size and Also PSA and Body-Mass Index (BMI)
علی عبدالحسینی
1
کامبیز توتونچی صراف
2
عذرا ایزانلو
Izanloua2@mums.ac.ir
3
نجمه جعفری مقدم
4
پزشک عمومی، مشهد، ایران
پزشک عمومی، مشهد، ایران
کارشناسی ارشد آموزش پزشکی، مشهد، ایران
کارشناس مدارک پزشکی، مشهد، ایران
مقدمه
آستانه خاص آنتیژن اختصاصی پروستات (PSA) برای مشخص نمودن بیماران در معرض بالاترین خطر ابتلا به سرطان پروستات همیشه بحث برانگیز بوده است. این مطالعه با هدف بررسی میزان مقادیر PSA بر اساس سن و بررسی رابطه PSA و نمایه توده بدن (BMI) و حجم و اندازه پروستات در افراد بدون علامت انجام شده است.
روش کار
در این مطالعه توصیفی از اطلاعات دموگرافیک و مقادیر PSA توتال و اندازههای به دست آمده پروستات از نتایج سونوگرافی 1149 نفر از افرادی که در تاریخ 1385-1390 به کلینیک چکاپ بیمارستان رضوی مراجعه کرده بودند، استفاده شد. قابل ذکر است که افراد مراجعهکننده بدون علامت بودند.به منظور تجزیه و تحلیل از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری و توصیفی مناسب استفاده شد.
نتایج
نتایج حاصل از مطالعه میانگین سنی بین 12±45 و حجم توده بدنی 8±27 را نشان داد و رابطه بین PSA و BMI همبستگی بسیار پایین و معکوس را نشان داد اما این همبستگی معنادار نبود (08/0p=) و همبستگی بین میزان PSA و حجم پروستات بالاتر از همبستگی بین میزان PSAو تک تک اندازههای پروستات بود (001/0p=).
نتیجهگیری
این مطالعه نشان داد که ارتباط معناداری بین میزان PSA وBMI وجود ندارد در حالی که در مطالعاتی که تاکنون در این زمینه بر افراد دارای علامت انجام شده ارتباط میان این دو فاکتور معنادار بوده است که ممکن است ناشی از میزان PSA بالاتر از 10 باشد و این ابهام ایجاد میشود که شاید در میزان بالای PSA رابطه میان این شاخصها بهتر دیده میشود.
Introduction
Defining the optimal prostate-specific antigen threshold to identify the patients at the highest risk of prostate cancer has always been controversial. This study aims to analyze the diagnostic value of PSA and also evaluate the relationship between PSA and BMI as well as PSA and prostate size in asymptomatic subjects referring to the Check- up Clinic of Razavi hospital.
Materials and Methods
In this descriptive, cross- sectional and retrospective study; the demographic data as well as total PSA and also prostate size of 1149 subjects who had referred to the Check- up clinic of Razavi hospital during 2006 - 2011 were evaluated according to their Sonography reports. All the subjects were asymptomatic. Data were analyzed by SPSS as well as descriptive and statistical tests.
Results
The mean age of the subjects was 45 ± 12 and BMI was reported 27± 8. Very low and inverse correlation was determined between PSA and BMI. Non- significant correlation was reported (p ₌0.08, r₌ 0.054). It was also observed that the correlation between PSA and BMI was greater than the correlation between PSA and prostate size individually (p ₌0.001, r₌ 0.394).
Conclusion
According to this study, although non- significant relationship was observed between PSA and BMI; but a significant relation had been reported in other studies which were carried out on the symptomatic subjects perviously. The mentioned significant relation may be the result of PSA> 10. So it can be doubted that in the high level of PSA these relationships could be validated.
https://mjms.mums.ac.ir/article_455_f1a0360ccdc869ffd28a5d17980114c5.pdf
آنتیژن اختصاصی پروستات
پروستات
توده بدنی
BMI
PSA
Prostate
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
1735-4013
2008-2673
2013-03-21
56
1
31
38
10.22038/mjms.2013.456
456
Research Paper
تاثیر یک دوره تمرینات هوازی بر میزان رزیستین سرم در مردان چاق
Effect of a Period of Aerobic Training on Serum Resistin Level in Obese Men
امیرحسین حقیقی
ah.haghighi292@yahoo.com
1
هادی یاراحمدی
2
آرزو ایلدرآبادی
3
علیرضا رفیعی پور
4
دانشیار فیزیولوژی ورزش، دانشگاه حکیم سبزواری، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، سبزوار، ایران
کارشناس ارشد فیزیولوژی ورزش، دانشگاه حکیم سبزواری، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، سبزوار، ایران
کارشناس ارشد فیزیولوژی ورزش، دانشگاه حکیم سبزواری، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، سبزوار، ایران
کارشناس ارشد فیزیولوژی ورزش، دانشگاه حکیم سبزواری، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، سبزوار، ایران
مقدمه
بافت چربی از طریق تولید و ترشح تعدادی پروتئین غیر طبیعی از جمله لپتین، آدیپونکتین و رزیستین در ایجاد مقاومت به انسولین نقش مهمی دارد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر یک دوره تمرینات هوازی بر میزان رزیستین سرم در مردان چاق است.
روش کار
این مطالعه مورد شاهدی در سال 1389 در دانشگاه حکیم سبزواری انجام شد. 20 مرد چاق به صورت داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه تجربی(10 نفر) و کنترل (10 نفر) قرار گرفتند. پروتکل تمرین شامل انجام تمرینات هوازی به تعداد سه جلسه در هفته و به مدت 10 هفته بود. برنامه تمرین هر جلسه شامل دویدن نرم با شدت 65 تا 75% حداکثر ضربان قلب و به مدت 10 دقیقه بود. اصل اضافه بار به گونه ای رعایت شد که در هر جلسه نیم دقیقه به زمان دویدن افزوده می شد تا اینکه در جلسه آخر، زمان دویدن به 25 دقیقه رسید. قبل و بعد از دوره تمرینی، خونگیری انجام شد. داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل تحلیل شدند.
نتایج
نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه کنترل و تجربی در میزان رزیستین سرم و شاخص مقاومت به انسولین وجود ندارد. اما انجام تمرینات هوازی باعث کاهش معنادار شاخص توده بدن، وزن بدن، نسبت محیط کمر به لگن، درصد چربی بدن و افزایش معنادار حداکثر اکسیژن مصرفی شد.
نتیجه گیری
می توان گفت انجام 10 هفته تمرینات هوازی بر میزان رزیستین سرم در مردان چاق تاثیری ندارد. با این حال، برای رسیدن به نتایج قطعی تر، انجام تحقیقات دیگری ضروری است.
Introduction
Adipose tissue has an important role through the production and secretion of abnormal proteins such as leptin, adiponectin and resistin in insulin resistance. The aim of this study was to investigate the effect of a periodof aerobic training on serum resistinlevel in obese men.
Materials and Methods
Twenty obese men were selected voluntarily and were included randomly in the experimental (N=10) and control (N=10) groups. Aerobic training protocol consisted of 3 sessions per week for 10 weeks. Each training session consisted of one slow running with intensity of 65 to 75 percent of maximal heart rate for a period of 10 minutes. In accordance to principle of overload, half-a-minute was added to each session, so that, at the last session the running time reached to 25 minutes. Before and after the training period, blood sampling was performed. Data were analyzed using independent t-test.
Results
Results showed that there was no significant difference in serum level of resistin and insulin resistance index between the control and experimental groups. However, aerobic training reduced significantly body mass index, body weight, waist to hip ratio, body fat percentage, and increased significantly the maximum oxygen uptake.
Conclusion
It can be said that 10 weeks of aerobic training had no effect on serum resistin levelin obese men. However, to achieve more conclusive results, further investigation was warranted
https://mjms.mums.ac.ir/article_456_a82579f1a27220fadf20dd8e52a7c233.pdf
تمرین هوازی
چاقی
رزیستین
مقاومت به انسولین
Aerobic training
insulin resistance
Obesity
Resistin
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
1735-4013
2008-2673
2013-03-21
56
1
39
46
10.22038/mjms.2013.457
457
Research Paper
بررسی اثر محافظتی افزایش حجم داخل عروقی در پیشگیری از نفروپاتی ناشی از ماده حاجب در بیماران تحت کاتتریزاسیون قلبی
Assessing Preventive Effect of Volume Expansion in Contrast Induced Nephropathy in Patients Undergoing Cardiac Catheterization
علیرضا عبدالهی مقدم
abdollahiar@mums.ac.ir
1
محمود ابراهیمی
ebrahimi_cardiology@yahoo.com
2
هدی رفیعی جلودار
3
سعید اخلاقی
4
استادیار قلب وعروق، دانشگاه علوم پزشکی مشهد ، مشهد، ایران
دانشیار قلب وعروق، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
دانشجوی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد ، مشهد،ایران
کارشناس آمار، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
مقدمه
نفروپاتی ماده ی حاجب، شایع ترین علت نارسایی حاد کلیوی ناشی از مواد حاجب رادیوگرافیک در بیمارانی است که کاتتریسم قلبی می شوند. این مطالعه با هدف ارزیابی ارتباط احتمالی اثر افزایش حجم داخل عروقی با نرمال سالین در پیش گیری از نفروپاتی ماده ی حاجب انجام شده است.
روش کار
این مطالعه یک کارآزمایی بالینی بوده که در سالهای 1388 و 1389 در بیمارستان امام رضا (ع) مشهد انجام شده است. 962 بیمار در دو گروه مطالعه شدند. درگروه اول که شامل 575 نفر بود سرم نرمال سالین به میزانcc/kg/hr2-1 تجویز شد و گروه دوم شامل387 نفر بود که تحت مداخله قرار نگرفتند. میزان کراتینین سرم، قبل از کاتتریزاسیون و بعد از آن اندازه گیری شد و تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون های تی دانشجویی مستقل و من ویتنی انجام گردید.
نتایج
سن بیماران در گروه فاقد مداخله5/10±57 و درگروه دارای مداخله 2/10±57 سال بود (212/0p=). میانگین کراتینین قبل ازکاتتریزاسیون در گروه اول 26/0±98/0 mg/dlو در گروه دوم 26/0±98/0mg/dl بوده است که تفاوت معنی دار است (04/0p=). میانگین کراتینین بعد از کاتتریزاسیون در گروه اول 30/0±03/1 dl/mgو در گروه دوم 26/0±07/1 dl/mg بوده است که تفاوت، معنی دارنمی باشد (17/0p=). میانگین تفاوت کراتینین قبل و بعد از کاتتریزاسیون در گروه اول 44/0±043/0dl/mg و در گروه دوم 22/0±132/0 dl/mgبود که معنی دار است (01/0p≤).
نتیجه گیری
بر اساس این مطالعه افزایش حجم داخل عروقی با نرمال سالین، اثر محافظتی در کارکرد کلیوی بیماران ندارد و وابسته به ریسک فاکتور ها و جنسیت می باشد.
Introduction
Contrast-induced nephropathy (CIN) is most commonly defined as acute renal failure due to radiographic contrast medium exposure in patients undergoing cardiac cathetrization. In this study we investigated the possible association between volume expansions with N/S in prevention of contrast induced nephropathy.
Materials and Methods
In this clinical trial study 962 patients, allocated in two groups underwent cardiac catheterization, in the first group with 575 patients, we used Normal Saline (N/S) (1-2 cc/kg/hr) but in the second group 387 patients did not use normal saline .We measured serum creatinin before and after Intervention and used T test and Man-Whitney test to analyze data.
Results
Mean Age of patients in the first group was 57.8±10.5 and in the second group was 57±10.2 years, (p: 0.212). Before catheterization Cr in the first group was 0.94±0.26 mg/dl and in the second group was 0.98±0.26mg/dl (p: 0.04) that was a meaningful difference. After catheterization in the second group Cr was 1.07±0.26 mg/dl and in the first group was 1.03±0.30 mg/dl (p: 017) that was not a meaningful difference. Before and after catheterization serum Cr level difference in the first group was 0.043±0.44 and in the second group was 0.132±0.22 (p≤0.01) that was meaningful.
Conclusion
Based on this study we suggested that hydration with normal saline did not have a significant protective effect in renal performance, and it depends on gender and risk factors.
https://mjms.mums.ac.ir/article_457_b43af190eb771d25c8c53cf02e6187c4.pdf
آنژیوگرافی کرونر
کراتینین
نفروپاتی ماده حاجب
Contrast induced nephropathy
Creatinin
Coronary angiographyo
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
1735-4013
2008-2673
2013-03-21
56
1
47
55
10.22038/mjms.2013.458
458
Research Paper
اثر سه شدت فعالیت مقاومتی اندام فوقانی بر آستانه و ادراک درد، فشار خون و ضربان قلب مردان جوان غیر ورزشکار
Effect of Three Intensities of Upper Limb Resistance Exercise on Pain Threshold and Perception, Blood Pressure and Heart Rate in Non-Athlete Young Men
حمید اراضی
hamidarazi@yahoo.com
1
ارسلان دمیرچی
2
جواد مهربانی
3
محمدرضا افخمی
4
استادیار فیزیولوژی ورزشی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران
دانشیار فیزیولوژی ورزشی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران
استادیار فیزیولوژی ورزشی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران
کارشناس ارشد فیزیولوژی ورزشی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران
مقدمه
در مورد اثر شدت های مختلف فعالیت مقاومتی بر کاهش درد اطلاعات کافی وجود ندارد. بر این اساس، هدف از این پژوهش بررسی اثر شدت های مختلف فعالیت مقاومتی بر آستانه و ادراک درد و پاسخ های قلبی –عروقی است.
روشکار
این مطالعه توصیفی به روش تجربی در سال 1391 در شهرستان اردکان یزد انجام شد. ۱۲ دانشجوی مرد غیر ورزشکار با نمایه توده بدنی2 ± 42/1کیلوگرم بر متر مربع و فشارخون طبیعی (فشارخون سیستولی
14≥' type="#_x0000_t75"> ۱۲۹ و فشارخون دیاستولی
14غ¸غ´â‰¥' type="#_x0000_t75">میلی متر جیوه) به صورت تصادفی هدفدار انتخاب شدند و 4 حرکت فعالیت مقاومتی را با سه شدت 40، 60 و 80 % 1RM به صورت هم حجم اجرا کردند. آستانه درد از طریق Algometer و فشار خون بوسیله فشار سنج جیوه ای ALPK2 اندازه گیری شد.
نتایج
فشار خون سیستولی و ضربان قلب در مقایسه با پیش از فعالیت، در فعالیت با شدتهای 40، 60 و 80 % 1RM، به طور معنیداری بلافاصله پس از فعالیت افزایش یافت (۰۵/۰>p) و در دقایق 10، 15، 20 و 25 پس از فعالیت نسبت به بلافاصله پس از فعالیت کاهش معنیداری داشت (۰۵/۰>p). فشار خون دیاستولی پس از شدتهای مذکور تغییر معنیداری نداشت (۰۵/۰<p). افزایش معنیدار آستانه درد تا دقیقهی 5 پس از فعالیت مقاومتی با شدت 40% 1RM مشاهده شد و در شدتهای 60 و 80 % پس از فعالیت مقاومتی افزایش غیر معنیداری مشاهده گردید (۰۵/۰<p).
نتیجه گیری
بر اساس عمده یافتههای این پژوهش، تقابل فشار خون و آستانه درد در شدت پایینتر فعالیت مقاومتی مشاهده شد که میتواند حاکی از تاثیر مدت و تکرار بیشتر حرکات باشد.
Introduction
There is no sufficient information about different effects of intensities of resistance exercise on pain relief. Therefore, the purpose of this project was to investigate the effect of different intensities of resistance exercise on the threshold, pain perception and cardiovascular responses.
Materials and Methods
Twelve non-athlete male Students with body mass index 21.42±2 kg/m2 and normal blood pressure (systolic blood pressure (SBP) ≤ 129 mmHg and diastolic blood pressure (DBP) 84 ≥) were randomly selected as target and 4 resistance exercises with intensities of 40, 60 and 80% 1RM were performed with same volumes. The pain threshold and blood pressure was measured by Algiometer and sphygmomanometer ALPK2, respectively.
Results
SBP and heart rate (HR) increased significantly (P<0.05) immediately post exercise compared with pre exercise, in the exercise intensities of 40, 60 and 80% 1RM. Also, SBP and HR at minutes of 10, 15, 20 and 25 after the exercise were significantly reduced in comparison with immediately post exercise (P<0.05). DBP didn't have significant change after the mentioned intensities (P>0.05). Significant increase in pain threshold with intensity of 40% 1RM was observed up to 5 minutes post exercise. But, intensities of 60% and 80% didn’t change pain threshold post exercise significantly (P>0.05).
Conclusion
Based on the findings of this study, blood pressure and pain threshold interaction were observed in the lower intensity of resistance exercise that could indicate the effect of more duration and repetitions spent for exercise.
https://mjms.mums.ac.ir/article_458_888861bf05f6965925abba902d3f2bc2.pdf
پاسخ های قلبی– عروقی
فعالیت مقاومتی
هیپوآلژزیا
Cardiovascular responses
Hypoalgesia
Resistance exercise
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
1735-4013
2008-2673
2013-03-21
56
1
56
61
10.22038/mjms.2013.459
459
Research Paper
شیوع ناامنی غذایی و برخی عوامل اجتماعی اقتصادی مؤثر در بیماران مبتلا به سرطان های گوارش فوقانی
Prevalence of Food Insecurity and Some Associated Socioeconomic Factors among Patients with Upper Gastrointestinal Cancers
میلاد دانشی مسکونی
1
احمدرضا درستی مطلق
dorostim@sina.tums.ac.ir
2
سید مصطفی حسینی
3
کاظم زنده دل
4
آروین کاشانی
5
سمانه عزیزی
6
محجوبه صفرپور
7
- دانشجوی دکترای تخصصی علوم تغذیه، دانشکده تغذیه و رژیم شناسی ، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران
- دانشیار گروه تغذیه در جامعه، ، دانشکده تغذیه و رژیم شناسی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران
استاد گروه اپیدمیولوژی و آمار زیستی ، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران
استادیار مرکز تحقیقات سرطان، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران
دانشجوی کارشناسی ارشد علوم بهداشتی در تغذیه، دانشکده تغذیه و رژیم شناسی ، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران
کارشناس ارشد علوم تغذیه، مرکز تحصیلات تکمیلی پردیس بین الملل، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران
کارشناس ارشد علوم تغذیه، مرکز تحصیلات تکمیلی پردیس بین الملل، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران
مقدمه
نا اَمنی غذایی به عنوان فراهم کردن غذای کافی به طور نامحدود یا نا مطمئن در همه اوقات برای یک زندگی فعال و سالم تعریف می شود سرطان به عنوان بیماری ناتوان کننده و کاهنده طول عمر، موجب لطمه های فردی و اجتماعی بسیار می گردد. مطالعات اخیر بیانگر شیوع گسترده ناامنی غذایی در مناطق مختلف ایران است. هدف مطالعه حاضر بررسی وضعیت نااَمنی غذایی و برخی عوامل اجتماعی اقتصادی مؤثر در بیماران مبتلا به سرطان های گوارش فوقانی شامل سرطان های مری و معده است.
روش کار
مطالعه به صورت توصیفی مقطعی بر 120 بیمار (72 مرد و 48 زن با میانگین سنی 23/60 سال) مبتلا به سرطان های گوارش فوقانی بستری شده در انستیتو کانسر ایران در سال 1390 انجام شد. مشخصات عمومی و اجتماعی اقتصادی و وضعیت نااَمنی غذایی به ترتیب با استفاده از پرسش نامه های عمومی عوامل اجتماعی اقتصادی بیمار و پرسش نامه وضعیت امنیت غذایی خانوارِ USDA بررسی شدند. تجزیه و تحلیل آماری با نرم افزار های SPSS و Stata11SE انجام شد.
نتایج
درصد نااَمنی غذایی در جمعیت مورد مطالعه 17/69% بود. بین متغیر های داشتن کودک زیر 18 سال و سطح اقتصادی پایین با نااَمنی غذایی ارتباط آماری معنی داری مشاهده شد (05/0p<).
نتیجه گیری
با توجه به درصد بالاتر نااَمنی غذایی در بیماران مبتلا به سرطان های گوارش فوقانی نسبت به افراد جامعه، می توان گفت که نااَمنی غذایی احتمال بروز سرطان های گوارش فوقانی را در جمعیت ایرانی افزایش می دهد. لذا، کاهش نااَمنی غذایی ممکن است در کاهش بروز این نوع سرطان ها موثر باشد.
Introduction
Food insecurity is defined as the limited or uncertain availability of enough food for an always active and healthy life. Cancer as a debilitating and lifespan reductive disease causes many individual and social damages. The aim of this study was to assess food insecurity status and some associated socioeconomic factors in patients with upper gastrointestinal cancers.
Materials and Methods
A cross-sectional study was performed on 120 patients (72 males and 48 females with the mean age of 62.23 years) with upper gastrointestinal cancers including stomach and esophagus cancers who were hospitalized in the cancer institute of Iran in 2012. General and socioeconomic characteristics and food insecurity status assessed using socioeconomic and 18-item USDA household food security questionnaires. SPSS16.0 and Stata11SE software were used for Statistical analyses.
Results
Prevalence of food insecurity was 69.17%. Food insecurity was significantly associated with having children under 18 years of age and low economic level.
Conclusion
Since food insecurity in patients with esophagus and stomach cancers was more prevalent than others, it is essential to pay more attention to the reduction of food insecurity in the society.
https://mjms.mums.ac.ir/article_459_ba08bb4ed7fcf82ccc5e4a18afa39280.pdf
ایران
سرطان های گوارش فوقانی
عوامل اجتماعی اقتصادی
ناامنی غذایی
Food insecurity
Iran
Socioeconomic factors
Upper gastrointestinal cancers
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
1735-4013
2008-2673
2013-03-21
56
1
62
65
10.22038/mjms.2013.460
460
Research Paper
کوله سیستکتومی لاپاروسکوپیک در اطفال و گزارش موارد آن
Report on Pediatric Laparoscopic Cholecystectomy
سید محمدعلی رئیس السادات
sma_rais@yahoo.com
1
مهران هیرادفر
2
مرجان جودی
3
فریبا تبریزیان نمینی
4
فاطمه ریاسی
5
استادیار جراحی اطفال، دانشکده پزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، مشهد، ایران
- دانشیار جراحی اطفال، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
استادیار جراحی اطفال، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
- استادیار گروه کودکان. دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، مشهد، ایران
پزشک عمومی، مشهد، ایران
مقدمه
کوله لیتیازیس (بیماری سنگ صفراوی)، در اطفال به ندرت تشخیص داده می شود. هر چند طی سال های اخیر با استفاده از اولتراسونوگرافی موارد گزارش شده افزایش یافته است. در حال حاضر استاندارد طلائی درمان به ویژه در کودکان، کوله سیستکتومی لاپاروسکوپیک است. با وجود اینکه این روش در سایر کشورها از چندین سال پیش انجام می شده، اما طبق مطالعه حاضر، تا کنون در ایران متداول نبوده است، وگزارشی دراین مورد در منابع فارسی پیدا نشد.
معرفی بیمار
در طی دو سال 1387-1389 از بیست بیمار مبتلا به سنگ صفراوی پنج بیمار تحت کوله سیستکتومی لاپاروسکوپیک قرار گرفته اند،نتایج حاصل از عمل آنها مورد بررسی قرار گرفته است.
نتیجه گیری
گرچه این موارد اولین موارد انجام شده است ولی با تکمیل وسایل و تجربیات بیشتر امید است در آینده نیازی به جراحی باز کیسه صفرا مگر در موارد خاص نباشد.
Introduction
Cholelithiasis (gallstone disease) is not frequent in children. However, in recent years reported cases have been increased by the use of ultrasound examination. Nowadays, gold standard treatment, specially in children, is laparoscopic cholecystectomy. Although this method has been done in other countries as a routine since some years ago, but according to our knowledge, laparoscopic cholecystectomy has not been common in children in Iran until now.
Case report
In period of 2 years (2007-2009) we had 20 cases of cholelithiasis and did laparascopic cholecystectomy on 5 of them, the results of operation on them were presented.
Conclusion
Although these cases were our first experience, by the perfect results we think would not need to do open cholecystectomy in future, except in rare cases.
https://mjms.mums.ac.ir/article_460_b766f2d58572eeb99e95a00924eaa07d.pdf
کوله لیتیازیس
کوله سیستکتومی
کوله سیستکتومی لاپاروسکوپیک اطفال
Cholelitiasis
Cholecystectomy
Pediatric laparoscopic cholecystectomy