Document Type : Research Paper
Authors
1 Assisstant professor of interventional cadrdiology, Division of Cardiovascular, Vascular Surgery Research Center, Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran.
2 Associate professor of interventional cadrdiology, Division of Cardiovascular, Vascular Surgery Research Center, Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran
3 Assistant Professor of interventional cardiology, Division of Cardiovascular and Vascular Surgery Research Center, Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran.
Abstract
Keywords
مقدمه
سکته حاد قلبی هنوز یک بیماری شایع و ناتوان کننده محسوب میشود و وسعت سکته مهمترین عامل تعیین کننده میزان بهبودی بعداز سکته و نیز میزان مرگ و میر آن است (1). بنابر این محدود کردن وسعت آسیب میوکارد راهی مناسب جهت کاهش میزان نارسایی قلبی بعد از سکته و نیز بهبود پروگنوز بیمار میباشد (2-4).
بیمار سکته حاد قلبی با صعود قسمت ST (STEMI) یعنی بیماری که با درد تیپیک قفسه سینه همراه با صعود قطعهیST در دو اشتقاق مجاور هم حداقل 1 میلی متر (بجز V2-3 حداقل 5/1 میلی متر در خانمها و 2 میلی متر در آقایان) باشد. درمان این بیمار برقراری مجدد جریان خون در رگ مسوول سکته است که میتواند بهصورت دارویی (ترومبولیز) یا مکانیکال (آنژیوگرافی و سپس PCI: مداخله در عروق کرونر از طریق پوست) انجام پذیرد.
اقدامات مداخلهای مانند PCI و ترومبولیز از راههای درمانی مؤثر در درمان و ایجاد پرفیوژن مجدد عروق کرونر به دنبال سکتههای قلبی به شمار میروند (5-6). PCI که معمولا به صورت آنژیوپلاستی و یا استنت گذاری بدون فیبرینولیز قبلی میباشد، PCI اولیه نامیده میشود. به نظر میرسد که این روش در باز کردن شریانهای مسدود کرونر موثرتر از فیبرینولیز باشد و هنگامی که توسط افراد با تجربه و در مراکز پزشکی ارجاعی انجام شود، با نتایج بالینی کوتاه مدت و بلند مدت بهتری همراه است. در مقایسه با فیبرینولیز، PCI اولیه اغلب در موارد زیر ترجیح داده میشود: وقتی که تشخیص مورد تردید باشد، شوک کاردیوژنیک وجود داشته باشد، خطر خونریزی افزایش داشته باشد و یا علایم برای حداقل 2-3 ساعت وجود داشته باشند که در این صورت لخته پیشرفت کرده است و با داروهای فیبرینولیتیک سختتر حل میشود با این حال میزان مرگ و میر بیماران مبتلا به سکته حاد قلبی در سال اول بعد از آنفارکتوس حاد میوکاردهنوز بالا و حدود 10% میباشد (7-8). به نظرمیرسد قسمتی ازاین میزان بالای مرگ و میر (علیرغم پیشرفتهای قابل ملاحظه در روشهای درمانی) مربوط به پدیدهای به نام آسیب ریپرفیوژن میوکارد[1] است که برای اولین بار در دهه 60 توسط Jenning and Sommers معرفی شده است (9). در طی این عارضه در صورتی که خونرسانی مجدد میوکارد به صورت حاد انجام شود آسیبهای ساختاری و عملکردی در عضله قلب ایجاد میشود. بنابراین کاهش آسیب میوکارد ناشی از خونرسانی مجدد یکی از اهداف درمان MI میباشد و مطالعات بالینی متعددی در این باره انجام شده است (10). اخیرا ثابت شده است که مکانیسمهایی به نام پیش حفاظتی و پس حفاظتی ایسکمیک[2] وجود دارد که از قلب در برابر آسیب ناشی از خونرسانی مجدد محافظت میکنند (11). مطالعات اخیر این فرضیه را مطرح کردهاند که احتمالا اثر حفاظتی خود روی قلب را از طریق طولانی کردن موقتی اسیدوز در دوره بعد از خونرسانی مجدد اعمال میکند (11). در طی این پروسه عضله قلب از طریق اعمال اپیزودهای کوتاه و موقتی انسداد رگ درگیر در برابر آسیب ناشی از خونرسانی مجدد حفاظت میشود (12). اخیرا نشان داده شده است که فرایند فوق را نه تنها میتوان با پر و خالی کردن مکرر بالون در حین آنژیوپلاستی بهصورت مکانیکی نیز انجام داد، بلکه بعضی از داروها نیزاین پدیده را ایجاد میکنند که از آن به پست کاندیشنینگ دارویی [3]یاد میشود (13-14). اپیوئیدها (عمدتأ مورفین) میتوانند از طریق رسپتورهای دلتا با تنظیم کردن باز شدن [4]mPTP ها باعت اعمال اثرات پس حفاظتی شوند و این اثر با تجویز داروهای آنتاگونیست آنها مانند نالوکسان از بین میرود (11،15-17).
محققان، پروتکل پست کاندیشنینگ را به صورت خونرسانی مجدد قلبی را با سه چرخه 30 ثانیهای و به دنبال آن انسداد دوباره شریان کرونرغالب طراحی کردند که نتیجه آن به وجود آمدن چندین اثر مفیدازجمله کاهش اندازه سکته، ادم میوکارد، تجمع نوتروفیل، مرگ برنامه ریزی شده سلول و بهبود عملکرد اندوتلیال بود. مسیرهای سیگنالینگ احتمالی این پدیده عبارتند از گیرندههای سطح سلولی، کینازها، حفظ عملکرد میتوکندری، و به ویژه تضعیف باز شدنmPTP. درنتیجه، تعدادی ازعوامل دارویی ازجمله مواد فرار بیهوشی، لیگاندهای جفت شده با پروتئینG مانند مخدرها، آدنوزین و برادیکینین، عوامل رشد مانند انسولین واریتروپویتین، پپتیدهای ناتریورتیک، آدﯾﭙﻮﺳﯿﺘﻮﮐﯿﻦهای گیرنده و استاتینها مورد مطالعه قرارگرفتهاند. ولی شواهد موجود برای استفاده بالینی گسترده از پست کاندیشنینگ ایسکمیک یا دارویی به منظور کاهش حجم انفارکتوس در کاربردهای بالینی ناکافی است (18-21).
مطالعات آزمایشگاهی نشان میدهد که مرفین ظرفیت آنتی اکسیدانی بسیار قوی دارد. مکانیسم احتمالی فعالیت آنتی اکسیدانی مرفین عبارتست از توانایی تقلیل، شلات کننده فلز، توانایی ارائه هیدروژن و شکافتن پراکسید هیدروژن، دیسموتاز و رادیکالهای آزاد. همچنین مطالعات اخیر نشان دادهاند اپیوئیدها نقش حیاتی در تعدیل ایسکمیک پره کاندیشنینگ ایفا میکنند. بر اساس مطالعات انجام شده نالوکسان مانع از ایسکمیک پره کاندیشنینگ میشود اما مورفین اثر حفاظت از قلب را به تقلید از ایسکمیک پره کاندیشنینگ انجام میدهد و این اثر با کمک فعال شدن کانالهای پتاسیمی وابسته به آدنوزین تری فسفات (KATP) صورت میپذیرد. در واقع آنچه که درمکانیسم ایسکمیک محافظت از قلب ناشی ازپره کاندیشنینگ مخدرها نقش دارد به گیرندههای مواد مخدر باز میگردد. با وجود این که مورفین به دلیل وابستگی بالا به گیرنده μ بهطور معمول در دسته آگونیست گیرنده اپیوئیدی مو (μ) قرار میگیرد، اثر متقابل آن با گیرندههای اپیوئیدی کاپا (κ) و دلتا(δ) آن را به آگونیست اپیوئیدی غیر اختصاصی تبدیل کرده است (22-24).
اثرات پس حافظتی مورفین از قلب در جراحی تترالوژی فالوت نشان داده شده است. باتوجه به مکانیسم مولکولی، پست کاندیشنینگ ناشی ازمورفین و ایسکمیک به واسطه فعال شدن کانالهای پتاسیمی حساس به کلسیم میتوکندری صورت میگیرد. علاوه براین، نشان داده شده است که مرفین به وسیله غیرفعالسازی پروتئین فسفاتاز Ser/Thr (سرین/ترئونین) از طریق رادیکالهای آزاد اکسیژن، باعث تنظیم افزایشی فعالیت[5] AKT میشود که ممکن است به اثر محافظت از قلب کمک کند. همچنین، پیش آماده سازی با مرفین ممکن است گیرندههای اپیوئیدی را فعال کند، که به نوبه خود انتشار کالمودولین را افزایش میدهد، و این خود باعث افزایش انتشار پپتید وابسته به ژن کلسیتونین میشود که احتمالا از مسیر اکسید نیتریک صورت میگیرد، که نتیجه محافظت از قلب میباشد. با توجه به وضعیت آنتی اکسیدان/پرواکسیدان ،گیرنده L3 مخدری به آنزیم سلولی نیتریک اکساید سنتاز متصل شده ومنجر به تولید و انتشار اکسید نیتریک میشود. این یافته به وضعیت پرواکسیدان، مانند خونرسانی مجدد سریع، مربوط میشود، چرا که مسیر اکسید نیتریک میتواند منجر به ایجاد استرس پروکسی نیتریتو و نیتروساتیو شود (25-27).
در حین آنژیوگرافی شمارش اصلاح شده تیمی (CTFC) بیانگر تعداد فریمهایی است که طول میکشد تا کنتراست از ابتدا به لندمارک دیستال استاندارد در شریان کرونری مدنظر برسد.
[1] Myocardial Reperfusion Injury
[2] Ischemic Preconditioning & Postconditioning
[3] Pharmacological Post Conditioning
[4] 1-methl-4 phenyl-1,2,3,6-tetrahydropyridine
[5] Serine/theronine-specific protein kinase
CTFC ، یک اندکس ساده، عینی و متغیر پیوسته برای جریان خون کرونری است که میتواند به طور گسترده و به ارزانی قابل استفاده باشد. این اندازهگیری زمان، برای عبور کنتراست از شریان کرونری، هم صحیح (بسیار مرتبط با اندازهگیریهای سرعت داپلر) و هم مشخص (قابل تکرار) است. مقادیر CTFC در پیش بینی پیامدهای بالینی بسیار مفید است. مقادیر CTFC پایین بعد از خون رسانی مجدد در سکته حاد قلبی (AMI) با میزان مرگ و میر پایین ارتباط دارد. به عنوان مثال، بیمارانی که CTFC کمتر از 14 بعد از ترومبولیز دارند، میزان مرگ کمتر از 1% در AMI دارند. مقادیر CTFC پیش بینی کننده انسداد مجدد در رگ باز مربوط به انفارکت است. همچنین CFTC به عنوان معیار ارزیابی PCI نشان داده شده است (28-29).
هدف مطالعه حاضر بررسی اثر پس حفاظتی تجویز مورفین بر CTFC در بیماران با سکته حاد قدامی قلب که تحت PCI اولیه روی شریان نزولی قدامی قلب قرار گرفتهاند میباشد.
روش کار
جمعیت مورد مطالعه شامل بیمارانی بود که با آنفارکتوس میوکارد قدامی که همراه با بالا رفتن قطعه STمراجعه میکردند و برای آنها آنژیوپلاستی اورژانس انجام میگردید. مطالعه حاضر از نوع مقطعی و روش نمونهگیری غیر احتمالی به صورت آسان بود.
از آنجایی که تا کنون هیچ مطالعهای به بررسی پارامتر CFTC به دنبال اثرات پس محافظتی مورفین نپرداخته است، این مطالعه به صورت پایلوت بر روی 40 بیمار انجام شد.
تمامی بیماران مراجعه کننده که مبتلا به انفارکتوس حاد قدامی میوکارد همراه با بالارفتن قطعه ST شده تحت PCIاولیه قرار گرفته بودند بلوک کامل گره دهلیزی-بطنی یا فیبریلاسیون دهلیزی فشار سیستولیک کمتر از 90 میلی متر جیوهمورد بررسی قرار گرفتند و بر حسب دریافت یا عدم دریافت داروی مسکن مورفین سولفات به 2 گروه تقسیم شدند (دریافت 5میلی گرم مورفین در بازه زمانی 30 دقیقه تا PCI). در ضمن با توجه به نیمه عمر مورفین که حدود 2 تا 4 ساعت میباشد، اثرات آن تا پس از اقدام مداخله ای صورت گرفتهپایدار خواهد ماند و توجیه کننده اثرات پس حفاظتی مورفین در مطالعه حاضر بود.
در توصیف دادهها از جداول و شاخصهای آماری مناسب مانند میانگین و... استفاده شده است. متغیرهای پیوسته به صورت mean± SD و متغیرهای طبقهای به صورت عدد و درصد بیان شد.
در تجزیه و تحلیل دادهها ابتدا نرمال بودن دادهها با استفاده از آزمون یک نمونهای کلوموگروف– اسمیرنف(Kolmogorov-Smirnov) مورد بررسی قرار گرفته است که نتایج آن در جدول شماره یک نشان داده شده است . مقایسه میانگین دادههای کمی بین دو گروه تحت دریافت با مورفین و گروه کنترل با استفاده از تست تی انجام شد. همچنین در مقایسه دادههایی که توزیع نرمال نداشتند از آزمون ویل ککسون با ذکر میانه و دامنه بین چارکیIQR (تفاضل صدک 75 و 25) استفاده شد و در تحلیل دادههای با مقیاس اسمی از آزمون کای دو (Pearson Chi-Square) استفاده شده است. در مواردی که بیش از20% فراوانیهای مورد انتظار جداول کمتر از 5 بوده است (کوکران) از آزمون دقیق فیشر(Fisher's Exact Test) استفاده گردید.
نرمافزار مورد استفاده در این پژوهش SPSS v.19 بوده و سطح معنیداری در تمامی آزمونها کمتر از 5% در نظر گرفته شده است.
مقادیر 05/0 p<از نظر آماری معنادار تلقی شدند.
نتایج
در جدول شماره یک نحوه توزیع نرمال متغیرها ها قابل مشاهده خواهد بود.
در این مطالعه اطلاعات 40 بیمار تحت PCI اولیه مورد بررسی قرار گرفتد. از این تعداد 10نفر (%75) دارای جنسیت مذکر و 10نفر (%10) دارای جنسیت مونث بودند. بر اساس نتایج جدول زیر، دو گروه دریافت کننده مورفین پس از انجام PCI و گروه کنترل از نظر جنسیتی با یکدیگر اختلاف آماری معنی داری نداشتند.
میانگین سنی 40 بیمار تحت مطالعه56/12±32/59 سال بود و حداقل سن افراد تحت مطالعه 35سال و حداکثر 84 سال گزارش گردید. بر اساس جدول شماره یک، دو گروه دریافت کننده مورفین پس از انجام PCI و کنترل از نظر میانگین سنی با یکدیگر اختلاف آماری معنی دار نداشتند.
سابقه فشار خون بالا
از 40 نفر وارد شده به مطالعه 8 بیمار (%20) دارای سابقه فشار خون بالا بودند. در ادامه میزان فراوانی فشار خون بالا در دو گروه دریافت کننده مورفین پس از انجام PCI و کنترل مورد بررسی قرار گرفت و از آزمون کای دو جهت مقایسه سابقه فشار خون بالا در دو گروه استفاده شد. بر اساس آنچه که در جدول زیر آورده شده است، دو گروه از نظر سابقه فشار خون بالا با یکدیگر تفاوت معنا داری نداشتند.
از 40 نفر وارد شده به مطالعه 9 بیمار(5/22 %) دارای سابقه دیابت بودند در ادامه میزان فراوانی دیابت در دو گروه دریافت کننده مورفین پس از انجام PCI و کنترل مورد بررسی قرار گرفت و از آزمون کای دو جهت مقایسه سابقه دیابت در دو گروه استفاده شد. بر اساس آنچه که در جدول زیر آورده شده است، دو گروه از نظر سابقه دیابت با یکدیگر تفاوت معنا داری نداشتند.
مقایسه یافته آنژیوگرافیکCTFCقبل از PPCIدر دوگروه بیمارانبا توجه به پارامتریک بودن داده ها در CTFC جهت مقایسه این متغیر بین دو گروه از آزمون Independent T Test استفاده شد.
تحلیل دادهها نشان داد که بر اساس جدول3، میزان CTFCقبل از PCIدر گروه بیماران دریافت کننده مورفین قبل از PCI با بیماران گروه کنترل، تفاوت آماری معنی داری نداشته است. با این حال میزان CTFC در گروه بیماران دریافت کننده مورفین قبل از PCI نسبت به بیماران گروه کنترل بیشتر بوده است.
تحلیل دادهها نشان داد که بر اساس جدول 4، میزان CTFC بعد از PCI در گروه بیماران دریافت کننده مورفین قبل از PCI کمتر از افراد گروه کنترل بوده است ولی این تفاوت از نظر آماری معنی دار نبوده است (787/0= P-Value).
مقایسه CTFCقبل از PCI با بعد از PCIدر گروه بیماران دریافت کننده مورفین قبل از PCIبا توجه به توزیع غیر نرمال داده ها در این قسمت، بر اساس آزمون ویلککسونمنطبق با جدول زیر، تحلیل داده ها نشان داد که: میزان CTFC بعد از PCIبیماران گروه دریافت کننده مورفینقبل از PCI نسبت به میزان CTFCقبل از PCIاین گروه از بیماران با کاهش معنی داری مواجه شده است (0.003= P-Value).مقایسه CTFCقبل از PCIبا بعد از PCIدر گروه بیماران عدم دریافت مورفین قبل از PCI (گروه کنترل)با توجه به توزیع غیر نرمال داده ها در این قسمت، بر اساس آزمون ویلککسون منطبق با جدول زیر، تحلیل داده ها نشان داد که طبق جدول زیر، میزان CTFCبعد از PCIدر بیماران گروه دریافتنکننده مورفینقبل از PCI (گروه کنترل) نسبت به میزان CTFCقبل از PCIاین گروه از بیماران با کاهش معنی داری مواجه شده است (001/0<=P-value).
در دو تحلیل قبلی مشاهده شد که هر دو گروه به دنبال PCI به طور معنی داری با کاهش میزان CTFC بعد از PCI نسبت به میزانCTFC قبل از PCIروبرو شدهاند.
هدف در این تحلیل مقایسه میزان کاهش CTFC در دو گروه دریافت کننده و یا عدم دریافت مورفین (کنترل) است.
تحلیل آماری دادهها نشان داد که بر اساس جدول6، میانگین میزان کاهش CTFCقبل ازPCI با CTFCبعد از PCI، در گروه بیماران دریافت کننده مورفین قبل از PCI بیشتر از افراد گروه کنترل بوده است ولی این تفاوت از نظر آماری معنی دار نبوده است (787/0= P-Value).
مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر پس حفاظتی مورفین روی تغییرات CTFC در بیمارانی که تحت PCIاولیه روی شریان نزولی قدامی قلب قرار گرفته بودند انجام شد و نتایج نشان داد، بیمارانی که قبل از PCIاولیه، مورفین دریافت کرده بودند نسبت به گروهی که مورفین دریافت نکرده بودند دارای CTFCکمتری بعد از PCI بودند؛ اما این میزان به لحاظ آماری تفاوت معنی نداری نبود. همچنین، میزان کاهش CTFCبعد از PCI نسبت به قبل از PCI، در گروه بیماران دریافت کننده مورفین بیشتر از گروه کنترل بود.
اتفاقی که در مطالعه اخیر نیز مشاهده شد کاهش میزان CTFCبه دنبال PCI در تمامی بیماران تحت مطالعه بود به گونه ای که در تمام بیمارانی که تحت مواجه با مورفین قرار گرفته بودند و بیمارانی که که تحت مواجه با مورفین قرار نگرفته بودند میزان CTFCبه دنبال PCI اولیه کاهش یافته بود. در این مطالعه CTFC در مجموع بیماران تحت مطالعه بعد از PCIکاهش داشته است و این به این معنی است که بر اساس CTFCنیز، PCI به عنوان یک اقدام درمانی مناسب باعث بهبود پرفیوژن و رفع اختلالات ریپولاریزاسیون قلبی شده است. اما جدای از تاثیر احتمالی مورفین بر روی تغییرات CTFC که نشان دهنده آثار مثبت آن بر روی پولاریزاسیون قلبی است، استفاده از آثار پس حفاظتی مورفین با در نظر گرفتن مکانیسم های جلوگیری کننده از آسیب ریپرفیوژن میوکارد موضوعی است که در صورت اثبات وجود آن می تواند در آینده بسیار مفید واقع شود. آسیب ریپرفیوژن میوکارد پدیده ای است که برای اولین بار در دهه 60 توسط Jenning and Sommers معرفی شد است (5). در طی این عارضه، در صورتی که خونرسانی مجدد میوکارد به صورت حاد انجام شود آسیبهای ساختاری و عملکردی در عضله قلب ایجاد میشود که در نمونههای حیوانی با افزایش میزان وسعت نکروز میوکاردی همراهی داشته و در نمونههای انسانی نیز پدیده با تغییر شکل بطنی[1]) و آریتمیهای بطنی و نیز پدیده از بین رفتن جریان خون کرونری((No-Reflow همراه بوده است و پروگنوز بیماران مبتلا به AMI را بدتر نموده است. بنابراین کاهش آسیب میوکارد ناشی از خونرسانی مجددیکی از اهداف درمان MI به شمار میرود که این مطالعه نیز تلاشی در جهت درک بیشتر نقش مورفین در برابرآسیب ریپرفیوژن میوکارد میباشد. همچنین، با وجود قدیمی بودن فرضیه اثرات محافظت کننده قلبی مورفین از سال 1996 (17)، تا کنون مطالعات زیادی در این رابطه صورت نگرفته است. در اولین مطالعه صورت گرفته به منظور بررسی فرض آزمون اثرات محافظت کننده قلبی مورفین بر روی اندازه انفارکت قلبی در نمونههای موشی نشان از درست بودن این فرضیه داد و بر اساس نظر این گروه از محققین، علت احتمالی نفش محافظت کننده قلبی مورفین ناشی از یک مکانیسم وابسته به کانالهای پتاسیمی وابسته به آدنوزین تری فسفات ((KATP-گیرنده اپیوئیدی در قلب موش مطرح شده است (17). شبیهترین مطالعه حیوانی صورت گرفته با مطالعه حاضر، از نظر بررسی آثار کاندیشنینگ مورفین بر آسیب ایسکمی/ برقراری مجدد جریان خون میوکاردیال دربدن زندهی موشها، مطاله Gao و همکاران بود که بر روی 40 موش صورت گرفت (30-31). در این مطالعه موشها به 4 گروه مساوی، شامل گروه Sham یعنی موشهای بدون انسداد عروق کرونر، گروه ایسکمی/ برقراری مجدد جریان خون (گروه I/R)، گروه آماده سازی حفاظتی ایسکمی (گروه IPC) و گروه آماده سازی حفاظتی مورفین (گروه MOR) تقسیم شدند که به صورت درون وریدیmg/kg 3/0 مورفین 5 دقیقه قبل از برقراری مجدد جریان خون دریافت نمودند. بخش قدامی چپ به سمت پایین عروق کرونر (LAD) موشها در 5 گروه به مدت 30 دقیقه بسته شده و دوباره به مدت 90 دقیقه جریان خون برقرار شد. در این مطالعه بررسی آثار حفاظتی مورفین با اندازهگیری آپوپتوز به صورت کمی به واسطهی دئوکسی نوکلئوتیدیل ترانسفراز انتهایی[2] صورت گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که در مقایسه با گروه 1/R، غلظت مالون دی آلدهید سرمی (MDA) در چهار گروه دیگر همگی کاهش و فعالیت سوپراکسید دیسموتاز افزایش یافته بود. این گروه از محققین نتیجه گیری کردند که آماده سازی محافظتی با مورفین میتواند به میزان چشمگیری آپوپتوز میوکاردیال القا شده توسط آسیب ایسکمی/برقراری مجدد جریان خون میوکاردیال، اندازه اینفراکت میوکاردیال و غلظت MDA را کاهش و فعالیت SOD را افزایش دهد. در مطالعهی Zhang و همکاران (32) اثر آماده سازی محافظتی القا شده توسط مورفین را برروی حفاظت درمقابل آسیب تزریق وریدی/ ایسکمی میوکاردیال در هشت و نه کودک تحت اصلاح تترالوژی فالوت (TOF) مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان دادند آمادهسازی محافظتی القا شده توسط مورفین حداکثر cTnl آزاد شده پس از عمل جراحی را درمقایسه با گروه کنترل (15/0± 57/0 درمقابل ng/ml 20/0 ± 75/0، 0001/0< p) کاهش میدهد. بیماران تحت آماده سازی محافظتی القا شده توسط مورفین دارای حداکثر امتیاز اینوتروپیک (4/2±7/5 در مقابل 6/3 ± 4/8، 0001/0< p) و دورهی کوتاهتری از تهویهی مکانیکی و نیز نگهداری در ICU
(8/6±6/20 در مقابل 3/8 ± 5/28 ساعت، 0001/0 <p و 3/10 ± 4/40 در مقابل 2/15± 8/57 ساعت، 0001/0 < p)
کمتری بودند، درحالی که نسبت خروجی بیشتر بطن چپ و نیز خروجی قلبی درمقایسه با گروه کنترل درطی 24 ساعت ابتدایی پس از عمل بودند
(15/0±57/0 در مقابل 13/0 ± 51/0، 0467/0=p و 25/0± 39/1 در مقابل 0029/0 =p، L/min 21/0± 24/1) در نهایت این گروه از محققین نتیجه گرفتند آماده سازی محافظتی القا شده توسط مورفین به نظر میرسد مصونیت قلبی درمقابل آسیب برقراری دوبارهی جریان خون/ ایسکمی را در کودکان تحت اصلاح TOF فراهم می کند. با این حال، در هیچ یک از مطالعات صورت گرفته تا کنون اثرات آماده سازی حفاظتی مورفین بر آسیب ایسکمی/ برقراری مجدد جریان خون میوکاردیال با استفاده از تغییرات CTFCدر نمونههای انسانی مورد بررسی قرار نگرفته است و لذا این مطالعه اولین مطالعه صورت گرفته است که به بررسی رابطه اثرات محافظتی مورفین با تغییرات CTFCمی پردازد و در واقع نمیتوان مقایسهای میان نتایج بدست آمده میان این مطالعه و سایر مطالعات داشت. با این حال، بر پایه نتایج بدست آمده در مطالعه حاضر، و با نگاهی به مطالعات صورت گرفته حیوانی، میتوان به این نتیجه رسید که گزارشات اثر پس حفاظتی مورفین دلگرم کننده است، هرچند هنوز، بحث در مورد نوع الگوریتم دقیق پستکاندیشنینگ ایسکمیک برای استفاده در محیطهای بالینی همچنان ادامه دارد.
مطالعه انجام شده، با محدودیتهای مختلفی مواجه بود. در این مطالعه، صرفا اثرپس حفاظتی مورفین با استفاده از تغییرات CTFC به دنبال PCI مورد بررسی قرار گرفت در صورتی که بهتر بود با استفاده از مارکر های سرمی از قبیل تروپونین نیز اثر پسحفاظتی مورفین مورد بررسی قرار میگرفت. از آنجایی که این مطالعه به صورت پایلوت صورت گرفت، سعی شد بسیاری از فاکتورهای مخدوش کننده با طراحی معیار های خروج کنترل شوند در حالیکه بهتر است مطالعات آینده به صورت کارآزمایی بالینی طراحی شوند و علاوه بر درنظرگرفتن متغیر های زمینهای بیشتر به منظور همسان سازی بیماران دو گروه، حداقل سوگیری در نتایج نیز با استفاده از تخصیص تصادفی و کورسازی صورت گیرد. پیشنهاد میشود مطالعات بیشتری به منظور بررسی اثرپسحفاظتی مورفین بر روی تغییرات CTFCبا در نظر گرفتن شرایط مختلف بیماران و درگیریهای عروق مختلف صورت گیرد.
به نظر میرسد که پست کاندیشنینگ مورفین باعث کاهش بیشتر CTFCدربیمارانی میشود که که تحت PCI اولیه بر روی شریان نزولی قدامی قلب قرار گرفتهاند.
از تمامی همکاران اینترونشنالست دانشگاه علوم پزشکی مشهد که با در اختیار قرار دادن اطلاعات یبماران خود ما را در انجام این پژوهش یاری کردند، کمال تشکر را داریم.