Document Type : Research Paper
Authors
1 1- PhD in exercise physiology, Faculty of physical education and sport science, Islamic Azad University, Central Tehran Branch, Tehran, Iran.
2 2- Professor, Department of exercise physiology, Faculty of physical education and sport science, Islamic Azad University, Central Tehran Branch, Tehran, Iran.
3 Associate professor , Department of exercise physiology, Faculty of physical education and sport science, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.
Abstract
Keywords
مقدمه
بعضی از مراکز مغز مانند هیپوتالاموس به عنوان مراکز اصلی تنظیم کننده هموستاز انرژی عمل میکنند، اما هورمونهایی نیز توسط بافت چربی و معده نیز ترشح میشوند که عملکرد مراکز هموستاز انرژی را از طریق تغییر اشتها تحت تاثیر قرار میدهند و منجر به تغییر وزن فرد میشوند. در همین راستا، درک مکانیسمهای عصبی هورمونی تنظیمکننده وزن بدن، یک اولویت تحقیقی به شمار میآید، چرا که چنین بینشی میتواند به طراحی معقول عوامل جدید برای درمان چاقی و لاغری کمک نماید. یافتههای اخیر نشان میدهد که مشکل اضافهوزن یا چاقی مردان یک عامل خطرساز مستقل به شمار میرود که با سایر عوامل خطرساز وابسته نیست، همچنین وزن اضافی پس از گذشت ۲۵ سالگی در افزایش خطر بیماریهای قلبی- عروقی بهویژه کرونر قلب در هر دو جنس مؤثر است.
به خوبی نشان داده شده است که کنترل غذای دریافتی و میزان فعالیت بدنی مهمترین عوامل تنظیم کننده وزن بدن میباشند. بههرحال رفتار دریافت غذا بهوسیلهی جریانهای عصبی که با استفاده از نوروپپتیدهای خاص تشکیل میشود، تنظیم میشود. بهویژه هستههای کمانی هیپوتالاموس، که در ایجاد سیگنالهای تنظیمکنندهی اشتها نقشی ضروری بازی میکنند (1). اشتها از موارد تأثیرگذار بر هوموستاز انرژی است که تنظیم آن در کنترل تعادل انرژی بسیار مهم است. اورکسین[1] یک هورمون محرک اشتها است که توسط بخش خلفی هیپوتالاموس تولید و به خون ترشح میشود و با تأثیرگذاری بر مراکز اشتها در مغز، منجر به افزایش اشتها میگردد (2). هورمون رشد از راه تأثیر روی گیرندههای خود، واقع بر نورونهای اورکسین، بر آنها تأثیر گذاشته و ترشح اورکسین را افزایش میدهد. از طرف دیگر نوروپپتید Y (NPY) پلی پپتیدی حاوی 36 اسیدآمینه است که از هستههای کمانی هیپوتالاموس ترشح میشود و تحریک اشتها (دریافت غذا) را در پی دارد و به کاهش هزینه انرژی منجر میشود (3). گرلین[2] نیز هورمونی پپتیدی است که به مقدار زیادی از معده ترشح میشود، تحت شرایط تعادل منفی انرژی مثل گرسنگی و کاهش وزن و بیاشتهایی عصبی، افزایشیافته و سطوح آن تحت شرایط مثبت انرژی مانند چاقی و دریافت غذا کاهش مییابد (4). در همین راستا، مطالعات قبلی نشان دادهاند که فعالیت بدنی مراکز کنترل کننده اشتها را از طریق تغییر در آنزیمهای مذکور را تحت تاثیر قرار میدهد. در واقع، بی تحرکی یکی از علل اصلی چاقی در جهان است و ممکن است عامل موثرتری در توسعهی چاقی نسبت به پرخوری باشد؛ بنابراین فعالیت بدنی باید به عنوان یک جزء ضروری در هر برنامه کاهش یا کنترل وزن شناخته شود. مهمترین بخش هزینه انرژی، انرژی مصرفی هنگام فعالیت بدنی است که در تنظیم تعادل انرژی نقش دارد. توانایی فعالیت ورزشی در ایجاد تعادل منفی انرژی، نهتنها به اثر مستقیم آن بر انرژی مصرفی وابسته است؛ بلکه بهطور غیرمستقیم بر انرژی دریافتی نیز اثر میگذارد (5). فعالیت بدنی با اثرگذاری بر روی سطوح نوروپپتید Y، اورکسین و گرلین در تنظیم چربی و کنترل وزن بدن دخیل میباشند. بههرحال سؤالات و ابهامات زیادی درباره تأثیر فعالیت بدنی روی این هورمونها مطرح است. درواقع در مرحله شروع چنین تحقیقاتی قرار داریم. اکثر مطالعات صورت گرفته نیز اثر تمرینات هوازی را بر روی سطوح این هورمونها و آنهم بهطور جداگانه بررسی کردهاند. انجام تمرینات بدنی میتواند تغییرات متنوعی در هورمون های بدن ایجاد کند که به نوع تمرینات بستگی دارد. لین و همکاران[3] در سال ۲۰۱۰ نشان دادند که تمرینات هوازی و تمرینات مقاومتی میزان انرژی مصرفی بعد ار فعالیت را به گونهای متفاوت تحت تاثیر قرار میدهند(6). در همین راستا، کورتس و همکاران[4]نشان دادند که ورزش هوازی تاثیر متفاوتی بر هورمونهای تنظیم کننده اشتها در مقایسه با ورزش مقاومتی دارد (7). در واقع، پاسخ اندوکرین به فعالیت بدنی تحت تاثیر نوع فعالیت (هوازی و مقاومتی)، گروههای عضلانی (بالا تنه و پایین تنه)، شدت فعالیت (بار - حجم)، موقعیت تمرینی، جنسیت و سن افراد وابسته است(8). اگر چه واضح است که تمرین هوازی نسبت به تمرین مقاومتی با مصرف انرژی بسیار بیشتری در جلسه ورزشی همراه است، برخی از مطالعات نشان دادهاند که تمرین مقاومتی منظم در کاهش وزن در افراد چاق موثر است (9). از طرفی، ارتباط بین نوع تمرین مقاومتی و اشتها کمتر در متون علمی بدان پرداخته شده است و مکانیسم مولکولی تاثیر نوع تمرینات بر میزان اشتها هنوز مشخص نیست. بنابراین، با توجه به تأثیر فعالیتهای ورزشی روی تغییرات سطوح هورمونی و تأثیر این تغییرات روی چاقی و بهموازات آن تأثیر آنها در سوختوساز بافت چربی، متابولیسم پایه و هموستاز انرژی و اهمیت زیستی بیشترشان، مطالعهی ارتباط این عوامل ضروری است و این تحقیق بر آن است تا پاسخی برای اینکه آیا تمرینات مقاومتی 8 هفتهای بالاتنه، پایینتنه و ترکیبی بدن تأثیری بر سطوح اورکسین، NPY، هورمون رشد و گرلین پلاسمای افراد تمرین نکرده دارد یا خیر؟ بیابد.
روش کار
بدین منظور ۴۰ فرد سالم با دامنه سنی ۲۰ تا ۲۵ ساله که دارای وزن نرمال بودند (شاخص توده بدنی بین ۲۰ تا ۲۵ کیلوگرم بر متر مربع) به طور داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. در ابتدا آزمودنیها پس از اطلاع از طرح تحقیق فرم رضایت نامه را کامل کردند. نحوه انتخاب آزمودنیها به گونهای بود که سابقه هیچ گونه بیماری مزمن را نداشته و در فعالیت ورزشی خاصی در طی یک ماه گذشته شرکت نداشتند. همچنین آزمودنیهای این پژوهش در طی پژوهش از مصرف هر نوع دارویی که متابولیسم و انرژی دریافتی را تحت تاثیر قرار دهد، منع شدند. لازم به ذکر است که این مطالعه مورد تائید کمیته اخلاق دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری قرار گرفت (کد اخلاق:IR.IAU.SARI.REC.1395.2).
در اولین روز مطالعه، وزن، قد و شاخص توده بدنی مورد اندازه گیری قرار گرفت. همچنین درصد چربی بدن به وسیله دستگاه بادی کامپوزیشن (Body Composition Analyzer BC-418MA) مورد اندازه گیری قرار گرفت. این دستگاه برای اندازهگیری درصد چربی از روش ایمپدانس بیوالکتریکی استفاده میکند.
آزمودنیها به طور تصادفی در چهار گروه ده نفره: ۱) تمرینات مقاومتی بالا تنه، ۲) تمرینات مقاومتی پایین تنه، ۳) تمرینات ترکیبی (بالا تنه و پایین تنه) و ۴) گروه کنترل توزیع شدند. مشخصات آزمودنیها در جدول شماره ۱ نشان داده شده است. تمرینات شامل ۸ هفته (سه جلسه در هفته) تمرینات مقاومتی کار با وزنه بود. گروه کنترل در این مدت زندگی عادی خود را داشتند.
علت انتخاب نوع حرکات با توجه به بررسی پیشینه پژوهش با مقالات مختلف با اندازه اثر معتبر، ترتیب حرکات از عضلات بزرگ به سمت کوچک قرار داده شد. از طرفی، انتخاب نوع حرکات برای هر گروه با توجه به چند مفصله بودن و تک مفصله بودن حرکت و شروع حرکات با حرکات چند مفصله در ابتدا و مقدم بر تک مفصله قرار داده شد. پروتکل تمرین مقاومتی در مطالعه حاضر، شامل 8 هفته تمرین با وزنه بود. سه جلسه تمرین در هفته به صورت یک روز در میان اجرا گردید. مدت زمان تمرینات با وزنه، حدود 65 دقیقه در هر جلسه بود. تمرینات با وزنه برای اندام فوقانی شامل: پرس سینه[5]، پارویی[6]، پرس سرشانه[7]، لت پولدان[8]، جلوبازو[9] و پشت بازو[10]، تمرینات برای اندام تحتانی شامل: اسکات[11]، لانچ[12]، پرس پا[13]، جلوپا[14]، پشت پا[15]، ساق پا نشسته[16] و تمرینات ترکیبی شامل: پرس سینه، پرس پا، لت پولدان، اسکوات، جلوبازو و ساق پا نشسته بود که در هر ایستگاه یک نوبت با 60% قدرت بیشینه و با 8 تا 12 تکرار و چهار ست با 6 تا 8 تکرار با شدت 80-85% درصد قدرت بیشینه صورت گرفت.
برای اندازه گیری یک تکرار بیشینه (1RM)، آزمودنیها بعد از گرم کردن با وزنههای سبک (حدود 50% یک تکرار بیشینه پیش بینی شده) و پس از آن یک تلاش برای افزایش وزنه با 85% یک تکرار بیشینه پیش بینی شده اجرا کردند. استراحت کافی (3 الی 5 دقیقه) بین هر مرحلهی اجرا با وزنه وجود داشت. بیشترین وزنه جابجا شده به عنوان یک تکرار بیشینه (1RM) در نظر گرفته شد (10-11).
مدت استراحت بین ستها در دوره تمرین 8 هفتهای، دو دقیقه و بین حرکات سه دقیقه بود. شدت تمرین در هفته چهارم برای ریکاوری مناسب و جلوگیری از تمرینزدگی کاهش یافت و بعد از تعیین قدرت بیشینه جدید آزمودنیها با 80-85% قدرت بیشینه جدید به تمرین ادامه دادند. در ابتدای هر جلسه تمرین و قبل از تمرینات با وزنه، شرکت کنندگان حدود 10 دقیقه دوی آهسته و تمرینات کششی را به منظور گرم کردن انجام دادند. در پایان هر جلسه نیز مجدداً دوی آهسته و تمرینات کششی، به منظور سرد کردن تکرار شد. فردی آموزشدیده بهصورت شفاهی و برای اطمینان از اجرای مناسب روش و تکنیک صحیح اجرای حرکات افراد را مورد تشویق قرار داد (11-12).
سه روز قبل از خونگیری در مراحل پیشآزمون و پسآزمون تحت رژیم ایزوکالریک قرار گرفتند. این کار با توصیه کتبی در مورد مصرف مقدار معینی غذا به هر فرد داده شد. آزمودنیها در سه روز قبل از اندازهگیریها تمرین ورزشی نداشتند. این کارها برای به حداقل رساندن آثار حاد تمرین و رژیم غذایی صورت گرفت. سپس نمونههای خونی به مقدار 5 سی سی در حالت ناشتائی 12 ساعته، از ورید بازویی جمعآوری شد. همه مرحله خونگیری بین ساعت 8 تا 10 صبح انجام گرفت. برای بررسی متغیرهای بیوشیمیایی، خونگیری بعد از 12 ساعت ناشتایی در دو مرحله (پیش از شروع تمرینات و بعد از 8 هفته تمرین) صورت گرفت. در مراحل پیش آزمون و در انتهای هفته هشتم، آزمودنیها در ساعت 10-8 صبح در آزمایشگاه حاضر شدند تا از آنها خونگیری به عمل آید و از سیاهرگ آنتی کیوبیتال دست راست هر آزمودنی در وضعیت نشسته و در حالت استراحت 5 میلیلیتر خون گرفته شد.خون در لولههای شیشهایی جمع آوری شد.سپس اجازه داده شد در دمای اتاق لخته شود و به مدت 10 دقیقه با 3500 دور در دقیقه سانتریفوژ شد.پس از سانتریفوژ، سرم به دست آمده در دمای منفی 80 درجه سانتی گراد برای مراحل بعدی نگه داری شد.
غلظت سرمی نوروپپتید Y با استفاده از کیت شرکت EASTBIOPHARM کشور چین وبه روش الایزا، غلظت هورمون اورکسین با استفاده از کیت شرکت CUSABIO وبه روش الایزا، غلظت سرمی گرلین به روش الیزا و با استفاده از کیت شرکت MERCODIA کشور سوئد اندازه گیری شد.
از طرفی، میزان اشتهای آزمودنیها توسط پرسشنامه اشتها با مقیاس اندازه گیری آنالوگ بصری (VAS[17]) در ۴۸ ساعت قبل و بعد از آخرین جلسه تمرینی مورد اندازه گیری قرار گرفت (13).این پرسشنامه بر اساس چهار سوال مستقل طراحی شده است که هر کدام مستقل از دیگری تغییر می کند.برای برآورد اشتها از گزینه چهارم،یعنی تمایل به غذا خوردن استفاده شد.مقیاس پرسشنامه از صفر تا 15 درجه بندی شده که اندازه هر واحد 10 میلی متر است که در مجموع اندازه خط 150 میلی متر است، که از فرد خواسته شد تا احساس تمایل به غذا خوردن خود را با علامت گذاری روی این خط بیان کند.
از آمار توصیفی برای شاخصهای میانگین و انحراف استاندارد و برای مقایسهی میانگین متغیرها در بین گروههای مختلف و در سه مرحلهی اندازه گیری از آزمونهای تحلیل واریانس دو عاملی با اندازه های تکراری استفاده شد. جهت تشخیص روابط ساده در فاکتورهای درون گروهی و برون گروهی و حذف خطای نوع اول که در آزمونهای پیچیدهی فاکتوریل مخلوط صورت می گیرد، از آزمون تحلیل واریانس درون گروهی با اندازههای مکرر و آزمون تحلیل واریانس یک راهه نیز استفاده شد. همچنین برای سنجش توزیع طبیعی دادهها ازآزمون کولموگروف اسمیرنوف وبرای بررسی تجانس واریانس از آزمون لوین استفاده شد. تمامی محاسبات با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 20 انجام شد. سطح معناداری آزمون 05/0˂p در نظر گرفته شد.
نتایج
نتایج آنالیز آماری نشان داد که تفاوت معناداری در شاخصهای آنتروپومتریک بین گروههای مورد مطالعه وجود ندارد(جدول شماره ۱).
[1] Orexin
[2] Ghrelin
[3] Lean et al.
[4] Cores et al.
[5] Bench Press
[6] Rowing
[7] Shoulder Press
[8] Lat Pulldown
[9] Biceps Curl
[10] Triceps Curl
[11] Squat
[12] Launch
[13] Leg Press
[14] Leg Extensions
[15] Leg Curl
[16] Seated Calf Raise
[17] Visual Analogue Scale
اورکسین
میزان پلاسمایی اورکسین در حالت پایه بین گروه های مورد مطالعه تفاوتی نداشت(P=0.2). از طرفی نتایج انالیز اماری نشان داد که میزان تغییرات اورکسین در پاسخ به تمرینات در گروه های مورد مطالعه به طور معناداری متفاوت است (001/0=p و6/19=F). نتایج نشان داد که میزان تغییرات اورکسین در گروه تمرینات مقاومتی پایین تنه بیشتر از گروه کنترول بود (04/0=p) ، اما بین سایر گروههای دیگر تفاوت معنادار وجود نداشت. به دنبال سازگاری با ۸ هفته تمرینات مقاومتی میزان پلاسمایی اورکسین در گروه های ترکیبی و پایین تنه به طور معناداری افزایش پیدا کرد (به ترتیب19% و39%). این تغییرات در حالی بود که میزان اورکسین پس از ۸ هفته در گروه کنترل و بالا تنه تغییر معناداری نکرد(شکل ۱).
گرلین
تفاوت معناداری در سطح پایه میزان گرلین پلاسمایی وجود نداشت (4/0=p). میزان تغییرات گرلین پس از سازگاری به تمرینات در گروههای مورد مطالعه به طور معناداری متفاوت است (29/0=pو3/1=F). میزان تغییرات گرلین در سازگاری با تمرین در گروه های تمرینی پایین تنه و ترکیبی نسبت به گروه کنترل بیشتر بود( به ترتیب0001/0=p و02/0=p) ، از طرفی میزات تغییرات گرلین در پاسخ به ۸ هفته تمرین در گروه تمرینی ترکیبی بیشتر از گروه تمرینی بالا تنه بود(02/0=p). همانطور که در شکل ۲ نشان داده شده است میزان تغیرات گرلین پس از ۸ هفته در گروه کنترل و گروه بالا تنه تغییر معناداری نکرد (به ترتیب افزایش غیر معنادار9% و15%) اما میزان گرلین در پاسخ به تمرینات مقاومتی در گروه پایین تنه و ترکیبی به طور معناداری افزایش پیدا کرد (به ترتیب47%و20%).
نوروپپتید Y
نوروپپتید Y در سطح پایه تفاوت معناداری بین گروهها وجود نداشت (6/0=p). همان طور که در شکل 3 نشان داده شده است میزان تغییرات پلاسمایی NPY در بین گروههای مورد مطالعه متفاوت بود (03/0=p و47/3=F).
میزان تغییرات NPY در هر سه گروه تمرینی بیشتر از گروه کنترل بود، اما تفاوت معناداری در میزان سازگاریNPY به تمرین در بین گروههای تمرینی وجود نداشت. نتایج نشان داد که میزان NPY پس از ۸ هفته درگروه کنترل تغییر نکرد اما میزان این نوروپپتید پس از ۸ هفته تمرینات مقاومتی در هر سه گروه تجربی (بالا تنه، پایین تنه و ترکیبی) به طور معناداری افزایش پیدا کرد. نتایج آزمون بونفرونی نشان داد که در گروه پایین تنه بین اندازه گیری قبل از تمرین با هفته هشتم (001/0p=) و در گروه ترکیبی و بالاتنه هم بین اندازه گیری قبل از تمرین با هفته هشتم تفاوت معنی داری وجود دارد (015/0=p و 012/0=p). بیشترین افزایش مربوط به گروه تمرینات پایین تنه بود با 40% و گروه ترکیبی و بالا تنه هر دو به یک میزان 25% افزایش پیدا کرد، و در گروه کنترل به طور غیرمعناداری به میزان 10% کاهش پیدا کرد (شکل 3) .
هورمون رشد
نتایج آنالیز آماری مطابق شکل 4 نشان داد که سطح پایه هورمون رشد بین گروههای مورد مطالعه متفاوت نبود. از طرفی، تفاوت معناداری بین گروههای مورد مطالعه در میزان پاسخ پلاسمایی هورمون رشد در حالت پایه و پس از ۸ هفته تمرینات مقاومتی وجود ندارد(87/0=p و23/0=F). نتایج تغییرات درون گروهی نشان داد که هورمون رشد در بین گروههای مورد مطالعه پس از 8 هفته سازگاری به تمرینات مقاومتی به طور معناداری تغییر میکند (001/0=pو85/9=F). هورمون رشد در گروه کنترل و گروه تمرینات بالاتنه پس از ۸ هفته تغییر نکرد، اما در گروه تمرینات ترکیبی و گروه تمرینات پایین تنه به ترتیب به میزان 36% و 42% به طور معناداری افزایش پیدا کرد.
میزان تمایل به غذا خوردن
همانطور که در شکل ۵ نشان داده شده است میزان تمایل به غذا خوردن در حالت پایه بین گروههای مورد مطالعه متفاوت نبود. تمایل به غذا خوردن پس از ۸ هفته در هر سه گروه تمرینی نسبت به قبل از تمرین به طور معناداری افزایش پیدا کرد. میزان تغییرات تمایل به غذا خوردن در بعد از ۸ هفته در بین گروههای مورد مطالعه تفاوت معناداری داشت (0001/0=pو28/19=F). میزان افزایش تمایل به غذا خوردن در گروه با تمرینات مقاومتی پایین تنه و ترکیبی بیشتر از گروه کنترل بود ( به ترتیب 0001/0=p ، 0001/0=p) همچنین، این میزان در گروه تمرینات پایین تنه بیشتر از گروه تمرینات بالا تنه بود(01/0=p). تفاوت معناداری بین گروه پایین تنه و ترکیبی مشاهده نشد (7/0=p).
بحث
مطالعات قبلی نشان دادهاند که عدم فعالیت بدنی موجب مختل شدن مکانیسمهای مسئول تنظیم اشتها میشود(14). در مقابل نیز به اثبات رسیده است که فعالیت بدنی در افراد چاق کم تحرک موجب تنظیم اشتها میشود(15). تمرینات مقاومتی یک بخش اساسی از برنامه ورزشی برای تنظیم وزن بدن میباشد. کارایی تمرینات مقاومتی برای کنترل وزن در افراد با وزن نرمال در غیاب محدودیت کالری دریافتی موضوع بحث برانگیزی در بین محققان میباشد. مکانیسمهای مولکولی تنظیم اشتها متعاقب تمرینات ورزشی هنوز مشخص نیست و مطالعات اندکی در مورد تاثیر تمرینات مقاومتی بر تنظیم اشتها و هورمونهای معده که در تنظیم اشتها نقش دارند، در افراد با وزن نرمال در دسترس میباشد (16-17). بیشتر مطالعات صورت گرفته تاکنون تاثیر تمرینات استقامتی را بر فرایند اشتها را مورد بررسی قرار دادند، اما پاسخ هورمونهای تنظیم کننده اشتها در پاسخ به تمرینات مقاومتی و همچنین پاسخ این هورمونها به نوع فعالیت مقاومتی هنوز مشخص نیست، ودر این مطالعه برای اولین بار تاثیر انواع فعالیت مقاومتی (بالا تنه، پایین تنه و ترکیبی) بر هورمونهای اورکسین، گرلین، نروپپتید Y و هورمون رشد مورد بررسی قرار گرفته است. این احتمال وجود دارد که تغییرات هورمونهای مذکور بینش عمیقتری را در مورد چگونگی تاثیر تمرینات ورزشی بر اشتها و ارتقای سلامتی ارئه دهد (10).
چندین مطالعه به بررسی اثر حاد فعالیت مقاومتی بر اشتها پرداختهاند که بیشتر این مطالعات بر گرلین و لپتین تمرکز دارند(18-29). مطالعات نشان دادهاند که فعالیت حاد مقاومتی از طریق کاهش موقتی گرلین و افزایش PYY موجب کاهش اشتها میشود. در همین راستا، کورتس و همکاران[1] نشان دادند که فعالیت حاد مقاومتی موجب کاهش گرلین و افزایش پلی پپتید پانکراس (PP[2]) میشود(7). هنوز مشخص نیست که آیا چنین تغییراتی نیز پس از سازگاری به تمرینات مقاومتی نیز اتفاق میافتد یا نه؟
به طور خلاصه نتایج این مطالعه نشان داد که ۸ هفته تمرینات مقاومتی مستقل از نوع تمرین موجب افزایش اشتها میشود. همچنین، هورمونهای رشد، اورکسین، گرلین و NPY پلاسما در پاسخ به تمرینات مقاومتی پایین تنه و ترکیبی افزایش پیدا کرد. از طرفی، NPY در پاسخ به تمرینات بالا تنه نیز همانند تمرینات ترکیبی و پایین تنه افزایش یافت، که این میزان افزایش متعاقب تمرینات پایین تنه بیشتر بود (40% در مقابل 25%).
با توجه به جستجوهای صورت گرفته تاکنون مطالعهای یافت نشد که تغییرات اورکسین را پس از سازگاری به تمرینات مقاومتی مورد ارزیابی قرار داده باشد. در راستای یافتههای این پژوهش، فوستر و همکاران[3]نشان دادند که تمرینات ورزشی از طریق افزایش گرلین موجب افزایش اشتها میشود(20). همچنین، مارتینز و همکاران[4] افزایش سطح گرلین را در راستای افزایش حس گشنگی را متعاقب ۱۲ هفته تمرینات هوازی گزارش کردند(21).
از طرفی، یافتههای این مطالعه در تضاد با یافتههای گولفی و همکاران[5] است که نشان دادند ۱۲ هفته تمرین مقاومتی تاثیری بر هورمونهای مرتبط با اشتها مانند گرلین، PP، PYY و انسولین ندارد(16). از طرفی، گوتو و همکاران[6] نشان دادند که تمرینات مقاومتی کوتاه مدت (بالا تنه و پایین تنه به مدت ۳ روز) موجب کاهش معنادار IGF-1، لپتین و گرلین در مردان جوان سالم میشود(22).
از آنجایی که هورمون رشد محرک افزایش فعالیت هورمون اورکسین است، نتایج این پژوهش نشان داد که درصد تغییرات هورمون اورکسین تا اندازهای وابسته به درصد تغییرات هورمون رشد پس از سازگاری به تمرینات مقاومتی میباشد. با توجه به افزایش نسبتاَ یکسان سطح هورمون رشد و اورکسین در این مطالعه و افزایش میزان اشتها در ورزشکاران، این احتمال وجود دارد که هورمون رشد نقش مهمی را در تنظیم اشتها متعاقب تمرینات قدرتی ایفا کند. مطالعات قبلی نشان دادهاند که تزریق اورکسین به داخل بطن مغز موشهای آزمایشگاهی از طریق فعال کردن گیرندههای NPY موجب افزایش اشتها میشود(23-24). افزایش میل به غذا خوردن به دنبال افزایش ترشح اورکسین میتواند به دلیل کاهش سطح قند خون نیز باشد. از طرفی، توشینا و همکاران[7] نشان دادند که تزریق گرلین از طریق فعال کردن مسیر اورکسین میل به غذا خوردن را افزایش میدهد. این محققین نشان دادند که افزایش تماس سیناپسی ناشی از گرلین در هیپوتالاموس بیشتر در نورونهایی اتفاق میافتد که توانایی تولید اورکسین را دارد(25). علاوه بر این، نتایج ما نشان میدهد که افزایش گرلین، اورکسین، هورمون رشد و NPY یک مکانیسم جبرانی بدن در پاسخ به افزایش انرژی مصرفی جهت میل به غذا خوردن بیشتر در ورزشکاران میباشد. به عبارت دیگر افزایش هورمونهای تنظیم کننده اشتها به احتمال زیاد به عنوان یک سازوکار جبرانی برای بازگرداندن وزن بدن به یک نقطه تنظیم شده عمل نماید.
دیگر مکانیسمهای محتمل که تمرینات مقاوتی از طریق آن موجب افزایش اشتها میشوند و در این مطالعه مورد ارزیابی قرار نگرفتهاند شامل تغییر در میزان سرعت تخلیه معده و تغییر در سوبسترا و مسیر متابولیکی ناشی از تمرین (افزایش اکسیداسیون چربی) میباشد(16). مکانیسم دیگر مربوط این است که NPY در پستانداران گیرنده های ملانوکورتین ۳ و 4 در مغز را مهار می کند، به عبارتی NPY به عنوان آنتاگونسیت رقابتی هورمون محرک آلفا ملانوسیت[8] میباشد. α - MSH یک عامل قوی ایجاد کننده سیری است که از هیپوتالاموس ترشح می شود، عقیده بر این است که NPY به رقابت با این هورمون پرداخته، به گیرنده های ملانوکورتین در مغز متصل شده و آنها را مسدود میکند (26). از طرفی، میوکاینها نیز ممکن است در تنظیم اشتهای ناشی از تمرینات مقاومتی نقش داشته باشند. در همین راستا نشان داده شده است که افزایش موقتی IL-6در پاسخ به فعالیت حاد موجب سرکوب انرژی مصرفی پس از ورزش شود (16). بنابراین بررسی تغییرات میوکاینها و تنظیم اشتها در پاسخ به سازگاری بدن به تمرینات مقاومتی میتواند اطلاعات مفیدی را در زمینه تنظیم اشتها در ورزشکاران به دست آورد که در این زمینه به مطالعات بیشتری نیاز است.
تاثیر نوع فعالیت مقاومتی بر تنظیم اشتها هنوز مشخص نیست. کارنیر و همکاران[9] نشان دادند که ۱۲ ماه تمرینات هوازی نسبت به تمرینات ترکیبی عاملی موثرتر در کاهش اشتها در نوجوانان چاق میباشد(27). همچنین، گولفی و همکاران نشان دادند که تمرینات هوازی و تمرینات مقاومتی در میزان انرژی مصرفی و میزان گرسنگی در زمان ناشتا اثرات یکسانی دارند(16). این مطالعه، اولین پژوهش صورت گرفته در زمینه اثر نوع فعالیت مقاومتی بر هورمونهای موثر در تنظیم اشتها میباشد. همچنانکه میزان افزایش هورمونهای مرتبط با اشتها در پاسخ به تمرینات پایین تنه و ترکیبی بیشتر بود، تفاوت معناداری نیز در میزان تمایل به غذا خوردن در پاسخ به این دو مدل تمرینی نسبت به گروه کنترل دیده شد. این احتمال وجود دارد که تفاوت در توده عضلانی به کار گرفته شده عامل اصلی پاسخ بیشتر تمرینات پایین تنه و ترکیبی باشد، البته در این زمینه به مطالعات بیشتری نیاز است.
نتیجه گیری
با توجه به نتایج این پژوهش، افزایش اشتها به دنبال سازگاری با تمرینات مقاومتی ناشی از افزایش هورمون های رشد، اورکسین، گرلین و NPY میباشد، اگر چه این میزان افزایش در سازگاری به تمرینات مقاومتی پایین تنه و ترکیبی بیشتر بود، ولی در هر سه نوع گروه تمرینات مقاومتی میل به غذا خوردن نسبت به قبل از تمرینات افزایش داشت.
لذا با توجه به یافتههای فوق پیشنهاد میشود افرادی که از بیاشتهایی شکایت دارند با توجه به اینکه هورمونهای مورد آزمایش موجب افزایش اشتها میشوند میتوانند از تمرینات مقاومتی به خصوص تمرینات پایین تنه و ترکیبی برای افزایش اشتها استفاده نمایند.
تشکر و قدردانی
از زحمات کلیه داوطلبان شرکت کننده در این مطالعه و اساتید گرانقدری که در این پژوهش ما را یاری نمودند، سپاسگزاری میشود.
[1] Cortes et al.
[2] Pancreatic polypeptide (PP)
[3] Foster et al.
[4] Martins et al.
[5] Gulfi et al.
[6] Goto et al.
[7] Toshina et al.
[8] Melanocyte Stimulation α - Hormone
[9] . Carnier et al.