The effect of eight weeks combined exercise training and coenzyme Q10 supplementation on motor function in patients with multiple sclerosis

Document Type : Research Paper

Authors

1 Ph.D. Student in Neuromuscular Exercise Physiology, Faculty of Sports Sciences, Hakim Sabzevari University, Sabzevar,Iran.

2 Associate Professor of Department of Exercise Physiology, Faculty of Sports Sciences, Hakim Sabzevari University, Sabzevar

3 Professor of Department of Neurology, Ghaem Hospital, Medicine Sciences University of Mashhad, Mashhad

4 Assistant Professor of Department of Exercise Physiology, Faculty of Sports Sciences, Hakim Sabzevari University, Sabzevar

Abstract

Introduction: The motor function in patients with multiple sclerosis is restricted and doing exercise training and supplementation with coenzyme Q10 can be effective in improving this condition. The purpose of this research was to investigate the effect of 8 weeks of combined exercise training and supplementation of coenzyme Q10 on some motor function indexes in patients with multiple sclerosis.
Materials and Methods: In this semi-experimental study, 28 patients (16 men and 12 women; mean age = 37/71±7/18 years) with multiple sclerosis (EDSS=3-5) were selected using purposive sampling method and were evaluated into three experimental groups (combined exercise training+Q10 supplement, combined exercise training+placebo, Q10 supplement) and one control (placebo) group. The exercise training was done for 8 weeks (two sessions of resistance and one endurance session per week) and the dose of supplement of Q10 was 200 mg daily. Before and after intervention, the patients performed functional tests. Data were analyzed by statistical methods of covariance analysis, paired sample t-test and Bonferroni post-hoc test at a significant level of P Results: The results of tests of analysis of covariance and paired sample t-test indicated significant reductions in the durations of functional tests of 25-foot walk and timed up and go and significant increases in the records of tests of chair stand and 6 minute walk in the training+supplement and training groups compared to the supplement and control groups after the end of the intervention period  (P= 0.0001); but there was no significant difference between the two training groups (P ≥ 0.05).
Conclusion: Accordingly, the patients with multiple sclerosis can use the provided combined training, with or without coenzyme Q10 supplementation, to improve their motor function. Also, coenzyme Q10 supplementation doesn't affect the improvement of motor function in these patients.

Keywords


مقدمه


مولتیپل اسکلروزیس (ام اس)[1] یک بیماری خود ایمنی مزمن است که در آن لنفوسیت­ها[2] از سد خونی –  مغزی[3] عبور می­کنند و فرآیندهای التهابی را در سیستم عصبی مرکزی[4] ایجاد نموده که می­توانند زمینه­ساز ناتوانی­های بدنی و شناختی بسیاری باشند (1). این بیماری در جهان حدود 5/2 میلیون نفر (2) و در ایران 40 تا 50 هزار نفر را درگیر کرده است (3). میانگین سن آغاز بیماری، 30 سالگی یعنی زمان اشتغال و تشکیل خانواده می­باشد و بیمار را با تبعات ناتوانی در انجام فعالیت­های روزمرة زندگی، کاهش استقلال فردی و به دنبال آن کاهش کیفیت زندگی و تعامل اجتماعی مواجه می­سازد (4).

با توجه به نبود درمان دارویی با تأثیر قطعی و بالا بودن هزینه­های این نوع از درمان، روش­های غیر دارویی از جمله انجام تمرین ورزشی می­تواند دست کم در بهبود علایم مؤثر باشد و به راحتی توسط بیماران مورد قبول واقع شود (5). در گذشته تصور می­شد که انجام تمرین ورزشی در بیماران ام اس، باعث خستگی و افزایش دمای بدن و مانع از ذخیرة بیشتر انرژی می­گردد؛ بر این اساس، انجام تمرین ورزشی برای این بیماران توصیه نمی­شد. اما امروزه شرکت منظم در تمرینات ورزشی به عنوان عامل مهمی در بهبود علایم و افزایش توانایی­های جسمانی بیماران ام اس محسوب می­شود و عقیده بر این است که عدم انجام تمرین ورزشی ممکن است ضعف و خستگی بیشتر و بدتر شدن بیماری را به همراه داشته باشد (4).

تمرینات ورزشی به عنوان بخشی تأیید شده در برنامة توانبخشی افراد مبتلا به ام اس، میزان قدرت، استقامت و عملکرد قلبی – عروقی آنها را بهبود می­بخشد و خستگی را کاهش می­دهد (6). در این میان، تمرین ورزشی مقاومتی در مقایسه با نوع رایج و مفید دیگر تمرین یعنی استقامتی، دمای بدن را به مقدار کمتری افزایش می­دهد و کمتر سبب بروز نشانه­ها­ی حاد بیماری می­شود؛ بنابراین یک روش مطمئن و مؤثر بهبود دهندة ظرفیت قدرت و عملکرد عضلانی را فراهم می­کند (1). با وجود این، آثار هر دو نوع تمرین در بیماران مبتلا به ام اس شامل بهبود نشانه­های ضعف عضله و خستگی و افزایش ظرفیت عملکردی می­باشد (1). پژوهش­های گوناگونی تأثیر انواع تمرینات ورزشی را بر عملکرد حرکتی بیماران ام اس از طریق آزمون­های عملکردی مورد مطالعه قرار داده­اند. در همین زمینه شمس و همکاران (2015) تأثیر 8 هفته برنامة تمرینی کششی، هوازی، قدرتی و تعادلی (3 جلسه در هفته) را بر سرعت راه رفتن بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بررسی کردند. نتایج نشان داد بعد از دورة ورزش، زمان آزمون 25 فوت راه رفتن[5] به طور معناداری افزایش یافت (7). محمدی دینانی و همکاران (2013) پس از بررسی 8 هفته تمرین ورزشی پیلاتس بر عملکرد حرکتی بیماران ام اس، بهبود در نتایج آزمون­های عملکردی برخاستن از صندلی[6] و آزمون عملکردی بلند شدن و رفتن زمان­دار[7] را گزارش کردند (8). در پژوهش دسوزا تیکزیرا[8] و همکاران(2009)، 8 هفته تمرین مقاومتی پیش­رونده (2 جلسه در هفته با شدت 40 تا 70 % انقباض ارادی بیشینه)، قدرت، استقامت عضلانی و نتیجة آزمون عملکردی بلند شدن و رفتن زمان­دار را در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بهبود بخشید (4). فیلیپی[9] و همکاران (2010) نشان دادند که 6 ماه تمرین مقاومتی (2 جلسه 50 دقیقه‎ای در هفته) باعث تقویت نیروی عضلانی تولیدی، توان راه رفتن و بهتر شدن نتیجة آزمون بلند شدن و رفتن زمان­دار می­شود (9). در مطالعة دالگاس[10] و همکاران (2009) پس از 12 هفته تمرین مقاومتی پیش­روندة اندام تحتانی (2 جلسه در هفته، 5 حرکت پایین تنه، 3 تا 4 نوبت با شدت60 تا 85 % یک تکرار بیشینه)، قدرت ایزومتریک، نتیجة آزمون‎های برخاستن از صندلی و آزمون 6 دقیقه راه رفتن[11] در بیماران ام اس بهبود یافت (10). در مطالعاتی نیز مداخلة تمرین موجب تغییر معناداری در عملکرد حرکتی نشد. وایت[12]و همکاران (2004) گزارش کردند بعد از 8 هفته تمرین مقاومتی پیش­روندة اندام تحتانی (8 تا 15 تکرار 50 تا 70 درصد انقباض ارادی بیشینه)، تغییر معناداری در نتیجة آزمون 25 فوت راه رفتن مشاهده نشد (11). همچنین در پژوهش دی­بولت[13] و همکاران (2004)، انجام 8 هفته تمرین مقاومتی در خانه (سه جلسه در هفته به مدت 35 تا 50 دقیقه) تغییری در نتیجة آزمون بلند شدن و رفتن زمان­دار ایجاد
نکرد (12).
پژوهش­هایی هم از دیدگاهی دیگر، نقش مکمل­های مؤثر در کنترل علایم و عوارض ام اس را مورد بررسی قرار داده­اند. به علت نقش مهم التهاب، فشار اکسایشی[14] و اختلال در عملکرد میتوکندریایی در ایجاد ام اس، درمان با مکمل­های ضد التهاب[15] و آنتی اکسیدان[16] مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. یکی از بهترین آنها کوآنزیم کیوتن[17] است که آثار ضد التهابی و آنتی اکسیدانی قوی دارد (13،14). عنوان شده است کوآنزیم کیوتن می­تواند خستگی را کاهش دهد که این به معنی امکان انجام بهتر فعالیت­های مطلوب ذهنی و بدنی در بیماران ام اس است (15). با وجود این، پژوهش­های کافی در خصوص آثار کوآنزیم کیوتن بر عوارض بیماری وعملکرد حرکتی مبتلایان به ام اس وجود ندارد. هر چند اخیراً مطالعاتی تأثیر مکمل کوآنزیم کیوتن را در مبتلایان به ام اس مورد توجه قرار داده­اند. برای مثال، صنوبر و همکاران (2015) پس از 12 هفته مکمل­دهی کوآنزیم کیوتن (روزانه 500 میلی­گرم) در بیماران ام اس، کاهش سطح سرمی عامل تومور نکروز آلفا[18] را در بیماران گروه تجربی در مقایسه با گروه دارونما نشان دادند. این پژوهشگران مصرف مکمل کوآنزیم کیوتن را در این بیماران در کاهش التهاب مؤثر دانستند (14). همچنین صنوبر و همکاران (2016) در پژوهش دیگری بیان کردند 12 هفته مصرف روزانه 500 میلی­گرم کوآنزیم کیوتن در بیماران ام اس خستگی و افسردگی را کاهش می­دهد (15). 
با توجه به مطالعات فوق و تا جایی که جستجو شد پژوهشی که تأثیر هم­زمان مصرف مکمل کوآنزیم کیوتن و انجام تمرینات ورزشی ترکیبی مقاومتی و هوازی با تأکید بر بخش مقاومتی را بر عملکرد حرکتی در این بیماران بررسی کرده باشد یافت نشد و احتمال دارد استفاده­ از این روش و نتایج حاصل از این پژوهش بتواند به عنوان راهبردی جدید و مهم در کاهش عوارض ناشی از بیماری ام اس معرفی شود. از سوی دیگر، مغایرت­هایی هم در آثار تمرینات ورزشی بر عملکرد حرکتی در بیماران ام اس وجود دارد (11-12). بر این اساس، این پژوهش قصد دارد تأثیر هشت هفته تمرین ترکیبی با غالب مقاومتی (دو جلسه مقاومتی و یک جلسه هوازی در هفته) همراه با مصرف مکمل کوآنزیم کیوتن را بر عملکرد حرکتی در بیماران مبتلا به ام اس بررسی نماید.

روش کار

پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی (یک سو کور) و با طرح پیش آزمون- پس آزمون با سه گروه تجربی و یک گروه کنترل بود. جامعة آماری پژوهش حاضر، مردان و زنان 45-25 ساله مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس با نمرة متوسط در مقیاس وضعیت ناتوانی گسترش یافته[19]  (5-3 =EDSS) و عضو انجمن ام اس مشهد بودند. بر اساس معیارهای ورود به مطالعه که عدم استعمال دخانیات ، عدم انجام فعالیت ورزشی منظم و داشتن حداقل 2 سال سابقة ابتلا به بیماری بودند، از داوطلبان شرکت در پژوهش ثبت نام به عمل آمد. معیارهای خروج از مطالعه نیز شامل عود بیماری، آسیب­های عضلانی، عدم توانایی اجرای تمرینات ورزشی و عدم شرکت منظم در پروتکل تمرین بود. از میان داوطلبان، 28 بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (با میانگین سنی 18/7±71/37 سال، وزن 68/2±90/67 کیلوگرم و شاخص تودة بدنی[20] 41/1±11/25 کیلوگرم بر متر مربع) با روش نمونه­گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه تجربی (تمرین ورزشی ترکیبی+ مکمل کیوتن، تمرین ورزشی ترکیبی + دارونما، مکمل کیوتن) و یک گروه کنترل (دارونما) تقسیم شدند که در هر گروه چهار مرد و سه زن حضور داشتند. تمامی آزمودنی­ها رضایت­نامة شرکت و همکاری در پژوهش را تکمیل کردند. روش انجام پژوهش نیز به تأیید کمیتة اخلاق دانشگاه علوم پزشکی سبزوار رسید و کد اخلاق[21] به آن اختصاص داده شد.
گروه­­ تمرین + مکمل و گروه تمرین+دارونما، یک برنامة تمرین ترکیبی محقق ساخته توسط متخصصان فیزیولوژی ورزشی و مغز و اعصاب را به مدت هشت هفته و سه جلسه در هر هفته (دو جلسه تمرین مقاومتی و یک جلسه تمرین هوازی) انجام دادند. برنامة تمرین قدرتی شامل چهار حرکت پرس سینه، لت، جلو ران و پشت ران بود. هر حرکت در سه نوبت با 10-8 تکرار، با استراحت 4-2 دقیقه­ای بین نوبت­ها و 4-3 دقیقه­ای بین حرکت­ها انجام شد. به منظور رعایت اصل اضافه بار، این تمرینات با شدت کار 50% یک تکرار بیشینه شروع و در آخر دوره به 60% یک تکرار بیشینه رسید (جدول 1).
برنامة تمرین استقامتی نیز از 5 تکرار در جلسة اول به 12 تکرار در جلسة آخر رسید که هر تکرار شامل سه دقیقه­­ رکاب زدن روی دوچرخة کارسنج با مدت زمان 2-1 دقیقه استراحت بین تکرارها بود. برای رعایت اصل اضافه بار، شدت کار در ابتدای دورة تمرین، 50% حداکثر ضربان قلب و با روند افزایشی در انتهای دوره، 60% حداکثر ضربان قلب بود (جدول 2). هر جلسه از تمرین شامل گرم کردن (10-5 دقیقه)، تمرین اصلی با مدت زمان متغیر و سرد کردن (10-5 دقیقه) بود (جدول 2).
کوآنزیم کیوتن ساخت شرکت نوتری سنچری[22] کشور کانادا به عنوان مکمل به یک گروه تجربی تمرینی و همچنین به سومین گروه تجربی به صورت کپسول به مقدار روزانه 200 میلی­گرم (16) و با نظر پزشک متخصص مغز و اعصاب تجویز و از پودر نشاسته نیز به عنوان دارونما استفاده شد. رکورد آزمون­های عملکردی شامل 25 فوت راه رفتن، بلند شدن و راه رفتن زمان­دار، 6 دقیقه پیاده­­روی و برخاستن از صندلی، قبل و بعد از دورة تمرین اندازه­گیری شد.
در آزمون 25 فوت راه رفتن، فرد یک مسیر مستقیم تقریباً 5/7 متری را بدون کمک و در حداقل زمان ممکن طی می­کند. این آزمون برای ارزیابی سرعت در راه رفتن است (17). آزمون بلند شدن و رفتن زمان دار، مدت زمان بلند شدن از روی یک صندلی استاندارد، سه متر راه رفتن، چرخش، سه متر راه رفتن و نشستن روی همان صندلی را اندازه­گیری و مهارت جا به جایی، قدرت، تعادل و چابکی را ارزیابی می­کند (قسمت الف از شکل 1) (18). آزمون برخاستن از صندلی و نشستن روی آن، قدرت و توان عضلانی را ارزیابی می­کند و تعداد برخاستن در مدت 30 ثانیه مدنظر می­باشد (قسمت ب از شکل 1) (18). در آزمون 6 دقیقه راه رفتن، فرد با حداکثر سرعت، بدون استراحت و تشویق پیاده­روی می­کند و کل مسافت پیموده شده در 6 دقیقه اندازه­گیری می­شود. این آزمون استقامت و توانایی راه رفتن را در مسافت­های زیاد ارزیابی می­کند که پیرامون محوطة مستطیل شکل با محیط 45 متر انجام شد (قسمت پ از شکل 1) (17). هر آزمون دو بار انجام و بهترین نتیجه برای هر فرد ثبت ­شد.
در این پژوهش از آزمون شاپیرو – ویلک برای تعیین توزیع طبیعی داده­ها اسـتفاده شـد و آمار توصیفی برای مرتب کردن و توصیف داده­ها به کار رفت. همچنین در بخش آمار استنباطی، آزمون­تحلیل کوواریانس (آنکووا)، آزمون تی همبسته و آزمون تعقیبی بنفرونی مورد استفاده قرار گرفت. شایان ذکر است که آزمون­های آمـاری با استفاده از نرم افزار SPSS نسخة 19، در سطح معناداری 05/0>p تحلیل شدند.

 



1. Multiple sclerosis (MS)

[2]. Lymphocytes

[3]. Blood – brain barrier

4. Central nervous system(CNS)

[5]. 25-foot walk test (25FWT)

[6]. Chair stand

[7]. Timed up and go (TUG)

[8]. De Souza-Teixeira

[9]. Filipi

[10]. Dalgas

[11]. Six Minute Walk Test (6MWT)

[12]. White

[13]. DeBolt

[14]. Oxidative stress

[15]. Anti-inflammatory

[16].Antioxidant

[17]. Coenzyme Q10

[18]. Tumor necrosis factor alpha (TNF-α)

[19]. Expanded disability status scale (EDSS)

[20]. Body mass index

[21]. IR.MEDSAB.REC.1395.29

[22]. Nutri Century

نتایج


ویژگی­های فردی آزمودنی­ها (که با استفاده از شاخص­های آمار توصیفی میانگین و انحراف استاندارد توصیف شده­اند) در جدول 3 ارائه شده است. بر مبنای نتایج مشخص می­شود که تفاوت معناداری بین دو گروه در سن، قد، وزن، طول مدت بیماری و شاخص ناتوانی جسمانی وجود ندارد.

مقادیر پیش­آزمون و پس­آزمون رکورد آزمون­های عملکردی 25 فوت راه رفتن (بر حسب ثانیه)، بلند شدن و رفتن زمان­دار (برحسب ثانیه)، برخاستن از صندلی (بر حسب تعداد) و 6 دقیقه راه رفتن (بر حسب متر) در جدول 4 آمده است. تحلیل آماری داده­ها روی نتایج آزمون­های عملکردی نشان داد که چهار گروه تمرین + مکمل، تمرین + دارونما، مکمل و دارونما در مقادیر پیش ­آزمون تفاوت معناداری با یکدیگر 

نداشتند. با توجه به جدول 4، تحلیل آنکووا روی مقادیر پس­آزمون رکورد هر چهار آزمون عملکردی، بیان­گر این بود که تفاوت گروه­ها با یکدیگر معنادار است (05/0>p بین­گروهی). همچنین نتایج آزمون t همبسته، حاکی از تفاوت معنادار رکورد آزمون­های عملکردی در گروه­­های تمرین + مکمل و تمرین نسبت به قبل از مداخله بود(05/0>P درون­گروهی).

نتایج آزمون تعقیبی در جدول 5 نشان داد گروه­­ تمرین+مکمل با گروه مکمل و گروه دارونما تفاوت معنادار دارد. همچنین این تفاوت معنادار بین گروه تمرین+دارونما با گروه مکمل و گروه دارونما دیده می­شود (05/0>p). در حالی که بین رکورد آزمون­های عملکردی در گروه­های تمرینی (تمرین + مکمل با گروه تمرین+دارونما) تفاوت معنادار وجود ندارد و نیز بین گروه­های مکمل با دارونما تفاوت معنادار نیست (05/0p≥). در شکل 2 نیز، تغییرات رکورد آزمون­های عملکردی توسط مداخلة تمرین در قالب نمودار آمده است.

بحث

یافته­های پژوهش نشان داد 8 هفته تمرین ورزشی ترکیبی به تنهایی و همچنین همراه با مصرف مکمل کوآنزیم کیوتن سبب بهبود نتایج آزمون­های عملکردی 25 فوت راه رفتن، بلند شدن و رفتن زمان­دار، برخاستن از صندلی، 6 دقیقه پیاده­روی شد که با نتایج فیلیپی و همکاران (2010)، دسوزا تیکزیرا و همکاران (2009) و شمس و همکاران (2015) همخوانی داشت (4،7،9). این مطالعات و مطالعة حاضر نشان می­دهد تمرینات ورزشی با غالب مقاومتی بر سرعت و استقامت در راه رفتن، مهارت جا به جایی، قدرت، تعادل و چابکی در مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس تأثیر مثبت دارد. با وجود این، نتایج این مطالعه با پژوهش­های وایتو همکاران (2004) و دی­بولت و همکاران (2004) همخوان نبود (11-12). 

فیلیپی و همکاران (2010) اذعان داشتند تمرینات ورزشی ترکیبی قدرتی و استقامتی در بیماران ام اس، قدرت، تون عضلانی و ظرفیت اکسایشی را بهبود می­بخشند. همچنین بهبود مسیرهای عصبی و ایجاد مسیرهای هدایت عصبی جدید و یا تسهیل پاسخ عصبی – عضلانی، از ساز و کارهای دیگری است که به واسطة آن تمرین ترکیبی موجب ارتقای عملکرد حرکتی می­شود (9).

نتایج پژوهش­ها نشان داده­ است بین قدرت عضلات پایین تنه و تعادل رابطة مستقیم و معناداری وجود دارد؛ به­طوری که با کاهش قدرت عضلات پایین تنه، تعادل افرادکاهش می­یابد. در نتیجه ضعف عضلات حفظ کنندة قامت، باعث کاهش تعادل و افزایش خطرافتادن می­شود (9). در پژوهش حاضر، تقویت عضلات حفظ کنندة قامت هم در تمرین مقاومتی و هم در تمرین با دوچرخة کارسنج مورد توجه بود و شاید افزایش قدرت این عضلات، به بهبود تعادل در این بیماران کمک کرده باشد. از طرفی برخی پژوهش­ها نشان می­دهندکه تمرینات منتخب، گیرنده­های عمقی[1] را فعال کرده و کنترل اجرا و تعادل را بهبود می­بخشند. تمرین سبب می­شود افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس، کنترل تعادل جدیدی را به دست آورده و از گیرنده­های تعادلی خود بهتر استفاده کنند (19) و همین عوامل ممکن است در بهبود رکورد آزمون­های 25 فوت راه رفتن، بلند شدن و رفتن زمان­دار تأثیر داشته باشد. از طرفی افزایش قدرت عضلانی عمومی ناشی از تودة عضلانی بیشتر، باعث افزایش توان انجام فعالیت بدنی و تعادل به سبب تنش کمتر عضلات برای انجام کار معین می­شود (20). همچنین تمرینات مقاومتی از طریق کاهش اسپاسم عضلانی و کاهش اختلالات حسی موجب بهبود تعادل در بیماران ام اس می­گردند (12). از آنجا که سازگاری­های حاصل در هفته­های نخست تمرین مقاومتی، بیشتر جنبة عصبی دارد تا عضلانی و بهبود تعادل با سازگاری­های عصبی ارتباط تنگاتنگی دارد (12)،ممکن است این دلایل، به عنوان توجیهی برای بهبود زمان آزمون بلند شدن و رفتن زمان­دار در آزمودنی­های این پژوهش در نظر گرفته شود. با این حال نتایج، این پژوهش با یافته­­های دی­بولت و همکاران (2004) که به دنبال 8 هفته تمرین مقاومتی، تغییر معناداری در نتیجة آزمون بلند شدن و رفتن زمان­دار مشاهده نکرد همخوانی ندارد. پژوهشگران این مطالعه بیان کردند علی­رغم بهبود محسوس نتایج، ممکن است سن زیاد آزمودنی­ها (میانگین 50 سال در برابر میانگین 38 سال در مطالعة حاضر) علتی برای ایجاد نشدن سازگاری کافی با تمرین باشد (12).

قدرت عضلات اندام تحتانی با سرعت راه رفتن مرتبط است و پیش­بین مهمی برای عملکرد حرکتی در بیماران ام اس محسوب می­شود (21). گوتیرز[2] و همکاران (2005)دریافتند که 8 هفته برنامةتمرین مقاومتی توانست قدرت عضلات اندام تحتانی و ناتوانی گزارش شده توسط بیمار اس را بهبود دهد. در این پژوهش بیماران قبل از دورة تمرین الگوی مختل شدة راه رفتن، طول کوتاه و سرعت کم گام را به نمایش گذاشتند. پژوهشگران با تجزیه و تحلیل راه رفتن[3] پی بردند که آزمودنی­ها بعد از مداخلة تمرین، گام­های بلندتری داشتند و در راه رفتن آنها زمان مرحلةنوسان دادن[4] طولانی­تر و زمان مراحل تکیه کردن[5] و حمایت دوگانه[6] کوتاه­تر شد (22). بنابراین احتمال دارد اصلاح الگوی راه رفتن ناشی از تمرین در بیماران ام اس در بهبود رکورد آزمون­های 6 دقیقه راه رفتن و 25 فوت راه رفتن مؤثر باشد. با وجود این، نتایج مطالعة حاضر با پژوهش وایت و همکاران (2004) همخوانی نداشت. آنها پس از اعمال 8 هفته تمرین قدرتی پیشروندة اندام تحتانی، تغییری در رکورد آزمون 25 فوت راه رفتن مشاهده نکردند. این پژوهشگران اظهار داشتند شاید به دلیل کوتاهی مسافت آزمون، قادر به شناسایی تغییرات ظریف در توانایی راه رفتن نبودند و برای شناخت بهتر تغییرات ناشی از ورزش، استفاده از آزمون­های با مسافت طولانی­تر لازم است (11).

ممکن است یکی از ساز و کارهای بهبود سرعت راه رفتن، تعادل و هماهنگی در این مطالعه کاهش خستگی باشد. خستگی رایج­ترین نشانة ام اس و یکی از ناتوان کننده­ترین آنهاست که حداقل 75 درصد بیماران ام اس آن را گزارش کرده­اند. عطار سیاح و همکاران (2016) نشان دادند 8 هفته تمرین ترکیبی مقاومتی موجب کاهش شدت خستگی در بیماران ام اس شد. آنها دلایل این امر را نقش تمرینات ورزشی در  بهبود جریان خون بافتی، اکسیژن­رسانی و تغذیة بهتر اندام­ها دانستند که موجب کاهش ضعف عضلانی و بهبود کارکرد دستگاه عصبی می­شود (23). در میان عوامل ایجاد خستگی در ام اس می­توان به کاهش سطح سرمی هورمون دی هیدرو اپی آندرسترون[7] و افزایش سطوح سرمی عوامل پیش التهابی اینترفرون گاما[8] و عامل نکروز تومور آلفا و در خون اشاره کرد که میزان آنها در نتیجة فعالیت ورزشی منظم بهبود می­یابد (24). البته کاهش در سطوح سرمی عوامل پیش التهابی، با مصرف مکمل کوآنزیم کیوتن نیز مشاهده شده است؛ به­طوری که صنوبر و همکاران (2015) پس از مصرف روزانه 500 میلی­گرم مکمل کوآنزیم کیوتن،کاهش مقدار عامل نکروز تومور آلفا را در خون مبتلایان به ام اس مشاهده کردند (14) و صنوبر و همکاران (2016)کاهش خستگی را پس از مصرف همین مقدار از مکمل در روز گزارش نمودند (15). از طرف دیگر، بهبود قدرت در عضلاتی که توانایی سازگاری با بار اضافی را دارند، ممکن است خستگی عمومی را کمتر و توانایی عملکرد حرکتی را در مبتلایان به ام اس با معیار ناتوانی متوسط بهبود بخشد (25). همچنین می­توان به افزایش کارایی حرکت، رهایش اندروفین­ها و بهبود عوامل روانی به عنوان سازو کارهای دیگرتمرین ورزشی ترکیبی در کاهش خستگی و در پی آن ارتقای عملکرد حرکتی اشاره کرد (9). شاید این عوامل از دلایل بهبود رکورد آزمون­های برخاستن از صندلی و 6 دقیقه پیاده­روی در این مطالعه باشد.

در برنامة تمرینی این پژوهش با وجود دو جلسه تمرین مقاومتی و یک جلسه تمرین استقامتی در هفته، رکورد آزمون 6 دقیقه پیاده­روی بهبود یافت. تیلور و همکاران (2006) نشان دادند 10 هفته برنامة تمرین مقاومتی می­تواند علاوه بر قدرت، استقامت عضلانی اندام­های فوقانی و تحتانی مبتلایان به ام اس را بهبود بخشد. آنها اذعان داشتند عضلات قوی­تر، قادر به تولید نیروی کارآمدتر، بدون نیاز به کم کردن سرعت یا استراحت برای یک دورة زمانی هستند (26). این عوامل می‌تواند در افزایش توانایی بیمار ام اس برای طی مسافت طولانی­تر نقش داشته باشد.

تاکنون پژوهشی که تأثیر توأمان مکمل کوآنزیم کیوتن و تمرین ورزشی را در بیماران ام اس بررسی کرده باشد مشاهده نشد. بلاردینلی[9]و همکاران تأثیر مکمل­دهی کوآنزیم کیوتن (روزانه 100 میلی­گرم) و 8 هفته تمرین استقامتی (3 جلسه 40 دقیقه­ای رکاب­زنی با شدت 60 درصد اوج اکسیژن مصرفی در هفته) را در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن قلبی بررسی کردند. مکمل و تمرین هر کدام به تنهایی ظرفیت عملکردی استقامتی را بهبود دادند، اما ترکیب آن دو سبب انقباض­پذیری بیشتر میوکارد شد (27). در پژوهش دیگری روی بیماران مبتلا به سندرم پس از فلج اطفال، اسکو[10] و همکاران نشان دادند 12 هفته تمرین مقاومتی (3 روز در هفته، هرجلسه 30 دقیقه، 5 حرکت 10 تکراری، 50 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه) با مصرف هم­زمان روزانه 200 میلی­گرم مکمل کوآنزیم کیوتن و یا دارونما سبب بهبود نتایج آزمون­های 6 دقیقه راه رفتن و قدرت عضلانی در هر دو گروه بدون تفاوت بین گروه­ها شد (28).

ساز و کارهایی برای تأثیر کوآنزیم کیوتن در بهبود علائم بیماری ام اس بیان شده است. این مکمل ضمن حفاظت از نرون­ها در برابر آپوپتوزیس، در تعدیل تولید سایتوکاین­های پیش التهابی مانند عامل نکروز تومورآلفا و مهار رادیکال­های آزاد و پراکسید لیپید، به عنوان یک کوفاکتور ضروری انتقال دهندة الکترون میتوکندریایی نقش دارد (13،14). این ساز و کارها ممکن است علاوه بر بهبود علایم و روند بیماری به کاهش خستگی و بهبود عملکرد حرکتی منجر شود (15). با وجود این تغییرات احتمالی مثبت، بر اساس نتایج پژوهش حاضر شاید بتوان گفت مصرف مکمل بدون انجام تمرین ورزشی قادر نیست توانایی­های عملکردی را در بیماران ام اس بهبود بخشد و یا دست کم، مدت 8 هفته برای این تأثیر کافی نیست.نکتة دیگر در خصوص این مکمل، میزان کم سنتز در بدن و دریافت جزئی آن از طریق مواد غذایی است (14)؛ بنابراین کنترل کوآنزیم کیوتن دریافتی از طریق غذای مصرفی احتمالاً نمی­توانست در نتایج حاصل تأثیرگذار باشد.

از محدودیت­های احتمالی این پژوهش، دوز مکمل بود که روزانه 200 میلی­گرم در نظر گرفته شده بود. در پژوهش­های سلیمانی و صنوبر (13،14،15) دوز 500 میلی­گرم در روز استفاده شده است؛ اما این نکته قابل تأمل است که در آن پژوهش­ها، بر خلاف پژوهش حاضر، مداخلة تمرین وجود نداشت. بر این اساس، در این مطالعه به دلیل احتمال اثر هم­افزایی تمرین ورزشی بر تأثیر مکمل و بر اساس منابع (16)، دوز 200 میلی­گرم انتخاب شد. با وجود این، می­توان در پژوهش­های آتی مدت تمرین و دوز مکمل را افزایش داد.

در این پژوهش یک نمونة مناسب تمرین ورزشی ترکیبی برای مبتلایان به ام اس ارائه شد که بهبود زیادی در عملکرد حرکتی این بیماران ایجاد کرد. از طرف دیگر تا جایی که جستجو شد، این نخستین بار است که آثار هم­زمان تمرین ورزشی و مکمل کوآنزیم کیوتن در این طیف از جامعه بررسی شده است. این پژوهش نشان داد استفاده از کوآنزیم کیوتن همراه با ورزش بیشتر از آثار ورزش به تنهایی موجب بهبود عملکرد حرکتی نمی­شود و مکمل کوآنزیم کیوتن به تنهایی نیز عملکرد حرکتی را بهبود نمی­دهد. با وجود این در پژوهش­های آینده شاید با استفاده از آزمون­های عملکردی استاندارد دیگر، پایش عوامل بیوشیمیایی سرم مؤثر در وضعیت بیماری، افزایش مدت مداخلة ورزش و مکمل کوآنزیم کیوتن و یا دوز مکمل، بتوان بهبود بیشتر عملکرد حرکتی را با بهره جستن هم­زمان از ورزش و کوآنزیم کیوتن در این بیماران نشان داد و ساز و کارها را به طور دقیق­تر بررسی کرد.

نتیجه گیری

به طور خلاصه، یافته­های حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که هشت هفته تمرین ترکیبی با غالب مقاومتی (با حجم تمرینی این پژوهش)، با یا بدون مصرف مکمل کوآنزیم کیوتن، سبب بهبود نتایج آزمون­های عملکردی 25 فوت راه رفتن، بلند شدن و راه رفتن زمان­دار، برخاستن از صندلی و 6 دقیقه پیاده­­روی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شد. از آنجا که این آزمون­ها سرعت و استقامت در راه رفتن، قدرت و توان پاها، تعادل و چابکی را اندازه­گیری می­کنند، می­توان گفت بیماران مبتلا به ام اس به منظور بهبود عملکرد حرکتی خود می­توانند از تمرین ترکیبی ارائه شده با غالب مقاومتی استفاده کنند. همچنین این پژوهش نشان داد استفاده از مکمل کوآنزیم کیوتن در بهبود عملکرد حرکتی این بیماران تأثیرگذار نیست. پیشنهاد می­شود در تحقیقات آتی از دوز  بالاتر مکمل کوآنزیم کیوتن استفاده شود.

تشکر و قدردانی

این پژوهش حاصل رسالة دکتری رشتة فیزیولوژی ورزشی بود که با حمایت دانشگاه حکیم سبزواری انجام شد. در پایان از همکاری کلیه مسئولان و کارکنان وقت انجمن ام اس خراسان رضوی و به طور ویژه از بیماران محترم که با مشارکت جدی خود در پژوهش حاضر همکاری داشتند، تقدیر و تشکر می­شود.


[1]. Proprioceptive receptors

[2].Gutierrez

[3]. Gate

[4]. Swing

[5]. Stance

[6]. Double support

[7]. Dehydroepiandrosterone

[8]. Interferon-γ

[9]. Belardinelli

[10]. Skough

1. Kjølhede T, Dalgas U, Gade AB, Bjerre M, Stenager E, Petersen T, et al. Acute and chronic cytokine
responses to resistance exercise and training in people with multiple sclerosis. Scand J Med Sci Sports 2015;
26:824-34.
2. Dendrou CA, Fugger L, Friese MA. Immunopathology of multiple sclerosis. Nat Rev Immunol 2015; 15:545-
58.
3. Kordi M, Anooshe L, Khodadade S, Maghsodi N, Sanglachi B, Hemmatinafar B. Comparing the effect of
three methods of combined training on serum levels of ghrelin, pro and anti-inflammatory cytokines in multiple
sclerosis (MS) patients. J Zanjan Univ Med Sci Health Serv 2014; 22:91. (Persian)
4. De Souza-Teixeira F, Costilla S, Ayán C, García-López D, González-Gallego J, De Paz JA. Effects of
resistance training in multiple sclerosis. Int J Sports Med 2009; 30:245-50.
5. Dalgas U, Stenager E. Progressive resistance therapy is not the best way to rehabilitate deficits due to multiple
sclerosis: no. Mult Scler 2014; 20:141-2.
6. White LJ, Castellano V, Mc Coy SC. Cytokine responses to resistance training in people with multiple
sclerosis. J Sports Sci 2006; 24:911-4.
7. Shams A, Taheri HR, Nikkhah K. The effect of 8 weeks selective training programs with instructions focus of
attention on walking speed of patients with multiple sclerosis. Med J Mashhad Univ Med Sci 2015; 57:969-75.
(Persian)
8. Mohamadi DZ, Nezakatolhossaini M, Esfarjani F, Etemadifar M. The effect of 8-week Pilates training on
motor function and depression in subjects with Multiple Sclerosis (MS). J Res Rehabil Sci 2013; 9:308-17.
(Persian)
9. Filipi ML, Leuschen MP, Huisinga J, Schmaderer L, Vogel J, Kucera D, et al. Impact of resistance training on
balance and gait in multiple sclerosis. Int J MS Care 2010; 12:6-12.
10. Dalgas U, Stenager E, Jakobsen J, Petersen T, Hansen HJ, Knudsen C, et al. Resistance training improves
muscle strength and functional capacity in multiple sclerosis. Neurology 2009; 73:1478-84.
11. White LJ, McCoy SC, Castellano V, Gutierrez G, Stevens JE, Walter GA, et al. Resistance training improves
strength and functional capacity in persons with multiple sclerosis. Mult Scler 2004; 10:668-74.
12. DeBolt LS, McCubbin JA. The effects of home-based resistance exercise on balance, power, and mobility in
adults with multiple sclerosis. Arch Phys Med Rehabil 2004; 85:290-7.
13. Soleimani M, Jameie SB, Barati M, Mehdizadeh M, Kerdari M. Effects of coenzyme Q10 on the ratio of
TH1/TH2 in experimental autoimmune encephalomyelitis model of multiple sclerosis in C57BL/6. Iran Biomed J
2014; 18:203-11.
14. Sanoobar M, Eghtesadi S, Azimi A, Khalili M, Khodadadi B, Jazayeri S, et al. Coenzyme Q10
supplementation ameliorates inflammatory markers in patients with multiple sclerosis: a double blind, placebo,
controlled randomized clinical trial. Nutr Neurosci 2015; 18:169-76.
15. Sanoobar M, Dehghan P, Khalili M, Azimi A, Seifar F. Coenzyme Q10 as a treatment for fatigue and
depression in multiple sclerosis patients: a double blind randomized clinical trial. Nutr Neurosci 2016; 19:138-43.
16. Parsa N, Hosseini ZS. New scientific findings on multiple sclerosis disease. Sci Cultivation 2012; 2:20-8.
(Persian)
17. Kieseier BC, Pozzilli C. Assessing walking disability in multiple sclerosis. Mult Scler 2012; 18:914-24.
18. Bennell K, Dobson F, Hinman R. Measures of physical performance assessments: Self-Paced Walk Test
(SPWT), Stair Climb Test (SCT), Six-Minute Walk Test (6MWT), Chair Stand Test (CST), Timed Up & Go
(TUG), Sock Test, Lift and Carry Test (LCT), and Car Task. Arthritis Care Res 2011; 63:S350-70.
19. Arian R, Shaterzadeh YM, Sharaf AN, Goharpey S, Arastou A. Investigation of body balance in people with
multiple sclerosis in Khouzestan province: use of clinical functional balance tests. Jundishapur Sci Med J 2010;
9:35-43.
20. Ayan Perez C, Martin Sanchez V, De Sousza Teixeira F, De Paz Fernandez JA. Effect of a resistance training
program in multiple sclerosis. Mult Scler 2007; 14:35-53.
21. Cakt BD, Nacir B, Genç H, Saraçoğlu M, Karagöz A, Erdem HR, et al. Cycling progressive resistance training
for people with multiple sclerosis: a randomized controlled study. Am J Phys Med Rehabil 2010; 89:446-57.
22. Gutierrez GM, Chow JW, Tillman MD, McCoy SC, Castellano V, White LJ. Resistance training improves gait
kinematics in persons with multiple sclerosis. Arch Phys Med Rehabil 2005; 86:1824-9.
23. Attar Sayyah AE, Hoseini Kakhk SA, Hamedinia MR, Mehrjoo M. Effect of 8-week combined training
(resistance and proprioceptive neuromuscular facilitation) on fatigue and quality of Life in multiple sclerosis
patients. Horizon Med Sci 2016; 22:43-50. (Persian)
24. Braley TJ, Chervin RD. Fatigue in multiple sclerosis: mechanisms, evaluation, and treatment. Sleep 2010 ;
33:1061-7.
25. De Groot MH, Phillips SJ, Eskes GA. Fatigue associated with stroke and other neurologic conditions:
implications for stroke rehabilitation. Arch Phys Med Rehabil 2003; 84:1714-20.
26. Taylor NF, Dodd KJ, Prasad D, Denisenko S. Progressive resistance exercise for people with multiple
sclerosis. Disabil Rehabil 2006; 28:1119-26.
27. Belardinelli R, Mucaj A, Lacalaprice F, Solenghi M, Seddaiu G, Principi F, et al. Coenzyme Q10 and exercise
training in chronic heart failure. Eur Heart J 2006; 27:2675-81.
28. Skough K, Krossén C, Heiwe S, Theorell H, Borg K. Effects of resistance training in combination with
coenzyme Q10 supplementation in patients with post-polio: a pilot study. J Rehabil Med 2008; 40:773-5.