Document Type : Research Paper
Authors
1 Associate Professor, Department of Anesthesiology, Clinical Research Development Center,Ayatollah Kashani Hospital, Shahr Kord University of Medical Sciences, Shahr Kord, Iran
2 Assistant of Anesthesiology Department, Shahr Kord University of Medical Sciences, Shahr Kord, Iran.
3 Assistant Professor, Department of Anesthesiology, Shahr Kord University of Medical Sciences, Shahr Kord, Iran.
4 Assistant Professor, Department of Epidemiology and Biostatistics, Shahr Kord University of Medical Sciences, Shahr Kord, Iran.
Abstract
Keywords
مقدمه
نگه داشتن حجم کافی خون گردشی و پرفیوژن بافتی و بالانس الکترولیتها در طی جراحیها مهم میباشد. عدم تامین حجم و مایع کافی برای بدن موجب هیپوپرفیوژن سیستمیک و هیپوکسی بافتی و اسیدوز میشود (1-2). لذا جایگزینی صحیح و دقیق حجم داخل عروقی در این بیماران نیاز به توجهات ویژهای دارد. ترکیبات مختلفی شامل محلولهای کریستالوئید و کلوئیدی به این منظور پیشنهاد شدهاند. این محلولها بیشتر از ترقیق خون ساده عوارض ایجاد میکند (3). محلولهای کریستالوئیدی بهطور روتین و به مقدار زیاد در اتاق عمل مورد استفاده قرار میگیرد که علیرغم ارائه محلولهای کلوئیدی، استفاده از کریستالوئیدها از اهمیت زیادی برخوردار است (4). شواهد زیادی در دست است که از نظر کلینیکی اختلاف زیادی در خصوص استفاده از کریستالوئیدهای مختلف مطرح است (5-6). محلول نرمال سالین 9/0% که حاوی meq/L 154 سدیم و meq/L 154 کلر است در استفاده از مایع درمانی در بیماران ضربه مغزی از اهمیت بالایی برخوردار است ولی از طرف دیگر این محلول به علت اینکه از کلر بالایی برخوردار است ایجاد اسیدوز متابولیک از نوع هیپرکلرمیک میکند (7-10). علاوه بر این میتواند باعث کاهش پرفیوژن کلیوی، اختلال عملکرد سیستم ایمنی و افزایش مورتالیتی گردد (11-14). بدلیل عوارض ذکر شده، امروزه علاوه بر استفاده از نرمال سالین از محلولهای کریستالوئیدی بالانس شده مانند رینگر لاکتات استفاده میشود. رینگر لاکتات حاوی meq/L 130 سدیم و meq/L 109 کلر است و به دلیل اینکه یون کلر موجود در آن نزدیک به خون است اسیدوز کمتری ایجاد میکند و بنابرین در بیماران ترومایی و شوک مورد استفاده قرار میگیرد (15-16).
مطالعات در مورد بیماران تحت درمان با محلولهای با کلر بالا در مقایسه با محلولهای با کلر پایین انجام شده و مشکلات اسیدوز هیپرکلرمیک و اختلال الکترولیتی ناشی از محلولهای با کلر بالا مشخص گردیده است (17-18). اسیدوز متابولیک هیپرکلرمیک و اختلال الکترولیتی ایجاد شده توسط برخی از این کریستالوئیدها میتواند باعث اختلال در ریکاوری بیماران پس از بیهوشی و عوارض پس از عمل گردد و مشکلات عدیدهای را برای بیمار و پزشک ایجاد کند (10-11).
محلول کریستالوئید دیگری که به وفور در بیمارستان مورد استفاده قرار میگیرد محلول رینگر[1] است. این محلول در موارد شوک و خونریزی بطور وسیعی در بیمارستانهای تابعه دانشگاه مورد استفاده قرار میگیرد. رینگر حاوی meq/L 147 سدیم و meq/L 156 کلر است که خود احتمالا میتواند باعث هیپرکلرمی، اختلال یونی و اسیدوز متابولیک گردد (15-16). در حال حاضر برای رفع این مشکل سعی میشود از محلولهایی مانند رینگرلاکتات که کمتر این عارضه را ایجاد میکند استفاده شود. نظر به اینکه از محلول رینگر به وفور در بیمارستانهای آموزشی استفاده میگردد واین محلول حاوی کلر بیشتری از نرمال سالین است و مطالعاتی در مورد این محلول به طور جامع انجام نگردیده است، با این ایده که این محلول احتمالاً بتواند نقشی در اختلال در تعادل الکترولیتی داشته باشد، بررسی تاثیر این محلول بر روی تعادل الکترولیتی و اسید و باز ضروری بنظر میرسد. این مطالعه با هدف بررسی اثر دو روش مایع درمانی با رینگرلاکتات و رینگر بر اسیدیته خون و عوارض پس از عمل در بیماران کاندید عمل جراحی الکتیوانجام شد.
روش کار
این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی شده میباشد که پس از تصویب طرح و تأیید کمیته اخلاق دانشگاه تعداد 86 نفر از بیماران کاندید اعمال جراحی الکتیو از نوع ماژور که در کلاس بیهوشی ASA I و IIبودند و مشکلات قلبی ریوی و کلیوی نداشتند تحت مطالعه قرار گرفتند. در ابتدا فرم رضایت آگاهانه ورود به طرح توسط بیماران امضاء شد و خصوصیت دموگرافیک بیماران ثبت گردید و بیماران آماده عمل شدند. در طول عمل سعی شد که اعمال جراحی و مدت عمل در دو گروه همسانسازی شود. بیماران به به صورت تخصیص تصادفی به دو گروه 43 نفره تقسیم شدند. در گروه اول مایع درمانی با رینگرلاکتات و در گروه دوم مایع درمانی با محلول رینگر انجام شد. لازم به ذکر است که حداقل مقدار لازم مایع درمانیml/kg 30 بود. معیارهای ورود به مطالعه بیماران با کلاس ASA I و IIکاندید عمل جراحی الکتیو ماژور با مدت زمان تقریبی بیشتر از دو ساعت، بیماران در محدوده سنی 20 تا 60 سال که مشکلات اسید و باز و الکترولیتی نداشته باشند، معیارهای خروج از مطالعه، بیماران با کلاس ASA بالاتر ازII، بیماران ترومایی که با وضعیت شوک وارد اتاق عمل میشوند، هر گونه اختلال اسید و باز و اختلال الکترولیتی، بیمارانیکه به هر دلیل تحت ترانسفیوژن خون و فرآوردههای خون در هنگام عمل قرار گیرند.
القاء بیهوشی عمومی با فنتانیل µg/kg 2، سدیم تیوپنتال mg/kg 5-3 و آتراکوریوم mg/kg 5/0 پس از پره اکسیژناسیون انجام شد و سپس تراشه انتوبه شده و بیمار به ونتیلاتور وصل شد و تنفس مکانیکی برقرار گردید و در حین عمل از داروی نگهدارنده بیهوشی پروپوفول استفاده گردید. کلیه بیماران دو گروه توسط مانیتورینگ قلبی، پالس اکسیمتری، مورد اندازه گیری فشار خون و اندازهگیری گاز کربنیک بازدمی و درجه حرارت قرار گرفتند.
قبل از شروع جراحی نمونه خون وریدی جهت آزمایشات هموگلوبین، هماتوکریت، آلبومین و الکترولیتها گرفته شد و به عنوان دادههای پایه ثبت گردید. پس از اتمام عمل و در پایان مایع درمانی در مرحله انتقال بیمار به ریکاوری که دیگر مایع درمانی انجام نمیگیرد، مجدداً نمونههای وریدی جهت مقایسه با نمونههای پایه گرفته شد و در پایان بیهوشی بیمار به ریکاوری منتقل شده و از نظر تأخیر در بیدار شدن و عوارض دیگر نظیر تهوع و استفراغ بررسی گردید. اطلاعات پس از جمعآوری وارد نرمافزار spss (نسخه17) شد و برای متغیرهای کمی که دارای توزیع نرمال بودند توصیف اطلاعات به صورت (انحراف معیار± میانگین) بود. همچنین برای استنباط از آزمونهای تیمستقل و آزمون تیزوجی استفاده گردید. همچنین برای تحلیل متغیرهای کیفی از آزمون مجذور کای دو استفاده شد. سطح معنی داری در این مطالعه05/0p< تلقی شده است.
در مطالعه حاضر در مجموع 86 بیمار در این کارآزمایی بالینی (در هر گروه 43 نفر) شرکت داشتند. میانگین سنی بیماران گروه رینگرلاکتات 20/16±72/43 سال در محدوده سنی 18 تا 78 سال و میانگین سنی بیماران گروه رینگر 26/15±27/44 سال در محدوده سنی 13 تا 83 سال بود. بر اساس یافتههای آزمون تیمستقل دو گروه از نظر سن تفاوت معناداری بایکدیگر نداشتند (791/0=p) (جدول1). در خصوص جنسیت بیماران 5/53% بیماران گروه رینگرلاکتات و 2/51% بیماران گروه رینگر زن و مابقی مرد بودند. بر اساس یافتههای آزمون کای دو، دو گروه از نظر جنس تفاوت معناداری با یکدیگر نداشتند (829/0=p).
[1] Ringer’s solution
در این مطالعه میانگین وزن بیماران در گروه رینگرلاکتاتkg 89/11±79/74 و در گروه رینگر kg 91/10±06/74 بود (770/0=P). میانگین قد نیز در گروه رینگرلاکتاتcm 61/9±37/172 و در گروه رینگرcm 09/11±18/170 بود که دو گروه تفاوت معناداری با یکدیگر نداشتند (332/0=P). میانگین BMI در گروه رینگرلاکتات 62/3±16/25 و در گروه رینگر60/3±64/25 بود(539/0=P) (جدول 1).
بر اساس جدول 2 و آزمون تی زوجی، پارامترهای آزمایشگاهی شامل هموگلوبین، هماتوکریت و آلبومین در گروه رینگر لاکتات بعد از مایع درمانی تفاوت معناداری با قبل از مایعدرمانی داشت به طوری که میزان هموگلوبین و هماتوکریت در گروه رینگر لاکتات بعد از مایعدرمانی به طورمعناداری کاهش یافته بود (001/0>p) و میزان آلبومین بعد از مداخله در گروه رینگر لاکتات به طور معناداری افزایش داشت (001/0>p). در گروه رینگر تفاوت معناداری بین میزان هموگلوبین، هماتوکریت و آلبومین قبل و بعد از مداخله وجود نداشت. بر اساس یافتههای آزمون تیمستقل هموگلوبین و هماتوکریت قبل و بعد ازمایعدرمانی در دو گروه تفاوت معناداری بایکدیگر نداشتند، همچنین میزان آلبومین قبل از مایعدرمانی در دو گروه یکسان بود (05/0>p)، ولی بعد از مایعدرمانی میزان هماتوکریت درگروه رینگر لاکتات و میزان آلبومین در گروه رینگر به طور معناداری کمتر از گروه دیگر بود (05/0>p).
بر اساس جدول 3 و آزمون تی زوجی، مقادیر الکترولیتهای خون بیماران شامل سدیم در هر دو گروه قبل و بعد از مایعدرمانی اختلاف معناداری نداشت (05/0>p) اما میزان پتاسیم و کلسیم بعد از مایعدرمانی در گروه رینگر لاکتات به طور معناداری بیشتر از قبل از مایعدرمانی بود(001/0=p). همچنین میزان کلر بعد مایعدرمانی در گروه رینگر به طور معناداری بیشتر از قبل از مایعدرمانی بود(005/0=p). بر اساس یافتههای آزمون تیمستقل مقادیر الکترولیتهای خون بیماران شامل سدیم، پتاسیم، کلسیم و کلر قبل از مایعدرمانی در دو گروه تفاوت معناداری بایکدیگر نداشتند، همچنین میزان سدیم و پتاسیم بعد از مایعدرمانی در دو گروه یکسان گزارش گردید (05/0>p). ولی میزان کلسیم بعد از مایعدرمانی در گروه رینگر لاکتات به طور معناداری بیشتر از گروه رینگر بود (004/0=p) و میزان کلر در گروه رینگر به طور معناداری بیشتر از گروه رینگر لاکتات گزارش گردید (017/0=p).
بر اساس جدول 4 و آزمون تی زوجی در دو گروه مورد بررسی، مقادیر بیکربنات و PH قبل و بعد از مایعدرمانی در هر دو گروه اختلاف معناداری داشت (01/0>p) به طوری که میزان بیکربنات بعد از مایعدرمانی در گروه رینگر لاکتات افزایش (001/0>p) و در گروه رینگر به طور معناداری کاهش یافته بود(002/0=p). همچنین میزان PH بعد از مایعدرمانی در گروه رینگر لاکتات افزایش و در گروه رینگر به طور معناداری کاهش یافته بود(001/0>p).
بر اساس یافتههای آزمون تیمستقل مقادیر بیکربنات و PH قبل ازمایع درمانی در دو گروه یکسان بود (05/0<p)ولی بعد از مایعدرمانی مقادیر بیکربنات و PH در گروه رینگر لاکتات بیشتر از گروه رینگر بود(001/0>p).
بر اساس جدول 4-5 و آزمون تی مستقل مقدار خونریزی حین عمل و مدت زمان بستری پس از عمل در گروه رینگر بیشتر از گروه رینگر لاکتات بود ولی این تفاوت از نظر آماری معنادار گزارش نشد (05/0>p).
بر اساس جدول 4-6 و آزمون کای دو، 8/55% افراد گروه رینگر و 5/39% گروه رینگر لاکتات تهوع و استفراغ بعد از عمل داشتند که این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود(097/0=p). همچنین 1/79% گروه رینگر و 9/20% گروه رینگر لاکتات تاخیر در بیداری داشتند که این تفاوت معنادار گزارش شد (001/0>p).
مطالعه حاضر که به منظور مقایسه اثر دو روش مایعدرمانی با رینگرلاکتات و رینگر بر اسیدیته خون و عوارض پس از عمل در بیماران کاندید عمل جراحی الکتیو انجام گرفت.
در این مطالعه پارامترهای آزمایشگاهی شامل هموگلوبین و هماتوکریت در گروه رینگر لاکتات بعد از مایعدرمانی به طورمعناداری کاهش یافته بود و میزان آلبومین بعد از مایعدرمانی افزایش معناداری داشت.
میزان سدیم در هر دو گروه، قبل و بعد از مایعدرمانی اختلاف معناداری نداشت. اما میزان پتاسیم و کلسیم بعد از مایعدرمانی در گروه رینگر لاکتات و میزان کلر در گروه رینگر به طور معناداری افزایش یافته بود. میزان بیکربنات و PHنیز بعد از مایعدرمانی در گروه رینگر لاکتات افزایش و در گروه رینگر به طور معناداری کاهش یافته بود. همسو با مطالعه ما محدود مطالعاتی دردسترس است که به مزیت استفاده از رینگر لاکتات بجای رینگر و یا سایر محلولها خصوصاً در بحث جلوگیری از اسیدوز متابولیک هیپرکلرمی پرداخته است .
در تحقیق Scheingraber و همکاران در خصوص تأثیر انفوزیون سریع نرمالسالین در مقایسه با رینگر لاکتات در بیماران کاندید عمل جراحی نشان داده شد، اسیدوز متابولیک هیپرکلرمیک ناشی از محلول نرمال سالین بوده و در گروه رینگر لاکتات این اسیدوز مشاهده نشد. در این مطالعه طی تزریق محلول کریستالوئید، در گروه نرمال سالین pH به میزان قابل توجهی از 41/7 به 28/7 کاهش یافت و در بیماران دریافت کننده رینگر لاکتات تغییر قابل ملاحظه ای در PH وجود نداشت (7)، که علت آن میتواند ناشی از کلر بالای نرمال سالین وتبدیل لاکتات به بیکربنات در گروه رینگر لاکتات باشد. در مطالعه حاضر PH بعد از مایع درمانی در گروه رینگر لاکتات از 31/7 به40/7 افزایش و در گروه رینگر از34/7 به 31/7 کاهش معنادار داشت.
در مطالعه نورایی با عنوان مقایسه اثر نرمال سالین و رینگر لاکتات طی عمل جراحی بر پیامدهای بالینی وآزمایشگاهی بیماران دریافت کننده پیوند کلیه مشاهده شد که بیمـاران دریافت کننده نرمال سـالین طی عمل جراحی دچـار اسیدوز متابولیـک قابـل توجـه نشدند، هرچنـد pH خـون شـریانی و بیکربنات سرم به نسبت گروه رینگر لاکتات کـاهش بیـشتری نـشان میداد. این مطالعه عنوان میکند هیچکدام از محلولهای نرمالسالین و رینگرلاکتات بـرای کـارکرد کلیـه پیونـدی، مـضر نیـستند و خطـر هایپرکالمی با استفاده از رینگر لاکتات نیز وجود نـدارد. گفته می شود محلـول نرمـال سـالین کـه یـک محلـول هایپرکلرمیک و هایپرتونیک اسـت، وقتی با حجم زیاد تجویز شود، میتواند سبب ایجاد اسیدوز متابولیک هایپرکلرمیک گردد، که به نوبه خود، ممکن اسـت از لحـاظ تئوریـک سبب شیفت پتاسیم به خارج سلول و ایجاد درجاتی از هایپرکالمی در بیمار گردد (39).
در مطالعه O'Malley و همکـاران در 31% از بیمـاران گروه نرمال سالین، اسیدوز متابولیک بروز کرده بود و بیمـاران این گروه طی عمل دچار هایپرکالمی شـده بودنـد (6> k) و نیاز به درمان پیدا کردند (40)، که شاید علت تفاوت آن با مطالعه قبلی میزان تجویز نرمال سالین تزریق شده و طول مدت عمل جراحی باشـد. در مطالعه حسنی در خصوص مقایسه محلول رینگر و رینگر لاکتات از نظر ایجاد اسیدوز متابولیک، افت pH با اختلاف معنـیدار در بیمـاران دریافـت کننده رینگر به عنوان محلول اولیه در مقایسه با بیمـاران دریافـت کننده رینگر لاکتات مشاهده شد. همچنین مقـادیر بیکربنات و لاکتات در گروه دریافت کننده رینگرلاکتات بعد از مداخله در مقایسه با گـروه دریافـت کننـده رینگـر بیشـتر بود. ولی میزان کلر در گروه دریافت کننده رینگرلاکتات نسبت به گروه دریافت کننده رینگر کمتر بود (41).
Alston و همکارانش نیز در مطالعـه ای مشـابه نیز به چنین نتایجی رسیدند، دادههای آنها هم نشان میدهد که محلول هارتمن (حاوی لاکتات) در مقایسه با رینگر باعث کاهش اسیدوزمتابولیک میشود که این تغییرات میتواند ناشی از ماهیت اولیه وترکیبات یونی محلولها یا فرایند جبرانی مثل تبدیل لاکتات به بیکربنات یا بیکربنات به کربن دی اکسید وغیره باشد (42).Liskaser و همکـارانش اثـرات دو محلول رینگر ورینگرلاکتـات را بـه عنـوان محلـول اولیـه بـر روی اسیدوز بررسی کردند. داده های آنها نشان داد که با وجـود ایجـاد اسیدوز در هر دو گروه، در گروه رینگر pH به صـورت معنـیداری بیشتر از گروه رینگر لاکتات افت پیدا کرد. در توجیه نتایج چنـین بیان شد که اگرچه ممکن است تغییرات اسید و باز بسـته بـه نـوع محلول اولیه متفاوت باشد اما به نظر مـیرسـد مکانیسـم شـناخته نشدهای مثل تفاوت در یونهـای انـدازهگیـری نشـده (اسـتات ولاکتات) باید لحاظ شود (43). مطالعه Park در سال 2012 با عنوان عوامل مرتبط با اسیدوز متابولیک پس از عمل جراحی شکم، دو عامل مهم هیپرکلرمی ناشی از مقادیر زیاد تجویز شده نرمال سالین و لاکتیک اسیدوز گزارش گردید. در این مطالعه طول مدت بستری در گروه اسیدوز به طور معنیداری طولانیتر بود. این مطالعه با وجودی که محدودیتهایی از قبیل گذشتهنگر بودن و عدم کنترل بر روی مایع درمانی داشت ولی نتیجه با ارزشی از تأثیر هیپرکلرمی بر اسید و باز ارائه نمود (37).
Raghunathan در مطالعه خود عنوان میکند محلول کریستالوئید ایدهآل بستگی به موقعیت کلینیکی بیمار دارد. ولی در عین حال متذکر شده است که محلولهای کریستالوئید بالانس شده مانند رینگر لاکتات از مزایای بیشتری برخوردار است و باعث اسیدوز هیپرکلرمیک نمیگردد (16).
در مطالعه ما مقدار خونریزی حین عمل و مدت زمان بستری پس از عمل در گروه رینگر بیشتر از گروه رینگر لاکتات بود ولی از نظر آماری این اختلاف معنادار نبود. تهوع و استفراغ نیز در بیماران گروه رینگر بیشتر از گروه رینگر لاکتات گزارش شد ولی این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود. همچنین تاخیر در بیداری در گروه رینگر به طور معناداری بیشتر از گروه رینگر لاکتات بود. Frost در مقاله مروری خود عوامل مختلفی را مورد بررسی قرار داد و علل تأخیر در بیداری پس از عمل را به سه گروه فاکتورهای دارویی، فاکتورهای جراحی و فاکتورهای متابولیکی تقسیمبندی کرد. در این پژوهشی اختلالات الکترولیتی و اسیدوز از عوامل مهم تأخیر در بیداری پس از عمل معرفی گردید (38).
پیشگیری از تهوع و استفراغ بعد از عمل از نظر بیماران فوق العاده مهم است و میتواند افزایش رضایتمندی آنان را به دنبال داشته باشد و بیماران حاضراند هزینة زیادی پرداخت کنند تا بعد از عمل جراحی دچار تهوع و استفراغ نشوند. در عمل جراحی استفاده از مایعات وریدی مناسب میتواند ضمن جلوگیری از ایجاد تهوع و استفراغ بعد از عمل باعث افزایش هزینة دارویی نشود و همچنین از ایجاد عوارض دارویی جلوگیری کند (44-45).
ترکستانی و همکاران در مطالعه خود بیماران را به چهار گروه تقسیم کرده و برای سه گروه کلوئید با ترکیب متفاوت و حجم یکسان و در یک گروه از کریستالوئید جهت مایعدرمانی قبل از عمل استفاده و به این نتیجه رسیدند که میزان تهوع و استفراغ در گروهی که فقط کریستالوئید دریافت کردند کمتر بود (46).
نتیجهگیری
با وجود مطالعات متعددی که در مورد اثرات اسیدیته خون و عوارض پس از عمل مایعات مختلف انجام شده ولی همچنان تفاوت اثر کریستالوئیدهای مختلف بر وضعیت اسیدیته بیماران مبهم باقی مانده است. با انجام این مطالعه با توجه به سیر تغییرات پارامترهای آزمایشگاهی، الکترولیتها، مقدار خونریزی، عوارض بعد از عمل شامل تهوع و استفراغ و تاخیر در بیداری که در مورد کریستالوئیدهای رینگر و رینگرلاکتات صورت گرفته است، به نظر میرسد در جراحیهای الکتیو، جایگزینی حجم مایعات با کریستالوئیدهای رینگر و رینگرلاکتات اختلاف معنیدار در میزان PH و عوارض بعد عمل به دنبال استفاده از این سرمها ایجاد میکند، به طوری که اسیدیته خون به دنبال تجویز رینگر در مقایسه بارینگر لاکتات بیشتر بود و تاخیر در بیداری در این گروه بیشتر گزارش شد.