Document Type : Research Paper
Authors
1 MSC of clinical psychology, Literature Factualy, Azad university of Najaf abad, Najf abad, Iran.
2 Associated professor, PHD in Neuropsychology, Department of psychology, university of Isfahan, Isfahan, Iran
3 Professor, Specialty Endocrine, School of Medicine, Isfahan University of Medical Sciences, Isfahan, Iran
Abstract
Keywords
مقدمه
جسم و روان بهعنوان دو جنبه از وجود انسان همواره بر یکدیگر تاثیرگذارند و وضعیت یکی از آنها میتواند تعیینکنندهی وضعیت دیگری باشد. بیماریهای جسمی از نظر شیمیایی و فیزیولوژیکی میتوانند موجب پدید آمدن اختلالات روانی شوند. بیماران مبتلا به بیماریهای مزمن جسمی به دلیل وضعیت دشوار و ناکامکننده بیماری خود دچار اختلالات و مشکلات روانی میشوند که یکی از مهمترین اختلالاتی که این بیماران با آن روبرو میشوند مشکلات شناختی است. حافظه، تمرکز، هوشیاری و جهتیابی دچار ضعف میشوند، حتی ممکن است این بیماران اختلالاتی در قضاوت داشته باشند. در این شرایط بیماری جسمی فرد را از نظر روانی آسیبپذیر میسازد و منجر به ابتلا به اختلال روانی میشود (1).
دیابت ملیتوس نوع دو یک اختلال مزمن متابولیک در بدن است که سرعت و توانایی بدن در استفاده و سوخت و ساز کامل قندها کاهش مییابد. در این بیماری واکنشهای داخل سلولی کاهش مییابد و اثربخشی انسولین در تحریک جذب گلوکز توسط بافتها کم میشود. در نتیجهی مختل شدن سوخت و ساز در بدن قند خون از حد طبیعی خود بالاتر میرود و در نهایت علایم شاخص دیابت به صورت پرخوری، پرنوشی و پرادراری ظاهر میشود (2). بهگفتهی متخصصان بیماری دیابت علاوه بر عوارض جسمی عوارض روانی همچون اختلال خواب، عدم تمرکز، اضطراب و افسردگی را نیز موجب میشود که با شناسایی بهموقع و با کنترل این بیماری میتوان بهراحتی از عوارض فوق پیشگیری کرد. بیماران دیابتی به دلیل بیماری خود اغلب مایل به حضور در مجامع عمومی و خروج از منزل نیستند و در روابط اجتماعی دچار اضطراب میشوند. از این رو به این بیماران علاوه بر خدمات پزشکی باید خدمات اجتماعی و روان پزشکی نیز ارائه شود. عوارض روانی در بیماران دیابتی مزمن و حاد بیشتر مشاهده شده است، همچنین ممکن است برخی از این بیماران به دلیل شدت بیماری با افت عصبی و دمانس مواجه شوند (1).
دیابت نوع دو یک عامل مهم خطرآفرین برای بیماری دمانس عروقی[1] (VD) به شمارمیرود و نقش درمانی انسولین بر روی شناخت قابلبررسی است. این بیماریها در بسیاری از پروسههای مولکولی با هم مشترک هستند که باعث پیشروی روند زوال میشود. تحقیقات نشان میدهد که هورمون انسولین مهمترین عامل موثر بر رشد و تمایز سلول مکانیسمهای ترمیم سلولی، متابولیسم انرژی و مصرف گلوکز میباشد (3). انسولین فقط قند خون را تنظیم نمیکند، بلکه به عنوان فاکتور رشد در سلولهای سیستم عصبی مرکزی عمل میکند (4-6). بنابراین تخریب انسولین نه تنها بر سطح گلوکز خون موثر است، بلکه باعث اختلال در بسیاری از فرایندهای سلولی میشود.
این مسئله به این دلیل ضرورت و اهمیت دارد که کارکردهای عصبروانشناختی با توانایی تصمیمگیری، قضاوت و حلمساله در ارتباط میباشند، در صورتیکه این کارکردها در بیماران دیابتی درست عمل کند، پایبندی به درمان بیشتر میشود. از طرف دیگر عملکرد حافظه، توجه و تمرکز به شدت با قندخون در ارتباط است که ما در این پژوهش این موضوع را با روش عملیاتی و آزمونهای عصبروانشناختی مورد سنجش و بررسی قرار دادیم.هدف این پژوهش بررسی کارکردهای عصب- روانشناختی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو میباشد.
روش کار
پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی و در زمرهی تحقیقات علی– مقایسهای (پس رویدادی) است. جامعهی آماری شامل کلیهی مبتلایان به دیابت دو مراجه کننده به مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم صدیقه طاهره و کارمندان غیردیابتی آزمایشگاههای تشخیص طبی شهرستان اصفهان در تابستان سال 1392 میباشد. به شیوهی نمونهگیری دردسترس تصادفی گروه بیماران مبتلا به دیابت نوع دو (30n=) با یک گروه از افراد سالم (31n=) از لحاظ سن و جنس و سایر متغیرهای جمعیتشناختی، عدم ابتلا به بیماری مزمن، بیماریهای روانشناختی و مصرف دارو همتا شدند.
معیارهای ورود و خروج به مطالعه عبارتند از سن بالای 60 سال و شاخص تودهی بدنی[2] بین 24 تا 32. عدم ابتلا به بیماریهای روانشناختی و سایر بیماریهای مزمن جسمانی و مصرف دارو .گروه گواه شامل افرادی بود که علاوه بر این مبتلا به دیابت نبودند.
روش اجرا به این شکل بود که پس از مکاتبه با مسئولین و اخذ مجوز به دو مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم صدیقه طاهره مراجعه شد. آزمایشهای قند خون ناشتا[3] و هموگلوبین A1C [4] در آزمایشگاه مرکز دیابت از آنها گرفته شد. تست حافظه و توجه مبتلا به دیابت در مرکز دیابت و تستهای افراد سالم در آزمایشگاه اجرا شد. برای سنجش مقدار قند ناشتا دستگاه اتوآنالیزور[5] و برای هموگلوبین A1C پیش دستگاه کوباس اینتگرا[6] در آزمایشگاه مورد استفاده قرار گرفت. در این پژوهش برای سنجش متغیرهای روانشناختی ازآزمون حافظهی منطقی وکسلر و تست استروپ استفاده شد.
مقیاس حافظهی وکسلر[7] که در سال 1945 توسط وکسلر ساخته شد، یک مجموعه آزمون مرکب است که به طور انفرادی اجرا میشود و برای درک بهتر بخشهای مختلف حافظهی بیمار طراحی شده است. این ابزار سنجش ماهرانه که به طور جامع روابط پیچیدهی مغز/رفتار را که در یادگیری و حافظه درگیر است، بررسی میکند و نهمین آزمون متداولی است که توسط روانشناسان بالینی استفاده میشود (7). در این تحقیق برای سنجش حافظهی کوتاهمدت از خردهآزمون حافظهی منطقی استفاده شدهاست. همسانی درونی این آزمون برای نمرههای خرده مقیاس اولیه در دامنهی 74/0 تا 93/0 در مورد همهی گروههای سنی گزارش شده است و شاخصهای اولیه دارای ضرایب همسانی بهتر یعنی 82/0 یا بالاتر میباشد و قابلیت اعتماد آزمون با استفاده از فرمول ضریب آلفای کرونباخ 85/0 به دست آمده است (7، 8). ضرایب پایایی به روش آلفای کرونباخ برای خرده مقیاسها از دامنهی 65/0 تا 85/0 و برای شاخصها از 75/0 تا 86/0 قرار داشت. ضریب توافق ارزیابان حتی در مورد خردهمقیاسهایی که بیشترین تاثیر را از قضاوت ارزشیابان میپذیرند برابر 90/0 است. شواهد زیادی بیانگر آنند که WMS-III میتواند به گونهای کارآمد جمعیتهای بالینی و بهنجار را از یکدیگر تمیز دهد. گروههای بالینی مختلف همواره نمرهای پایینتر از نمونهی هنجاریابی شده به دست میآورند (9، 10). برای مثال بیماران دچار بیماری آلزایمر خفیف، در بیشتر شاخصهای اولیه بجز شاخص حافظه فعال نمرههایی با دامنهی 60 - 71 با میانگین 80 میگیرند ]7[.
در این تحقیق برای سنجش توجه و تمرکز بیمار آزمون رنگ- واژهی استروپ[8] انتخاب شده است. این آزمون در سال 1935 توسط جان ریدلی استروپ[9] معرفی شده است. تست استروپ در شکل اصلی خود شامل چهار مرحله است، ولی در نسخههای جدید دارای سه مرحله است که به ترتیب شامل تشخیص رنگها،کوششهای هماهنگ (خنثی) و کوششهای ناهماهنگ یا تداخلی (هیجانی) است (11). در مرحلهی اول از آزمودنی خواسته میشود هر چه سریعتر نام رنگهایی را که بر روی یک کارت مخصوص نوشته شده است را بگوید. مرحلهی دوم آزمایش خواندن کلماتی خنثی است که هر کدام با یک رنگ چاپ شدهاند. مرحلهی آخر شامل گفتن اسامی رنگها است که با رنگ دیگری چاپ شدهاند. در هر سه مرحله زمان واکنش و تعداد خطاها ثبت میشوند. اولین شاخص زمان آزمایش و دومین شاخص تعداد اشتباهات است که به این شاخص خطای تداخل گفته میشود (12). پایایی این آزمون برای کارتهای اول و دوم 88/0 و برای کارت سوم80/0 گزارش شده است (13). این آزمون به نارساییهای توجه و بازداری خیلی حساس است و روایی آن مطلوب گزارش شده است (14). با استفاده از نمونهی دانشجویی ضریب پایایی بازآزمایی برای دو هفته 71/0 محاسبه شد و روایی صوری آن به تایید یک متخصعصبشناس و دو روانشناس بالینی رسید (12).
دادهها با روش مقایسه میانگینهای دو گروه تی و ضریب همبستگی پیرسون با کمک نرمافزار SPSSمورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
نتایج
تعداد حجم نمونه 61 نفر بودند که در دو گروه مبتلا به دیابت دو (30n=) وگروه افراد سالم (31n=) از هر دو جنس بود. میانگین و انحراف معیار سنی گروه دیابتی 31/65 و 55/5 سال، و گروه گواه 32/67 و 78/5 سال بود. بیشترین فراوانی تحصیلات در گروه دیابتی تحصیلات دیپلم با 5/34 %، کمترین دکترا با 9/6 % بود، در گروه گواه بهترتیب تحصیلات دیپلم و دکترا با 3/32 و 2/3 از بیشترین و کمترین فراوانی برخوردار بودند. متغیر سن با آزمون تی مستقل ومتغیرهای جنس و تحصیلات با آزمون کایدو با هم مقایسه شدند، بین دو گروه از لحاظ متغیرهای دموگرافیک تفاوت معناداری مشاهده نشد.
میانگین قندخون و انحراف معیار در گروه سالم به ترتیب 54/96 و 01/6، در گروه دیابتی 156 و 29/4 میباشد.
همانطور که در جدول1 مشاهده میشود، میزان ضریب معناداری 000/ است که نشان میدهد بین عملکرد حافظه در افراد سالم و افراد مبتلا به دیابت تفاوت معنادار وجود دارد، به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت بین افراد مبتلا به دیابت 2 و افراد سالم از نظر عملکرد حافظه تفاوت معنادار وجود دارد. میزان تی 71/14 و میانگین انحراف استاندارد 5/6 میباشد.
جهت بررسی تفاوت میان زمان صرف شده در تست استروپ در بین بیماران دیابت نوع دو و افراد سالم از روش روش تی مستقل استفاده شده است که نتایج در جدول 2 آمده است.
نتایج حاصل از بررسی دو گروه سالم و دیابتی از لحاظ عملکرد در سه مرحلهی آزمون استروپ نشان میدهد که بین این دو گروه در هر سه مرحلهی آزمون استروپ تفاوت معناداری وجود دارد (0sig=) که نشان میدهد بین افراد مبتلا به دیابت و افراد سالم از لحاظ توانایی در عملکرد در آزمونهای مرتبط با توجه و تمرکز تفاوت وجود دارد.
|
جهت بررسی تفاوت میزان خطای درجاماندگی در تست استروپ در بین بیماران دیابت نوع دو وافراد سالم از روش روش تی مستقل استفاده شده است که نتایج3 در جدول آمده است.
نتایج حاصل از بررسی دو گروه سالم و دیابت از لحاظ تعداد خطا در تست استروپ در جدول 3 نشان میدهد که بین افراد مبتلا به دیابت و افراد سالم از لحاظ تعداد خطا در دو مرحلهی آزمون استروپ تفاوت معناداری وجود دارد (0sig=) که نشان میدهد این فرضیه تایید میشود. یعنی بین افراد مبتلا به دیابت و افراد سالم از لحاظ توانایی در عملکرد در آزمونهای مرتبط با توجه و تمرکز تفاوت وجود دارد.
جهت بررسی رابطه میان حافظهی منطقی با هموگلوبین A1C و قندخون در آزمودنیها از آزمون ضریب همبستگی استفاده شده است که نتایج در جدول آمده است.
همانطور که در جدول 4 مشاهده میشود میزان ضریب معناداری حافظه A1C 072/0 و ضریب معناداری حافظه و قندخون 320/0
میباشد که نشان میدهد عملکرد حافظه با میزان هموگلوبینA1C و قندخون در دو گروه آزمودنی رابطهی معناداری ندارد.
بحث
این پژوهش با هدف بررسی کارکردهای عصب روانشناختی (حافظه، تمرکز) در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد. یافتههای حاصل از این پژوهش نشان داد افزایش قندخون میتواند عملکرد حافظه و توانایی تمرکز را مختل کند. نتایج حاصل از این پژوهش با پژوهشهای پلاستینو[10] و همکاران (2010) همخوانی دارد، مبنی بر این که که درمان با انسولین میتواند در کند شدن زوال شناختی موثر باشد (15). مقایسهی کارکرد حافظهی دو گروه سالم و دیابتی نشان داد بین این دو گروه از لحاظ حافظهی منطقی تفاوت معنادار وجود دارد. این یافته با پژوهش بروئل[11] و همکاران(2009) همراستا میباشد، مبنی بر این که دیابت نوع دو موجب کاهش حجم لوب پیشانی و هیپوکامپ شده، در نتیجه حافظهی کلامی- بیانی کاهشمییابد (16). براساس پژوهش هان[12] (2006) بیماری دیابت نوع دو میتواند یکی از عوامل خطرآفرین برای ابتلا به دمانس باشد، البته مکانیسمهای بیماریزایی مرتبط با آن هنوز بهدرستی شناخته نشده است (17). بهنظر میرسد که بیماری دیابت در سیستم حافظهی بیماران اختلال ایجاد کرده، حافظهی این دسته از افراد در بلندمدت کاهش مییابد. بیماران مبتلا به آلزایمر در برابر بیماری دیابت نوع دو آسیبپذیرتر هستند و امکان وجود ارتباط میان پروسهای که باعث کاهش سلولهای مغزی و سلولهای بتای پانکراس در این بیماریها میشود، وجود دارد (18).افراد مبتلا به دیابت در آزمونهای توجه و تمرکز نسبت به افراد گروه گواه عملکرد ضعیفتری از خود نشان دادند. پژوهش بایلسز[13] و همکاران (1994) مبنی براین که دیابت میتواند با عملکرد شناختی رابطه داشته باشد، با این یافته همخوانی دارد (19). در انسانها سن به تنهایی با کاهش محصولات متابولیسمی، کاهش مصرف گلوکز در اثر کمبود انسولین یا در نتیجهی کم شدن حساسیت گیرندهی انسولین مرتبط است بالا رفتن سطح انسولین سیستم عصبی مرکزی مقدار IDA کاهش یافته را کمتر و کمتر میکند (20). در نتیجه باعث افزایش ذخایر بتاآمیلوئید خارج سلولی میشود بنابراین اختلال در سطح انسولین جایگاههای عمل گوناگونی در مسیر زوال عملکرد شناختی ایجاد میکند (21). در بررسی رابطه میان قند خون و حافظه در دو گروه آزمودنی رابطهی معناداری بین قند خون و حافظه بهدست نیامد، یعنی با افزایش مقدار قند خون عملکرد حافظه کاهش نمییابد. قندخون و حافظه رابطهی مستقیمی با هم ندارند، یعنی در دو گروه آزمودنی با افزایش میزان قند خون عملکرد حافظه ضعیفتر نشد. چون عوامل مختلفی مانند تحصیلات، ژنتیک، هوش و حتی رشتهی تحصیلی بر عملکرد حافظه اثر میگذارند و قند خون تنها یکی از فاکتورهای موثر میباشد. بنابراین با توجه به نتایج به دست آمده از این مطالعه میتوان گفت افزایش قند خون میتواند حافظه را تضعیف کند، ولی عوامل دیگری که مرتبط با سبک زندگی افراد هستند، وجود دارند که میتوانند با تقویت حافظه اثرات مخرب افزایش قند خون را کاهش دهند. نتیجهی حاصل از این فرضیه با پژوهش لوشینگر[14] و همکاران (2001) ارتباط خطر آلزایمر در بین افراد مبتلا به دیابت در مقایسه با غیر مبتلایان 1/3 میباشد و ارتباط نسبتا کمی بین این دو بیماری وجود دارد همخوانی دارد (22). همچنین با پژوهش رایان[15] (2000) مبنی بر اینکه افراد دیابتی نسبت به همسالان خود در عملکرد حافظه و یادگیری بیشتر دچار اشتباه شده، نه تنها کلمات کمتری را یاد میگیرند، بلکه تعداد کمتری از آنها را میتوانند به یاد بیاورند ناهمسو است (23). بررسی رابطه میان حافظه و هموگلوبین A1C نشان داد در دوگروه آزمودنی نشان داد که بین این دو رابطهی مستقیمی وجود ندارد، به اینصورت که با افزایش A1C عملکرد حافظه به همان نسبت ضعیفتر نشد، بنابراین میان این دو رابطهی مستقیمی وجود ندارد. این یافته با پژوهش اسیپف[16] و همکاران (2012) ناهمسو است. اسیپف و همکاران رابطهی هموگلوبین A1C و حافظه را در کودکان مبتلا به دیابت نوع یک بررسی کردند، نتیجهی این بررسی وجود رابطهی معنادار بین حافظه و هموگلوبین A1C بود (24). در این پژوهش محقق این رابطه را در افراد بالای 60 سال مبتلا به دیابت نوع دو بررسی کرد، نتایج حاصل از این بررسی نشان داد در این دو گروه با افزایش A1C کارکرد حافظه افت نمیکند، دلیل این تفاوت میتواند نشاندهندهی تاثیر سایر عوامل بر عملکرد حافظه باشد.
این پژوهش مانند سایر پژوهشها با محدودیتهایی روبرو بود، یکی از محدودیتهای پژوهش عدم مقایسهی گروهها از لحاظ تفاوتهای فردی بود، همچنین عدم غربالگری سایر بیماریها در بین گروهها یافتههای پژوهش را با محدودیت روبهرو میکرد. جهت انجام بررسیهای دقیقتر پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی در این گروه از بیماران آزمونهای دقیقتری برای سنجش شاخصهای روانشناختی توجه و تمرکز و حافظه، با هدف رسیدن به نیم رخ عصب- روانشناختی این افراد انجام گیرد، همچنین گروههای بیمار و سالم قبل از مقایسه، از لحاظ شاخصهای سلامت کاملا غربالگری و همگن شوند، همچنین استفاده از آزمونهایی که اجرای آنها سادهتر و نیازمند زمان کمتری است، همکاری آزمودنیها شده، روند انتخاب آزمودنیها و انجام پژوهش را تسهیل میکند.
نتیجه گیری
بهطور کل نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد میان دو گروه شرکتکننده در این پژوهش از لحاظ عملکرد حافظه و تمرکز تفاوت وجود دارد. به این صورت که افرد مبتلا به دیابت نوع دو از نظر عملکرد شناختی حافظه و تمرکز نسبت به افراد سالم ضعیفتر عمل میکنند.کارکردهای بدن مثل فعالیت دستگاه عصبی با عوامل روانشناختی در بیماریها مرتبط است که در مراقبت از این دسته از بیماران علاوه بر متغیرهای فیزیولوژیک باید به شاخصهای روانشناختی و عملکرد آنها نیز توجه شود. روانشناسان سلامت که رابطهی شرایط روانی و فرایندهای رفتاری را با بیماری و سلامت بررسی میکنند، میتوانند نقش مهمی در تعیین سبک زندگی سالم برای بیماران ایفا کنند.روانشناسی سلامت که یکی از تخصصهای روانشناسی بالینی است، نقش عوامل روانشناختی در سلامتی، بیماری و کنار آمدن با مشکلات بهداشتی را بررسی میکند. روانشناسان سلامت با پیروی از مدل زیستی- روانی- اجتماعی نقش عوامل زیستشناختی، روانشناختی و اجتماعی در بیماری جسمی، چگونگی تعامل این عوامل و تاثیر آنها بر بیماری و سلامتی را بررسی میکنند(25). بنابراین با توجه به یافتههای حاصل از این پژوهش و همچنین پژوهشهای مشابه روانشناسان سلامت میتوانند عوامل خطر بیماری و همچنین عوامل محافظ سلامتی را شناسایی کرده، نقش مهمی در اشاعهی رفتارهای سالم و پیشگیری از رفتارهای ناسالم داشته باشند.