Document Type : Research Paper
Authors
1 PhD student in Motor Behavior Department, , Faculty of Sport Sciences, Kharazmi University, Tehran, Iran
2 Department of Motor Behavior, Faculty of Sport Sciences, Kharazmi University, Tehran, Iran
3 , Department of Motor Behavior and Sport Psychology, Faculty of Sport Sciences, Arak University, Arak, Iran
4 Department of Social Sciences, Faculty of Human Sciences, Mazandaran University, Babolsar, Iran
Abstract
Keywords
مقدمه
اهمیّت فعالیت بدنی برای سلامت جسمانی و روانشناختی مطلوب در نوجوانان بهخوبی تأیید شده است. با اینحال، برخی شواهد اخیر نشان میدهند که سطح فعالیت بدنی نوجوانان به تدریج در طول زمان کاهش یافته است که موجب نگرانیهایی در سلامت عمومی شده است (1). هر چند فعالیت بدنی بهعنوان رفتاری چند بُعدی پذیرفته شده ولی بیشتر محققان حیطه ترویج فعالیت بدنی عمدتاً بر سهم عوامل مرتبط روانی- اجتماعی و محیطی توجّه داشتند (3-2). اگر چه این عوامل حائز اهمیّتاند ولی مشخص شده که فعالیت بدنی همچنین مبنایی زیستشناختی داردکه کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. بنابراین شناسایی و درک کاملتر فعالیت بدنی از تعامل بین عوامل زیستی، روانی، اجتماعی و محیطی بهدست میآید (5-3).
یکی از عوامل زیستشناختی مرتبط با فعالیت بدنی در نوجوانان، بالیدگی است. بالیدگی زیستی، پیشرفت به سوی بزرگسالی است و میتواند از نظر سرعت و یا زمانبندی در نظر گرفته شود. سرعت اشاره به نرخ پیشرفت بالیدگی دارد، در حالیکه زمانبندی اشاره به آن زمانی است که وقایع مربوط به بالیدگی نسبت به همسالانش رخ میدهد.کودکان با سن تقویمی یکسان میتوانند بهطور قابل ملاحظهای در بالیدگی متفاوت باشند بهطوریکه در برخی افراد بالیدگی گاهی زودتر یا دیرتر ظاهر میشود (6). زمان بالیدگی زیستی (یعنی زودرس، عادی، دیررس) برای رشد جسمانی و روانی و مشارکت در طیفی از رفتارهای مرتبط با سلامت از جمله کشیدن سیگار، مصرف الکل، سوء مصرف مواد، شروع زودهنگام رابطه جنسی، فعالیت بدنی و ورزش پیامدهای مهّمی دارد (8-7). در حالیکه برخی از این آثار به دوران نوجوانی محدود میشود، برخی دیگر ممکن است در بزرگسالی ادامه یابد (9). دلیل خوبی برای این باور که بالیدگی زیستی در فعالیت بدنی نوجوانان مؤثر است وجود دارد (4 ،10). همواره در تحقیقات تأیید شده است که انسانها، مانند بسیاری از گونههای جانوری (11) با پیشرفت به سمت وضعیت بالیده (یعنی بزرگسالی) فعّالیتشان کم میشود (4).
همچنین دوره نوجوانی بهوسیله افزایش علاقه، حساسیت و آگاهی اجتماعی مشخص میشود (8). بنابراین محیط اجتماعی- فرهنگی بهطور فزایندهای نقش مهّمی در شکل دادن نگرشها، خود ارزیابیها، باورها و رفتار نوجوانان دارد (12). برخی شواهد تحقیقی نشان میدهد که عوامل اجتماعی مانند تأثیر والدین و همسالان ممکن است تغییرات مرتبط با بلوغ در رفتار و سلامت روانی دختران نوجوان را تعدیل کند (14-13).
ویژگیهای بدنی و کارکردی مرتبط با بالیدگی زودرس در دختران (مثل توده چربی مطلق و نسبی) منجر به تعامل ناموفق در فعالیت بدنی میشود؛ بهویژه در فعالیتهایی که تأکید بر تحمّل وزن، استقامت و یا زیباییشناختی میباشد (10). همچنین دختران با بالیدگی زودرس با گروه همسالان بزرگتر، که فعالیت کمتری دارند، معاشرت میکنند (15). در نتیجه پیشبینی میشود رابطه معکوسی بین زمان بالیدگی و میزان فعالیت بدنی در دختران نوجوان برقرار باشد. با اینحال مطالعات مرتبط با زمان بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی در دختران نوجوان نتایج متضادی را نشان میدهند. ماهیّت متناقض این یافتهها به عوامل تعدیلکننده و واسطهای روانی و اجتماعی که مورد ملاحظه قرار نگرفته اسناد شده است (10، 16).
کامینگ و همکاران (2012)، مدل زیست فرهنگی واریانس مرتبط با بالیدگی در فعالیت بدنی نوجوانان را برای درک بهتر روابط بین بالیدگی و فعالیت بدنی در نوجوانی پیشنهاد کردند که مدلی برای مشارکت نوجوانان در فعالیت بدنی است که تفاوتهای فردی در بالیدگی زیستی را مورد ملاحظه قرار میدهد. این مدل ابعاد مختلف بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی را معرفی میکند و عامل بالقوهای برای هر دو اثر مستقیم و غیر مستقیم (اثرات واسطهای و تعدیلکننده) است. این مدل بیان میکند که بالیدگی زیستی میتواند آثار مستقیم و غیرمستقیمی بر فعالیت بدنی در نوجوانی اعمال کند. آثار مستقیم حاکی از اثر مستقیم و بیواسطه تفاوتهای فردی در بالیدگی بر فعالیت بدنی است. آثار غیر مستقیم حاکی از تأثیر تفاوتهای فردی در بالیدگی بر فعالیت بدنی است که بهوسیله ساختارهای روانشناختی میانجیگری میشود و یا بهوسیله عوامل بیرونی مرتبط با بالیدگی تعدیل میشود (16). بر اساس این مدل، پژوهش حاضر آثار اصلی و تعدیلکننده وضعیت بالیدگی زیستی و حمایت اجتماعی بر سطح فعالیت بدنی دختران نوجوان را مورد بررسی قرار داد.
روش کار
در این پژوهش، از طرح مطالعه مقطعی با راهبرد همبستگی استفاده شد تا ارتباط بین زمان بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی را در دختران نوجوان با توجّه به عامل تعدیلکنندگی حمایت اجتماعی تعیین نماید.
جامعه و نمونه آماری: جامعه شامل دانشآموزان دختر دوره اول متوسطه (کلاس 9-7) مدارس دولتی شهرهای استان مازندران در سال تحصیلی 96-95 میباشد. 630 دانشآموز دختر دوره متوسطه اول (کلاس 9-7) بر اساس روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای تصادفی طبق مراحل زیر انتخاب شدند: ابتدا استان مازندران به سه قسمت (غربی، مرکزی و شرقی) تقسیم شد و از هر قسمت شهرهایی بهطور تصادفی با روش سهمیهای هدفمند با توجّه به تمرکز جمعیّت انتخاب شد؛ سپس از هر شهرستان مدارسی بهطور تصادفی انتخاب گردید. در نهایت از هر مدرسه در هر پایه اول، دوم و سوم (کلاس 9-7) یک کلاس بهصورت تصادفی انتخاب شد. از ابزارهای زیر برای جمعآوری دادهها استفاده شد.
- پرسشنامه جمعیتشناختی: ابزاری که در آن سوالهایی در مورد مشخصات فردی نظیر تاریخ تولّد، مقطع تحصیلی، قد، وزن و شاخص توده بدن افراد مطرح شد. البّته قد و وزن بهترتیب با استفاده از قدسنج (مدل Seca 213) با دقّت 5 میلیمتر و ترازو (مدلSeca robusta 813) با دقّت01/0 کیلوگرم اندازه گیری شد. شاخص توده بدن (BMI) نیز (بر اساس تقسیم وزن بدن به کیلوگرم بر مجذور قد به متر) محاسبه گردید.
- وضعیت بالیدگی تخمینی: برای تعیین وضعیت بالیدگی زیستی از درصد قامت بزرگسالی استفاده گردید. درصد قامت بزرگسالی، بهعنوان برآوردی غیرتهاجمی از وضعیت بالیدگی زیستی بهکار گرفته میشود. در این رویکرد فرض بر این است که کودکانی که به قامت بزرگسالی نزدیکترند، در مقایسه با دیگر کودکان با سن تقویمی مشابه، وضعیت بالیدگی پیشرفتهتری دارند و بالعکس (6). از روش خمیس – روشه (KR) برای پیشبینی قد بالغ بر اساس سن، قد و وزن فعلی شرکتکننده و میانگین قد والدین استفاده میشود (یعنی متوسط قد زیستی والدین). حد خطای میانگین (انحراف مطلق میانگین) بین قد بزرگسالی واقعی و پیشبینی شده در سن 18 سالگی، 2/2 سانتیمتر در مردان و 7/1 سانتیمتر در زنان است (17). وضعیت بالیدگی زیستی برآورد شده بهصورت نمره Z با استفاده از درصد قد بزرگسالی پیشبینی شده بهدست آمده در زمان اندازهگیری، و نیم سال سن و میانگین و انحراف معیار مطالعه بیان شد. روش خمیس – روشه برای برآورد بالیدگی زیستی در تعدادی از مطالعات ایالات متحده و جوانان بریتانیا مورد استفاده قرار گرفته است که روایی همزمان را نشان داده است (18).
- گامشمار: اندازهگیری فعالیت بدنی، همیشه مبادله بین امکانسنجی و دقّت است. دقیقترین روش ممکن باید با توجّه به منابع در دسترس و پس از بررسی دقیق از نتیجه فعالیت بدنی موردنیاز استفاده شود (19). با توجّه به حجم نمونه و هزینه پژوهش، گامشمار Xiaomi Mi Band برای سنجش فعالیت بدنی به مدّت یک هفته انتخاب شد. این گامشمار بهترین گزینه (در مقایسه با قیمتش) است که Accuracy آن % 56/96 و Coefficient of Variability (CV%) آن % 81/5 بود که در مجموع ابزار قابل قبولی برای سنجش فعالیت بدنی است (20). این گامشمار علاوه بر شمارش تعداد گامها، میزان مسافت طیشده و میزان کالری مصرفشده در طی روز را نشان میدهد. طبق پژوهشهای صورتگرفته، 60 دقیقه فعالیت بدنی متوسط تا شدید در نوجوانان (میزان فعالیت توصیهشده به نوجوانان در روز)، با 10000 تا 11700 گام در روز بهدست میآید (17). در نتیجه گام هدف برای آزمودنیها، 10000 گام در نظر گرفته شد و بر این اساس، آزمودنیها در دو گروه فعال (10000≤) و غیرفعال (10000>) جای گرفتند (21).
- مقیاس چندبُعدی حمایت اجتماعی ادراکشده (MSPSS)[1]: این مقیاس که یک ابزار 12 مادهایی است توسط زیمت[2] و همکاران (1988) طراحی شده است که حمایت ادراکی خانواده (4 ماده)، دوستان (4 ماده) و دیگران مهّم (4 ماده) را اندازهگیری میکند. مادهها در مقیاسی 5 رتبهای از نوع لیکرت (1= کاملاً مخالفم تا 5= کاملاً موافقم) مورد سنجش قرار میگیرند که حداکثر و حداقل نمره بین 0 تا 60 متغیر است و نمره بالا بیانگر حمایت اجتماعی ادراک شده بیشتر فرد است. زیمت و همکاران ضریب اعتبار آلفای آن را در دامنه ی 85/0 تا 91/0 و با روش بازآزمایی 72/0 تا 85/0 گزارش کردهاند (22). رجبی و هاشمی (1390) ویژگیهای روانسنجی این مقیاس را بررسی و اعتبار و روایی آنرا تأیید کردند و نشان دادند که مقیاس مناسبی برای کارهای بالینی و تحقیقاتی است (23).
طرز اجرا: پس از کسب مجوز از اداره آموزش و پرورش استان و شهرستانهای منتخب، از هر ناحیه در هر شهرستان مدرسهای بهصورت تصادفی انتخاب گردید. در جلسه اول ضمن آشنایی و توضیح در مورد کار، رضایتنامههایی در اختیار دانشآموزان قرار داده شد تا والدین از پژوهش مطلع شده و رضایت خود را اعلام نمایند. شرکتکنندگان پرسشنامهها را در کلاس تربیت بدنی تکمیل کردند. سپس قد و وزن با استفاده از روش استاندارد اندازهگیری شد. در جلسه بعدی با توجّه به اطلاعات کسب شده در جلسه قبل، گامشمارها بر اساس قد و وزن و تاریخ تولّد آزمودنیها تنظیم گردید. اطلاعاتی در مورد گامشمار و نحوه استفاده از آن به شرکتکنندگان داده شد. به دانشآموزان توصیه اکید شد که در طول 7 روز آینده گامشمار را از دستشان جدا نکنند. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS23 با روش آمار توصیفی و استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون) در سطح معناداری05/0≥ pصورت گرفت. برای مدلسازی معادله ساختاری (SEM)[3] نیز از نرم افزارSmart PLS2 استفاده شد.
نتایج
از مجموع 630 نفر، 57 نفر به دلیل نارضایتی از ادامه همکاری یا نبستن گامشمار حداقل برای 4 روز و بیشتر از 10 ساعت در روز از پژوهش خارج شدند، در نهایت 573 دانشآموز (191 نفر از هر پایه تحصیلی) مورد بررسی قرار گرفتند. در جدول 1 ویژگیهای جمعیتشناختی کل نمونه در هر متغیر پژوهش ارائه شده است.
[1] Multidimensional Scale Perceived Social Support
[2] Zimet
[3] Structural equation modeling
جدول2 ماتریس همبستگی میان متغیرهای وضعیت بالیدگی زیستی، فعالیت بدنی و حمایت اجتماعی را نشان میدهد. بر این اساس، در سطح معنیداری 01/0 رابطه معکوس معناداری بین وضعیت بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی دانشآموزان وجود دارد. بهعلاوه ارتباط معناداری بین متغیر تعدیلکننده حمایت اجتماعی با وضعیت بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی در سطح معنی داری 01/0 ملاحظه میشود.
برای آزمودن مدل فرضی در مورد روابط مستقیم و غیر مستقیم میان وضعیت بالیدگی، حمایت اجتماعی و فعالیت بدنی از مدلسازی معادلات ساختاری با نرم افزار PLS2 استفاده گردید.
برازش مدل
1) برازش مدل اندازهگیری: مدل اندازهگیری مربوط به بخشی از مدل کلی میباشد که در برگیرنده یک متغیر و سوالات مربوط به آن است. برای بررسی برازش مدلهای اندازهگیری سه معیار پایایی، روایی همگرا و روایی واگرا استفاده میشود (24).پایایی ازطریق بررسی ضرایب بارهای عاملی، ضرایب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی صورت میپذیرد.
الف) سنجش بارهای عاملی: از طریق محاسبه همبستگی شاخصهای یک سازه با خود سازه تعیین میشود اگر این مقدار برابر و یا بیشتر از مقدار 4/0 شود، مؤید این مطلب است که واریانس بین سازه و شاخصهای آن از واریانس خطای اندازهگیری آن سازه بیشتر بوده و پایایی آن مدل اندازهگیری قابل قبول است. تمامی ضرایب بارهای عاملی مدل از 4/0 بیشتر بود که نشان از مناسب بودن این معیار دارد.
ب) آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی: از آنجاییکه معیار آلفای کرونباخ یک معیار سنتی برای تعیین پایایی سازهها میباشد، روش PLS، از معیار جدیدتری به نام پایایی ترکیبی[1] بهره میبرد و دلیل برتری آن در این است که پایایی سازهها نه بهصورت مطلق بلکه با توجّه به همبستگی سازههایشان با یکدیگر محاسبه میگردد. در نتیجه برای سنجش بهتر پایایی در روش PLS هر دو معیار استفاده میشود. مقدار ملاک برای مناسب بودن این ضرایب، 7/0 میباشد (24). همانطور که در جدول 3 نشان داده شده است مقدار مربوط به این معیارها برای تمامی سازهها از 7/0 بیشتر است که حکایت از پایایی مناسب مدل دارد.
[1] Composite Reliability
روایی همگرا: دومین معیاری است که برای برازش مدلهای اندازهگیری در روش PLS استفاده میشود. معیار AVE[1] نشاندهنده میانگین واریانس به اشتراک گذاشته شده بین هر سازه با شاخصهای خود است. بهعبارت سادهتر، میزان همبستگی یک سازه با شاخصهایش را نشان میدهد که هر چه این همبستگی بیشتر باشد، برازش نیز بیشتر است. مقدار AVE بالای 5/0 روایی همگرای قابل قبول را نشان میدهد (24). نتایج بهدست آمده در جدول 3 نشان میدهد که معیار AVE تمام متغیرها از 5/0 بیشتر شده که حاکی از روایی همگرای مناسب مدل است.
روایی واگرا، سومین معیار سنجش برازش مدلهای اندازهگیری در روش PLS است که در اینجا با استفاده از روش فورنل و لارکر[2] سنجیده میشود. از دیدگاه فورنل و لارکر، روایی واگرا وقتی در سطح قابل قبولی است که میزان AVE برای هر سازه بیشتر از واریانس اشتراکی بین آن سازه و سازههای دیگر در مدل باشد. در PLS، بررسی این امر بهوسیله ماتریس صورت میپذیرد که خانههای این ماتریس حاوی مقادیر ضرایب همبستگی بین سازهها و جذر مقادیر AVE مربوط به هر سازه است. این ماتریس در صورتی روایی واگرای قابل قبولی دارد که اعداد مندرج در قطر اصلی از مقادیر زیرین خود بیشتر باشند (24).
همانطور که در جدول 4 ملاحظه میشود مقدار جذر AVE متغیرهای مکنون پژوهش حاضر، که در قطر اصلی ماتریس قرار گرفتهاند، از مقدار همبستگی میان آنها که در خانههای زیرین و سمت راست قطر اصلی واقع شدهاند، بیشتر است. از اینرو میتوان اظهار نمود که در این پژوهش، سازهها در مدل تعامل بیشتری با شاخصهای خود دارند تا با سازههای دیگر. یعنی روایی واگرای مدل در حد مناسبی است.
[1] Average Variance Extracted
[2] Fornell-Larcker
2) برازش مدل ساختاری: بخش مدل ساختاری بر خلاف مدلهای اندازهگیری، به متغیرهای آشکار کاری ندارد و فقط متغیرهای پنهان همراه با روابط مابینشان بررسی میشود. برای بررسی برازش مدل ساختاری، یکی از معیارهای مورد استفاده، ضرایب معناداری Z (مقادیر t-values) میباشد. برازش مدل ساختاری با استفاده از ضرایب t به این صورت است که این ضرایب باید از 96/1 بیشتر باشد تا بتوان گفت در سطح اطمینان %95 معنادار بودن آنها را تأیید کرد. همانگونه که در شکل 1 ملاحظه میشود ضرایب مربوط به مسیر بین متغیرها از 96/1 بیشتر است که معنادار بودن این مسیرها و مناسب بودن مدل را نشان میدهد.
3) برازش مدل کلی: مدل کلی شامل هر دو بخش اندازهگیری و ساختاری میشود و با تأیید برازش آن، بررسی برازش در یک مدل کامل میشود. برای بررسی برازش مدل کلی، تنها یک معیار به نام [1]GOF استفاده میشود:
= = 0.46
باتوجّه به اینکه سه مقدار 01/0، 25/0 و 36/0 بهترتیب بهعنوان مقادیر ضعیف، متوسط و قوی برای GOF در نظر گرفته میشود؛ با حصول مقدار 46/0 در این مدل، برازش مناسب مدل کلی تأیید میشود.
- بررسی ضرایب معناداری Z: زمانیکه حمایت اجتماعی بهعنوان تعدیلکننده ارتباط بین بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی در نظر گرفته شود دارای ضریب معناداری مسیر 364/2 است (شکل 1) که ضریب مذکور از 96/1 بیشتر است و نشان میدهد حمایت اجتماعی در ارتباط بین بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی در سطح اطمینان 95 درصد نقش تعدیلکننده داشته و این فرضیه تأیید میشود.
- بررسی ضرایب استاندارد شده مسیر: زمانیکه حمایت اجتماعی بهعنوان تنها متغیر و بهعنوان تعدیلکننده ارتباط بین بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی در نظر گرفته شود ضریب استاندارد شده مسیر بین متغیر تعدیلکننده و متغیر وابسته، حدود 099/0- است که نشان از شدّت تأثیر متغیر تعدیلگر حمایت اجتماعی در ارتباط بین وضعیت بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی دارد (شکل 2).
[1] Goodness of Fit
بحث
بالیدگی فرایندی زیستی است که در همه کودکان و نوجوانان رخ میدهد و با مطالعه فعالیت بدنی مرتبط است (4). نتایج تحقیق حاضر نشان داد که بین وضعیت بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی دانشآموزان رابطه معکوس معناداری وجود دارد. یعنی دانشآموزان با بالیدگی زودرس، فعالیت بدنی کمتری دارند و بالعکس، دانشآموزان با بالیدگی دیررس، فعالیت بدنی بیشتری دارند. این نتیجه با نتایج برخی پژوهشها همراستاست (1، 18، 29-25) ولی تنها با پژوهش ون جارسولد و همکاران (2007) در تضاد است (30). هر چند تعدادی از مطالعات نیز ارتباطی بین زمان بالیدگی و فعالیت بدنی مشاهده نکردند (37-31). این تضاد در نتایج طبق دیدگاه کامینگ و همکاران (2012) به در نظر نگرفتن عوامل واسطهای و تعدیلکننده روانی و اجتماعی در پژوهشهای قبلی بر میگردد(16). همبستگی بهدست آمده بین دو متغیر بیانگر آن است که فعالیت بدنی رفتاری پیچیده و چند وجهی است که فهم کامل آن در گرو در نظر گرفتن تعامل بین عوامل زیستی، روانی، اجتماعی و محیطی است.
بنابراین این پژوهش یکی از عوامل تعدیلکننده (حمایت اجتماعی) را در ارتباط بین دو متغیر بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی بر اساس مدل کامینگ و همکاران (2012) مورد بررسی قرار داد. مدلسازی معادلات ساختاری نشان داد که حمایت اجتماعی در ارتباط بین بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی در سطح اطمینان 95 درصد نقش تعدیلکننده دارد. ضریب استاندارد شده مسیر بین متغیر تعدیلکننده و متغیر وابسته، حدود 1/0- است که حکایت از شدّت تأثیر متغیر تعدیلگر حمایت اجتماعی در ارتباط بین وضعیت بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی دارد. نتایج نشان میدهد که تجارب مثبت حمایت اجتماعی ممکن است بعضی از آثار نامطلوب بالیدگی زودرس در مشارکت فعالیت بدنی را کم کند. این اثر ممکن است به تأثیر حمایت والدین و همسالان و افراد مهّم دیگر بر پذیرش مثبت تغییرات بلوغ در دختران مرتبط باشد. برادلی و همکاران (2011) نشان دادند که حمایت والدین اثر زمان بالیدگی بر فعالیت بدنی متوسط تا شدید را در پسران تعدیل میکند (33). ولی نتایج تحقیق جکسون و همکاران (2013) نشان داد که حمایت والدین تعدیلکننده رابطه بین بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی نیست (18). البّته این محققان بیان کردند که اگرچه بر خلاف انتظار، نتایج مطالعه ما مفهوم اثرات تعدیلکننده حمایت والدین را پشتیبانی نمیکند، ولی محققان نباید از این مسیر تحقیقی دلسرد شوند. پیندوس و همکاران (2013) نیز تأثیر پذیرش همسالان را در تفاوتهای مرتبط با بالیدگی در فعالیت بدنی تأیید کردند (1). هر چند از لحاظ تاریخی، تعاریف کتب از نوجوانی، این مفهوم را میرسانند که تأثیر والدین با ورود به دوره نوجوانی دچار افول میشود و فرهنگ همسالان در نوجوانی بزرگ جلوه داده میشود، ولی یافتههای هارتر در مدل عزّت نفس کلی نشان میدهد که اگر چه حمایت همسالان در اواخر دوران کودکی و اوایل نوجوانی افزایش مییابد، ولی تأثیر حمایت والدین کاهش نمییابد (38).
طبق اصول اصلی مدل زیستفرهنگی، تغییرات بدنی و کارکردی مرتبط با بالیدگی با خود ادراکی مؤثر نوجوانان و برداشتها و واکنشهای دیگران شکل میگیرد و اینطور نیست که تغییرات بدنی و کارکردی مرتبط با بلوغ بر مشارکت نوجوانان در فعالیت بدنی تأثیرگذار باشد، بلکه به شیوهای که این تغییرات تفسیر میشوند و معنا و ارزشی که به آنها داده میشود، اسناد داده میشود (16). در راستای این استدلال، تفاوتهای فردی در فعالیت دختران با بالیدگی زودرس به تفاوت در تفسیر و مدیریت اجتماعی بلوغ نسبت داده میشود. بهعبارت دیگر، دیده شده که دختران با بالیدگی زودرسی که تغییرات وابسته به بلوغ را بهصورت عادی و در نتیجه جذابیت فرایند بالیدگی (نه بهعنوان مانعی برای فعالیت) درک میکنند و یا حمایت محیطی همراه با پذیرش تغییر را تجربه میکنند بیشتر احتمال دارد تا در نوجوانی فعال باقی بمانند (18). مراگ و همکاران (2008) نیز دریافتند که حمایت والدین از فعالیت بدنی ممکن است اثرات منفی بالیدگی زودرس را کاهش دهد (13). سامرز - افلر (2004) در یک مطالعه از رشد اولیه پستان در دختران نوجوان اشاره داشت که سطوح بالایی از پذیرش و حمایت والدین، مشارکت مداوم در فعالیت بدنی در نوجوانی را پیشبینی میکند. این شواهد ادعا میکنند که حمایت والدین نقش محوری در پیشگیری و توسعه راهبردهای دفاعی یا ناسازگارانه و درونی کردن پیامهای منفی در دختران با بالیدگی زودرس دارد (39).
بر این اساس، چگونگی تفسیر و یا درک دختران نوجوان از تغییرات مرتبط با بالیدگی ممکن است از خود بالیدگی مهّمتر باشد. حمایت و تشویق دیدگاه دختران نوجوان به بلوغ بهعنوان جنبهای طبیعی و جذاب از روند"در حال رشد" ممکن است به کاهش هرگونه عواقب منفی سلامتی در ارتباط با بالیدگی زودرس کمک کند.کسانی که علاقهمند به ارتقاء رفتارهای مرتبط با سلامت در دختران نوجوان هستند باید در آموزش دانشآموزان و بهطور بالقوه، معلمان و والدین در فرایند نمو و بالیدگی مداخلاتی را طراحی کنند تا دختران به بلوغ به عنوان نتیجه طبیعی و جذاب رفتن به دوره بزرگسالی تشویق شوند و تفاوتهای فردی و تنوع در ظاهر را بپذیرند. چنین مداخلاتی باید بهطور بالقوه به سازگاری مثبت تر دختران به بالیدگی و در نتیجه تشویق به مشارکت بیشتر در رفتارهای ارتقاء سلامت کمک کند.
نتیجهگیری
حمایت اجتماعی تعدیلگر رابطه بین بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی است و میتواند آثار منفی بالیدگی زودرس را کاهش دهد. البّته باید توجّه نمود که این پژوهش دارای محدودیتهایی است که عبارتاند از: اول، نتایج بهدست آمده به دختران نوجوان در استان مازندران محدود میشود در حالیکه روابط بین متغیرهای موردنظر ممکن است نسبت به سن، قومیت، شرایط اجتماعی و فرهنگی در کشور متفاوت باشد. پیشنهاد میشود در اقوام و فرهنگهای مختلف بررسی شود. دوم اینکه در این پژوهش از طرح مقطعی استفاده شده است در حالیکه برای استنتاج روابط علّت و معلولی بهتر است از تحقیقات طولی استفاده شود و بهطور ایدهآل تغییرات از اواخر کودکی تا اواخر نوجوانی پیگیری شود. سوم، روش برآورد وضعیت بالیدگی از دادههای جمعآوری شده در ایالات متحده مشتق شده بود. تحقیقات بیشتری برای اعتبار فرمول در نمونههای ایرانی مورد نیاز است. چهارم، پرسشنامه حمایت اجتماعی بین حمایت ارائه شده توسط پدران و مادران تفاوت قایل نشده است. این امکان وجود دارد که تأثیر حمایت والدین برای فعالیت بدنی نسبت به جنس والدین یا نقشی که هر یک از والدین در زندگیشان دارند، متفاوت باشد. و در نهایت، برای سنجش فعالیت بدنی در این رده سنی بهتر است از شتابسنج استفاده شود که البّته نیازمند حمایت مالی است.
تشکّر و قدردانی
از اساتید گرانقدر، مدیریت محترم آموزش و پرورش استان مازندران و شهرستانهای تابعه و مدیران و معلمان تربیت بدنی مدارس و دانشآموزان عزیزی که در اجرای این کار پژوهشی یاری رساندند صمیمانه تقدیر و تشکّر میشود. این پژوهش بخشی از رساله دکترای نویسنده اول میباشد.