Document Type : Review article
Authors
1 Associate professor , Department of Clinical Bacteriology; Virology, Faculty of Medicine and Anti-microbial Research Center, Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran
2 Intern.School of Medicine, Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran
Abstract
Keywords
مقدمه
گزارشهای بسیاری نشان میدهند که ویروسها و پروتئینهای ویروسی ممکن است روی میتوکندری تاثیر گذاشته و باعث اثراتی در فرایندهای آپوپتوتیک در سلول بشوند. واژه آپوپتوزیس به معنی ریزش برگ است و این واژه اغلب در مورد مرگ برنامه ریزی شدهی سلول (Programmed cell death) به کار رفته و طی آن سلولها به طور طبیعی میمیرند. این فرایند مجموعهای معین ازتغییرات بیوشیمیایی وریخت شناسی برنامهریزی شده را درگیر میسازد (1). آپوپتوز یک فرآیند سلولی است که میتواند به عنوان بخشی از پاسخ سلول میزبان به عفونت ویا به عنوان یک مکانیسم دفاعی عملکرد در سلولهای آلوده به ویروس مطرح باشد (2). همچنین نقش مهمی در پاتوژنز بسیاری از بیماریهای ناشی از ویروسها ایفا میکند. بنابراین باعث تعجب نیست که شروع روند آپوپتوز (اغلب از طریق مسیر میتوکندری به عنوان یک هدف مشترک در عفونتهای ویروسی) به دنبال عفونت ویروس های متنوع میتواند نقش بسیار مهمی در فرایند کنش و واکنش بین سلول میزبان و ویروسها داشته باشد (3). متعاقب این اثر ویروسی امکان بسیار محتمل است که انرژی سلولی تحت الشعاع قرار گرفته و باعث کاهش ذخیرههای آن بشود. مطالعاتی در شرایط آزمایشگاهی (in vitro ) نشان دادهاند که پس از عفونت با ویروس فلج اطفال و هرپس انسانی نوع1( HHV-1 ) و ویروس آنفلوانزای انسانی تیپ A (HAV) زنجیره تنفس در میتوکندری مختل شده که این مسئله باعث کاهش تنفس سلولی میگردد (4-6). در این مطالعات نشان داده شده است که عفونت سلولی با ویروس فلج اطفال و هرپس انسانی نوع 1 باعث کاهش سریع تنفس کلی سلولها میشود که این امر مربوط به اختلال در میتوکندری و انسداد در مسیر حمل و نقل الکترون میباشد. احتمالا اینگونه اثرات از اهمیت محدود در عفونتهای سلولی لیز شونده برخوردار است که در آن سلول میزبان آینده بلند مدتی نخواهد داشت. اما، در زمینه عفونتهای پایدارسلول های آلوده به وضوح زنده میمانند. این نشان میدهد که مکانیسمی همانند آپوپتوزیس میتواند باعث این اثر باشد . در چنین مواردی کاهش بلند مدت تولید انرژی درتوانایی عملکردی سلول تاثیر میگذارد. بنابراین، فرضیه این است که اثرات مشابه ممکن است توسط ویروسهای متنوع القاء شده و علت بیماریزائی بسیاری از شرایطی که در آن هیچ اتیولوژی ثابت نشده است باشد. به عنوان مثال برای چنین رویدادهایی میتوان از آزارهای عضلات (اسکلتی و قلب)، کبد و سلولهای عصبی نام برد. یک نمونه از چنین وضعیتی ممکن سندرم ضعف مزمن (CFS) باشد. سندرم ضعف مزمن توسط دو معیار تعریف میشود: ضعف مزمن شدید طول کشیده بیشتر از مدت زمان شش ماه ( بدون اتیولوژی شناخته شده با انجام آزمایشات کامل بالینی و آزمایشگاهی متناسب با سندرومهای ضعف)، و یا ایجاد همزمان چهار یا بیشتر از علائمی شامل: اختلال قابل توجهی در حافظه کوتاه مدت و یا تمرکز، گلو درد، تورم غدد لنفاوی ، درد عضلانی، درد چند مفصل بدون تورم یا قرمزی، سردرد جدید از نقطه نظر الگو یا شدت، خواب بدون طراوت و ضعف متعاقب فعالیت که به مدت بیش از24 باقی بماند (7). سندرم ضعف مزمن به عنوان یک بیماری با علت ناشناخته باقی مانده است. در حال حاضر به دلیل علائم و نشانههای فیزیکی و آزمایشگاهی متغیر وتستهای تشخیصی با ویژگی و حساسیت ضعیف، اطلاعات ضعیف و بحث برانگیز در خصوص علت این بیماری وجود دارد (8). حتی زمانی که تمام علل مطرح شده در سندرم ضعف مزمن رد میشود، نشانداده شده که ضعف زودرس در عضلات با یک تغییر به تنفس بی هوازی در ارتباط است (9). این مسئله میتواند بیانگر این باشد که همانگونه که در فرضیه فوق مطرح شد ممکن است توسط رده های مختلف ویروسی احتمالا اختلال در میتوکندری ایجاد شده باشد. تعداد ویروسهای از ردههای مختلف که روی میتوکندری تاثیر میگذارند میتواند اهمیت مطرح کردن ویروسها به عنوان عوامل اتیولوژیک برای سندرم ضعف مزمن را توضیح دهد.
نتایج
شواهد منتج ازمطالعات گذشته منجمله افزایش سطوح آنتی بادیهای ویروسی و یا اطلاعات ژنتیکی ویروسی به یک نوع ارتباط سندرم ضعف مزمن با عفونت ویروس اذعان داشته است. ویروس ابستاین بار (EBV و یا HHV-4) یک نوع ویروس هرپس است که به طور کلی به عنوان عامل مونونوکلئوز عفونی (یا تب غدهای) شناخته میشود. برخی از مطالعات نشان داده که در بیماران CFS, آنتی بادی بالاتر به EBV یافت شده است (10-13). شواهد سرولوژیک جمع آوری شده در بسیاری از بیماران CFS دلالت بر نشانه وجود ویروسهای دیگر نیز بوده است: عفونت ویروسی هرپس انسانی تیپ 6 (HHV-6 ) در بیماران CFS بررسی شده و نشان داده است که در این بیماران تیتر آنتی بادی ضد ویروس بالا میباشد (14). همچنین در این بیماران تیتر آنتی بادی ضد سیتومگالوویروس (CMV یا HHV-5) نسبت به گروه شاهد بالاتر بود (15-17). تیتر آنتی بادی ویروسهای مختلف هرپس اغلب در بیماران مبتلا به CFS بالا ارزیابی شده است (18). در یک مطالعه نشان داده شد که در برخی بیماران CFSتیتر آنتی بادی بالا به ویروسهایHTLV تیپ 1 و 2 وجود داشته است (19). از دیگر عوامل محتمل ویروسی مورد مطالعه آنتروویروس (EV) میباشد . دریک مطالعه نشان داده شد که در 24% از نمونههای بیوپسی عضلات بیماران با ضعف عضلانی Enteroviral RNA وجود دارد (20). علیرغم این یافتهها، یک مطالعه گزارش کرد که تست آنتی ژن یا سرولوژیک مشخص کننده آنتروویروس در بیماران مبتلا وجود ندارد (21). یک گزارش مشخص کرد که در بیماران CFS ، میزان بالایی از اسید نوکلئیک ویروس بیماری برنا (BDV) وجود دارد (22).
نتیجه گیری
از مجموع این مشاهدات شاید بتوان این طور نتیجه گیری کرد که اثرات میتوکندریائی ویروسها از خانوادههای گوناگون و عوارض ناشی از این اثرات منجمله کاهش انرژی سلولی ممکن است توجیه کننده این نظریه باشد که ویروسها میتوانند به عنوان فرضیهای مهم در اتیولوژی سندرم ضعف مزمن به ویژه در زمینه عفونتهای پایدار ویروسی مطرح گردند. برای افزایش اعتبار این فرضیه پیشنهاد میگردد که در آینده مطالعات تکمیلی در خصوص بررسی اثر ویروسهای مختلف روی این بیماری صورت پذیرد.