Document Type : Research Paper
Authors
1 Associate professor of endocrinology- endocrine research center, Ghaem hospital, mashhad, iran.
2 Assistant Professor of Internal Medicine - Endocrinology Research Center, Mashhad University of Medical Sciences, mashhad,iran
3 Professor of cardiology, cardiovascular reaserch center, Ghaem hospital, mashhad, iran
4 Psychiatrist, mashhad university of medical science, mashhad- iran
5 Pharmacist, Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran
Abstract
Keywords
مقدمه
متادون یک اپیوئید صناعی است. متادون متابولیسم آهستهای دارد و به میزان بالایی در بافت چربی تجمع میکند که همین امر موجب طولانی اثر شدن آن در مقایسه با داروهای اپیوئیدی با پایه ی مورفین میگردد. با توجه به شرایط بیمار شامل تفاوتهای ژنتیکی و سن و داروهای همراه، نیمه عمراین دارو بین ۱۵ تا ۶۰ ساعت (متوسط ۲۲ ساعت) متفاوت میباشد. امروزه درمانهای نگهدارنده با متادون بهعنوان یکی از معمولترین روشهای درمانی برای ترک اعتیاد به مواد مخدر با پایهی مورفینی بکار گرفته میشود. این دارو همچنین در کنترل دردهای مزمن شدید بهدلیل اثرات ضد درد و طول اثر بالای خود مورد استفاده قرار میگیرد. در سالهای اخیر گزارشاتی مبنی بر بروز مرگهای ناگهانی بدنبال مصرف این دارو وجود دارد که به نظر میرسد به علت طولانی شدن فاصله QT و استعداد به ایجاد آریتمی Torsades de pointes ناشی از این دارو باشد(1-4). نظرات متفاوتی در مورد احتمال این خطر در مورد مصرف کنندگان متادون وجود دارد. بعضی از مطالعات نشان دادهاند که ریسک عوارض قلبی ناشی از مصرف متادون بسیار ناچیز است و پایش الکتروکاردیوگرام در این بیماران اندیکاسیونی ندارد در حالیکه عدهای معتقدند مخصوصا در دوزهای بالاتر از 100 میلی گرم در روز خطر طولانی شدن QT افزایش مییابد و با توجه به دسترس بودن و ارزان بودن الکتروکاردیوگرام بهتر است ارزیابی قلبی برای کلیه بیمارانی که قصد مصرف متادون دارند قبل از درمان و بعد از هر تغییر دوز متادون انجام گیرد. عوامل متعددی خطر افزایش فاصلهی QT را در مصرف کنندگان متادون افزایش میدهند، که از بین آنها علاوه بر دوز بالای متادون می توان به مصرف همزمان داروهایی که خود باعث افزایش QT میشوند و یا تاخیری در متابولیسم متادون ایجاد، میکنند اشاره کرد. همچنین وجود عوامل ژنتیک – سابقه فامیلی مثبت از سندرومهای QT طولانی – وجود آریتمیهای زمینهای- بیماریهای قلبی و اختلالات الکترولیتی نظیر هیپوکالمی و هیپومنیزیمی از عوامل مستعد کننده برای این عارضه قلبی در مصرف کنندههای متادون میباشد(5).
مطالعات جدید مبین وجود رابطهای بین افزایش فاصله QT و کاهش سطح هورمونهای جنسی میباشد با توجه به اثرات متعدد متادون بر سیستم اندوکرین از جمله احتمال ایجاد هیپوگنادیسم، مطالعهی حاضر با هدف بررسی الکتروکادیوگرام و تغییرات اندوکرین در مصرف کنندههای متادون و مقایسهی آن با افراد گروه کنترل و همچنین بررسی رابطهی بین تغییرات الکتروکاردیوگرام با تغییرات اندوکرین، طراحی گردید(6-7).
روش کار
این مطالعه مورد – شاهدی مقطعی در سال 1394 بر روی بیماران معتاد مراجعه کننده به بیمارستان ابنسینای مشهد انجام شد. 40 بیمار معتاد مصرف کنندهی متادون جهت ترک اعتیاد با سابقهی مصرف حداقل 6 ماهه متادون و سن بین 60-20 سال و 40 فرد سالم وبدون سابقه مصرف داروی متادون، همسن و همجنس با گروه بیمار انتخاب شدند. خانمهای باردار و شیرده از مطالعه حذف شدند. همچنین افرادی که سابقه مصرف تاموکسی فن - لتروزول - داروهای آندروژنیک -لووتیروکسین، لیوتیرونین، متی مازول- داروهایی که بر سطح پرولاکتین اثر میگذارند -داروهایی که بر مختصات ECG تأثیر دارند (مثل داروهای ضد افسردگی، آنتی سایکوتیک، لیتیوم، بنزودیازپین ها، ضد تشنج، لیدوکائین، آمیودارون، وراپامیل، دیگوکسین، بتابلاکرها، آدنونزین و داروهای خاص شیمی درمانی مانند نیلوتینیب و آدریامایسین را داشتند از مطالعه کنار گذاشته شدند. بیمارانی با تشخیص قبلی آکرومگالی، سندروم نفروتیک، بیماری قلبی شناخته شده، بیماران مبتلا به سندرومهای مادرزادی Long QTc وبیماران با ضربان ساز مصنوعی قلبی نیز وارد این مطالعه نشدند. نمونهی خون جهت بررسی سطح هورمونهای LH و FSH و تستوسترون در آقایان و استرادیول در خانمها و TSH و T3 و free T4 با استفاده از آنالیزر ویداس (Biomerueux)و روش بررسیenzyme-linked fluorescence assay (ELFA) اخذ شد.
یک الکتروکاردیوگرام جهت بررسی تغییرات احتمالی در QT interval و P-R interval و QRS duration گرفته شد. همزمان سطح هورمونها و الکتروکاردیوگرام در ۴۰ فرد سالم به عنوان گروه کنترل نیز بررسی شد. تغییرات الکتروکاردیوگرام و هورمونها در هر گروه جداگانه بررسی و با همدیگر مقایسه گردید. رابطه بین تغییرات الکتروکاردیوگرام با سطح هورمونها در این بیماران با استفاده از آنالیز آماری سنجش گردید. از نرم افزار SPSS (نسخه 21) جهت آنالیز داده ها استفاده شد. جهت بررسی متغیرهای کمی بین گروههای تقسیم شده از آزمون ANOVA در صورت توزیع نرمال و در صورت توزیع غیر نرمال با کروسکال والیس استفاده شد. جهت بررسی متغیرهای کیفی در گروهها از آزمون chi-square استفاده شد. رابطه بین متغیرها در صورت توزیع نرمال با روش پیرسون و در توزیع غیر نرمال با اسپیرمن بررسی گردید. در تمام محاسبات 05/0p< به عنوان سطح معنی دار در نظر گرفته شد.
یافتهها
مقایسه ی موارد دموگرافیک گروه مصرف کننده متادون و گروه کنترل سالم در جدول شماره 1 نشان داده شده است. همانطور که از این جدول مشخص است هر دو گروه تنها در نمایه توده بدنی(BMI) با یکدیگر اختلاف معنی دار داشتند و سایر خصوصیات دموگرافیکشان مشابه بود.
مقایسه تستهای اندوکرین در هر دو گروه مورد مطالعه در جدول شماره2 لحاظ شده است. همانطور که از اطلاعات جدول مشخص است غیر از FSH در سایر پارامترها اختلاف معنی داری در بین افراد مصرف کننده متادون و گروه کنترل سالم در هر دو جنس دیده نمیشود.
بررسی تغییرات الکتروکاردیوگرام در افراد تحت مطالعه در جدول شماره 3دیده میشود.
همانطور که از این جدول مشخص است فاصله QT اصلاح شده در کل افراد مصرف کننده متادون بهطور معنیداری بیشتر از افراد گروه کنترل سالم بوده است. همچنین فاصله ی PR در افراد مصرف کننده متادون به صورت معنیداری کمتر از افراد گروه کنترل سالم است.
با توجه به تغییرات معنیدار در میزان QT و PR همبستگی این متغیرها با سایر پارامترها بررسی شد که نتایج در جدول شماره 4 آمده است. بر اساس این یافتهها افزایش فاصله QT در افراد رابطهی معکوس معنیداری با سطح تستوسترون داشته است و هرچه میزان تستوسترون پایینتر بوده است این فاصله طولانیتر بوده است.
بحث
این مطالعه با هدف بررسی تغییرات الکتروکاردیوگرام در افراد مصرف کننده متادون و رابطهی این تغییرات با سطح هورمونها در 40 بیمار مصرف کننده متادون و مقایسهی آن با40 فرد گروه کنترل سالم انجام شد.
از یافتههای اساسی این مطالعه وجود QT طولانیتر در بیماران مصرف کننده متادون در مقایسه با افراد گروه کنترل سالم بود. نتایج مطالعات متعددی در زمینه تغییرات الکتروکادیوگرام در بیماران مصرف کننده متادون موید نتیجهی مطالعه حاضر می باشد. کرانتزو همکاران طی یک بررسی بر روی ۱۷ بیمار تحت درمان با متادون فاصلهی QTc را بهصورت وابسته به دوز در مقایسه با گروه کنترل گزارش نمودند(8). در سال ۲۰۰۳ کورنیکو همکاران طی پژوهشی به بررسی اثرات متادون بر QTc در ۴۷ نفر از بیماران سرطانی که متادون را بهصورت وریدی و برای کنترل دردهای خود استفاده میکردند، پرداختند. بر همین اساس QTc قبل و پس از تجویز متادون مورد بررسی قرار گرفت. نویسندگان گزارشی از افزایش در میزان QTc در بین بیمارانی که متادون دریافت میکردند ارائه نمودند. همچنین در این مطالعه رابطهی بین افزایش QTc وافزایش دوز متادون دیده شد(9). مارتلو همکاران طی تحقیقی به بررسی اثرات مصرف متادون بر زمان QTc در ۱۳۲ بیمار که برای ترک اعتیاد به هروئین تحت درمان با متادون خوراکی قرار گرفته بودند، پرداختند. افزایش معنیداری در فاصله ی QTc این بیماران گزارش شد. همچنین نتیجهها حاکی از آن بود که بیمارانی که متادون را با دوز ۱۱۰ میلی گرم و بیشتر در روز مصرف میکنند، افزایش بیشتری در سطح QTc خود را نشان میدهند(10). اهراتو همکاران در سال ۲۰۰۶ طی یک تحقیق به بررسی ۱۶۷ بیمار مصرف کنندهی متادون که از این دارو برای ترک اعتیاد خود به هروئین بهره میجستند، پرداختند. ۲۷ نفر از این بیماران (14.4٪) زمان QTc بیشتر از ms 500 داشتند. در این مطالعه نیز نشان داده شد که دوزهای بالاتر متادون در روز باعث بروز افزایش بیشتر در زمان QTc میشود. همچنین در این تحقیق کمترین دوز روزانهی متادون که باعث افزایش زمان QTc به بیش از ms 500میشد، معادل با ۳۰ میلی گرم گزارش شده است(11). در سال ۲۰۰۹ ردیو همکاران در یک پژوهش اثرات مصرف متادون بر فاصلهی QTc را در 100بیمار سرطانی که در طول آزمایش برای کنترل دردهای آنها از متادون استفاده میشد، مورد بررسی قرار دادهاند. متوسط QTc در ابتدای درمان در این گروه نیز ms 429 (بازه ی 411 تا 444) گزارش شد. پس از گذشت ۲ هفته از شروع تجویز متادون، ۳۱٪ از بیماران QTc طولانی شده داشتند که در خصوص ۲٪ نیز میزان QTc به بیش از ms 500 رسیده بود. بیمارانی که در ابتدای آزمایش QTc نسبتاً طولانیتر داشتند نسبت به افرادی که QTc نرمال داشتند، شانس بیشتری جهت بروز QTc طولانی شده ۲ هفته پس از شروع تجویز متادون را نشان دادند(12). در سال ۲۰۱۱ دکتر اصفهانی و همکاران در یک تحقیق ارزشمند به بررسی رابطه مصرف متادون در جانبازان ۸ سال جنگ تحمیلی و تغییرات QTc پرداختند. در این تحقیق ۱۰۰ مرد مورد بررسی قرار گرفتند. QTc گزارش شده بین ۳۵۷ تا ۵۰۸ میلی ثانیه (mean=431, SD=31.53) (53/31=SD و431=mean) بود. در خصوص ۲۵٪ از این بیماران (۲۵ نفر) زمان QTc مساوی و یا بیشتر از ۴۵۰ میلی ثانیه گزارش شده است. ۲٪ از بیماران (۲ نفر) QTc بیشتر از 500 ms داشتند. هیج رابطهی ثابتی بین دوز متادون و مدت زمان QTc کشف نشد. همچنین هیچ رابطهی معناداری بین مدت زمان مصرف متادون و سن بیماران و وزن ایشان با مدت زمان QTc کشف نشد(13).در سال ۲۰۰۵ پیرسون و ووزلیدر یک مقاله ی مروری به بررسی عوارض جانبی گزارش شده از مصرف متادون در خصوص ۵۵۰۳ گزارش بین سالهای ۱۹۶۹ تا ۲۰۰۲ پرداختند. از این میان ۵۹ مورد مربوط به افزایش زمان QTc شده بودند که در ۲۸ مورد منجر به بستری شدن بیمار در بیمارستان و در ۵ مورد منجر به مرگ شده بود(14).
نتایج مطالعهی حاضر در مورد افزایش فاصلهی QT مشابه با مطالعات ذکر شده در بالا میباشد ولی در مطالعهی حاضرمشابه مطالعهی دکتر اصفهانی رابطهای بین این افزایش دوز و طول مدت مصرف متادون دیده نشد گرچه بیشتر مطالعات حاضر موید رابطهای بین افزایش دوز متادون و تغییرات الکترکاردیوگرام میباشد.
در مطالعه حاضر تغییر هورمونی معنیداری نسبت به گروه سالم دیده نشد. گرچه سطح هورمونهای تستوسترون در آقایان مصرف کننده متادون کمتر از گروه سالم مورد بررسی بود و میزان استرادیول نیز در خانمهای مصرف کننده متادون کمتر از گروه کنترل سالم بود ولی این تغییرات از نظر آماری معنیدار نبودند. این نتیجه با بسیاری از مطالعات دیگر در این زمینه هم خوانی ندارد. در سال ۲۰۰۷ زوئلدروفو همکاران مطالعهی مروری جامعی را جهت بررسی ناتوانی جنسی در بیمارانی که متادون و یا بوپرونورفین را جهت ترک اعتیاد خود مصرف میکنند، انجام دادهاند. بر این اساس نتیجهگیری شده است که متادون باعث بروز تغییراتی در سطح سرمی هورمون هایی که در عملکرد طبیعی جنسی نقش دارند، میگردد(15). شاید تغییرات نوع دارو و ترکیبات آن و یا تغییر در شرکتهای سازنده در این تفاوت نقش داشته باشد.
شواهد نشان میدهند اپیوئیدها چه با منشأ داخلی و چه با منشأ خارجی با اتصال به گیرندههای اپیوئیدی در هیپوتالاموس، هیپوفیز و بیضه باعث اعمال تغییرات در عملکرد این محور میگردند. نشان داده شده که اپیوئیدها با کاهش ترشح GnRH و اعمال تغییرات در پالسهای طبیعی ترشح این هورمون از هیپوتالاموس باعث کاهش ترشح LH و FSH از هیپوفیز و در نتیجه کاهش ترشح هورمونهای جنسی از گنادها میگردند. همچنین اثرات مستقیم اپیوئیدها بر بیضه و در ادامهی آن کاهش تولید مستقیم تستوسترون نیز گزارش شده است. از سویی در سطح آزمایشگاهی به کاهش تولید هورمونهای جنسی در تخمدان بدلیل اثرات مستقیم اپیوئیدها بر گیرندههای تخمدانی نیز اشاره شده است. اپیوئیدها باعث افزایش ترشح پرولاکتین از هیپوفیز میگردند که این خود باعث کاهش ترشح تستوسترون و استرادیول می گردد(16-17).
اثرات متعددی نیز در اثر مصرف متادون در تست های تیروئید قابل ذکر است. اکثریت این مطالعات نشان داده اند که در بیماران مصرف کننده متادون اصلی ترین تغییر در بر تست های تیروئید، افزایش غلظت سرمی TBGمی باشد که خود باعث افزایش غلظت سرمی Total T4 و T3تام سرمی می شود(18-20)[DrAF1] .
در مطالعه ی فعلی علیرغم اینکه تغییر معنی داری در هورمونها دیده نشده ولی با توجه به تغییرات قلبی سعی بر این شد که عوامل موثر در تغییرات الکتروکاردیوگرام معین گردد. بر خلاف مطالعات دیگر رابطه ای بین وجود درگیری قلبی با جنس – طول مدت مصرف متادون- دوز مصرفی متادون و هیچیک از پارامترهای آزمایشگاهی غیر از سطح تستوسترون دیده نشد. یکی از مهمترین یافتههای پژوهش فعلی وجود رابطهی معکوس معنیدار بین سطح تستوسترون و افزایش میزان فاصلهی QT بود.
سلداک و همکاران در یک مطالعه مروری به تاثیر هورمونهای جنسی بر فاصلهی QT پرداخته است و نتایج این مطالعه مبین این مسئله است که هورمونهای تستوسترون و پروژسترون باعث کوتاه شدن فاصله QT میشود. گرالدی و همکاران در یک مطالعه به مقایسه فاصلهی QT در 26 مرد هیپوگناد با 26 مرد سالم هم جنس پرداخته است. نتایج مطالعهی وی نشان داد که میزان بالاتری از افزایش QT در مردان هیپوگناد( 15%) نسبت به گروه کنترل سالم(0%) وجود دارد(21).
مطالعهی مورد شاهدی دیگری نیز در 27 مردی که ارکیدکتومی شده بودند و با هم سن خود بررسی شدند نیز نشان داد که مردان با سابقهی ارکیدکتومی به صورت معنیداری افزایش فاصله JTc را نشان دادند(22).
فونتانی و همکاران نیز در یک مطالعه نشان دادند که هیپوگنادیسم در مردان با افزایش QTهمراه است و 12 ماه بعد از درمان این بیماران با تستوسترون این فاصله بهبود مییابد(23).
نتایج مطالعات فوق با نتیجهی ما همخوانی دارد و به نظر میرسد یکی از عوامل دخیل در ایجاد تغییر در فاصلهی QT در بیماران مصرف کننده متادن همراهی کاهش سطح تستوسترون باشد .
این مطالعه در حد شناخت اولین مطالعه با هدف بررسی رابطه بین QT طولانی در مصرف کنندگان متادون و هورمونهای جنسی میباشد ولی شامل محدودیتهایی نیز میباشد. عدم همکاری این دسته از بیماران برای زمان دقیق مراجعه به خصوص در خانمها جهت اطمینان در صحت آزمایشات هورمونی از جمله محدودیتهای این پژوهش به شمار میآمد. همچنین در این مطالعه بررسی سطح پرولاکتین انجام نشد که بهتر است در مطالعات آتی حتما بررسی گردد.
نتیجه گیری
QT طولانی به عنوان یکی از عوارض مصرف متادون میباشد و به نظر میرسد کاهش سطح تستوسترون در این عارضه دخیل باشد لذا توصیه میگردد در افراد مصرفکننده متادون بررسی سطح هورمونها انجام و در صورت کاهش هورمونهای جنسی درمان گردند.
یافته جدید دیگر ناشی از این مطالعه کاهش معنیداری در فاصله PR در مصرف کنندگان متادون نسبت به گروه کنترل سالم بود. این یافته به عنوان اولین بار است که در مطالعات گزارش میشود. صحت این یافته به بررسی در حجم نمونه بالاتر در جامعه ایرانیدارد.
تقدیر و تشکر
از پرسنل محترم بیمارستانهای قائم و ابنسینا و همکاران مرکز تحقیقات غدد و قلب و عروق سپاسگزاری میشود.
[DrAF1]اینجا رفرنس های ۱۸ و ۱۹ و ۲۰ ذکر شده اند (۱۸ الی ۲۰)