Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor of Surgery, Surgical Oncology Research Center, Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran.
2 Community Medicine Specialist, Department of Community Medicine and Public Health, Faculty of Medicine, Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran.
3 Operating room of burn department, Imam Reza hospital, Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran.
Abstract
Keywords
مقدمه
اگرچه سابقه پیوند پوست اتوگرافت به حدود 3000 سال قبل از میلاد مسیح در هند برمیگردد، اما استفاده گسترده از این روش ازنیمه دوم قرن 19 متداول شد(1). سابقه استفاده از آلوگرافت پوستی نیز تقریبا معادل پیوند پوست آتوگرافت یا کمی کمتر از آن است (2). اما تا سالها بعد، آلوگرافت پوستی به شکل تازه مورد استفاده قرار میگرفت و از آنجایی که امکان نگهداری آلوگرافت پوستی وجود نداشت، میزان استفاده از این روش مستقیما به در دسترس بودن اهدا کنندگان وابسته بود. با پیشرفت علم و انجام مطالعات دقیقتر، آلوگرافت پوستی به سرعت به استاندارد طلایی پوشش موقت زخمهای سوختگی تبدیل شد و با گسترش روشهای نگهداری آلوگرافت پوستی، استفاده از آن گسترش بیشتری یافت، تا حدی که استفاده از آن حتی در سوختگیهای درجه 2 نیز مورد مطالعه قرار گرفته و نشان داده شده است که در سوختگیهای وسیع در مقایسه با درمان آنتی میکروبیال موضعی طول مدت بستری و موربیدیته را کاهش میدهد(3-5).
علیرغم اهمیت فراوان آلوگرافت پوستی در درمان سوختگی، مطالعه دقیقی در مورد اثرات استفاده از آلوگرافت بر بقای بیماران سوختگی در کشور ما انجام نشده است. در مرکز سوختگی امام رضا (ع) تنها دو مطالعه بر روی آلوگرافت انجام شده است که در هر دو مورد به میزان ماندگاری آلوگرافت پرداخته شده و موضوع تأثیر آلوگرافت بر بقای بیماران مورد بررسی قرار نگرفته است (6-7). مطالعه دیگری نیز درباره این موضوع در سایر مراکز سوختگی کشور یافت نشد. هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر استفاده از آلوگرافت پوستی بر طول مدت بستری و مرگ و میر بیماران در مرکز ارجاعی سوختگی بیمارستان امام رضا (ع) در شرق کشور میباشد.
روش کار
این مطالعه مورد-شاهدی بر روی بیماران بستری شده در بخش سوختگی بیمارستان امام رضا(ع) مشهد انجام شد. دادههای مربوط به بیماران سوختگی که تحت عمل آلوگرافت پوستی قرار گرفته بودند در دوره زمانی ابتدای مهر ماه سال1389 تا پایان شهریور سال1393 از سامانه اطلاعات بیمارستانی استخراج گردید. در مجموع در دوره زمانی مذکور 98 بار عمل آلوگرافت پوستی بر روی 56 بیمار انجام شده بود. گروه شاهد را نیز بیماران بستری شده در بخش سوختگی تشکیل میدادند که تحت آلوگرافت قرار نگرفته بودند. این گروه از نظر سن، جنس و درصد سوختگی با گروه مورد همسانسازی شدند. پیامد مورد بررسی، مدت زمان بستری بودن بیمار، وضعیت در زمان ترخیص (زنده، فوت شده) بود. برای افزایش توان مطالعه به ازای هر مورد، دو نفر به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. به جز استفاده از آلوگرافت، سایر اقدامات درمانی از قبیل احیای اولیه، تغذیه، مراقبت از زخم و اندیکاسیونهای استفاده از بخش مراقبتهای ویژه سوختگی در دو گروه به نحو مشابهی صورت پذیرفته بود.
برای تحلیل نتایج از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 5/11) استفاده شد. منحنی بقای کاپلان مایر و آزمون رتبه لگاریتمی برای مقایسه بقا در دو گروه و رگرسیون کاکس برای یافتن عوامل پیش بینی کننده مرگ استفاده شد. سطح معنیداری در تمام موارد کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.
نتایج
56 بیمار در گروه مورد و 112 نفر در گروه شاهد تحت مطالعه قرار گرفتند. همسان سازی برای جنس، سن (بازه 5 ساله) و درصد سوختگی (بازه 10%) به طور صحیحی انجام شده بود، به گونهای که این متغیرها در دو گروه تفاوت معنیداری نداشتند (جدول1).
شاخص باکس[1] که برابر با مجموع سن بهعلاوه درصد سوختگی است و یکی از شاخصهای پیشگویی کننده میزان مرگ و میر بیماران سوختگی محسوب میگردد، در دو گروه همخوانی داشته و به ترتیب در گروه مورد برابر 77 و در گروه شاهد 78 بود. حداکثر دفعات آلوگرافت در گروه مورد 5 و حداقل آن 1 مرتبه بود. در 79% موارد (44 نفر) از آلوگرافت تازه و در سایر موارد از نوع گلیسروله استفاده شده بود.
34% (19 نفر) از گروه مورد و 37% (41 نفر) از گروه شاهد قبل از ترخیص فوت نموده بودند که اگر چه نسبت فوت شدگان در گروه شاهد بیشتر بود، ولی این تفاوت از نظر آماری معنیدار نبود(434/0=p). با این وجود تعداد روزهای بستری در گروه مورد (9/13 ± 39) به طور معنیداری بیشتر از گروه شاهد (5/14 ± 8/21) بود(001/0< p). با خارج کردن بیماران فوت شده از تحلیل، تعداد روزهای بستری در گروه مورد (3/12 ± 5/41) هنوز به طور معنی داری بیشتر از گروه شاهد (7/13 ± 8/26) بود(001/0< p).
[1] Baux index
بعد از تقسیمبندی سوختگیها به بالای 50% و زیر 50% مشخص شد که دو گروه از این نظر تفاوت معنیداری ندارند(56/0=p). به طوری که 39% از گروه مورد(22 نفر) و 39% از گروه شاهد (44 نفر) سوختگی بیشتر از 50% داشتند. همچنین در حالی که عمده بیماران فوت شده در گروه شاهد (61%) بیش از 50% سوختگی داشتهاند، تنها 31% از بیماران فوت شده در گروه مورد بیشتر از 50% سوختگی داشتند(03/0=p)(نمودار 1).
تحلیل بقا نشان دهنده این بود که میانگین زمان بقا در گروه مورد (51 روز، دامنه اطمینان 95%= 45-56) بیشتر از گروه شاهد(48 روز، دامنه اطمینان 95%= 39-58) بود(017/0=p). نتایج در نمودار2 نشان داده شده است. با این وجود از آنجایی که انتهای سمت چپ منحنی بقا بر اساس تعداد اندکی از بیماران ترسیم میشود، تفسیر یافتههای این قسمت باید با احتیاط صورت پذیرد.
نتایج تحلیل رگرسیون کاکس با استفاده از تمامی متغیرهای مورد بررسی در جدول 2 نشان داده شده است. همانطور که نشان داده شده است سن (070/1–005/1=%95,CI 03/1=OR) منجر به افزایش خفیف شانس مرگ می شود و بر خلاف آن تعداد دفعات استفاده از آلوگرافت (945/0 – 142/0=95%,CI 038/0=OR) میتواند پیشگیری کننده خوبی از مرگ باشد.
بحث
اکثر مطالعاتی که درباره استفاده از آلوگرافت انجام شده است، به نتایج استفاده از آلوگرافت پوستی در روش اکسیزیون و گرافت زودهنگام در زخمهای سوختگی پرداخته است (8-9). در این مطالعات استفاده از آلوگرافت همراه با روش اکسیزیون و گرافت زودهنگام با کاهش طول مدت اقامت در بیمارستان و کاهش مرگ و میر همراه بوده است. اما در مطالعهای که چوا و همکاران بهصورت گذشته نگر در طی 11 سال استفاده از آلوگافت در بیماران سوختگی انجام دادهاند، میزان کاهش مرگ و میر 2% بوده و این رقم از نظر آماری معنیدار نبوده است(10). در مطالعه دیگری که درباره استفاده از آلوگرافت پوستی گلیسروله در سوختگیهای شدید انجام گرفته است، میزان مرگ ومیر 40%گزارش شده است که از میزان مورتالیتی در بیماران مطالعه حاضر (34%) بیشتر است (11). اما بیماران مطالعه مذکور نسبت به بیماران در مطالعه حاضر هم درصد سوختگی بیشتر (%53 در برابر 50%) و هم سن بالاتری (52 سال در برابر حدود 27 سال) و در مجموع شاخص باکس بالاتری داشتهاند(77 در برابر 105). در مطالعه ما میزان مرگ و میر کمتر از 3% کاهش یافته است که از نظر آماری معنیدار نیست. اما در بررسی بیماران بر حسب وسعت سوختگی مشخص میگردد که میزان مرگ و میر بیمارانی که بیش از %50 سطح بدن سوختگی داشتهاند، در گروه مورد به نحو معنیداری کمتر از گروه شاهد است (27/27 در برابر 82/56). این یافته در مطالعه حاضر با مطالعه دیگری که بر روی سوختگیهای بیشتر یا مساوی 70% انجام گرفته و 24% کاهش مرگ و میر داشته، همخوانی دارد (12). در واقع اندیکاسیون استفاده از آلوگرافت در بیماران سوختگی زیر %50 با بیماران بالای 50% در مرکز ما متفاوت است. در حالی که بیماران بالای50% به دلیل محدودیت محلهای دونور کاندید دریافت آلوگرافت پوستی میشوند، بیماران دچار سوختگی کمتر از50% یا به دلیل سپسیس کاندید اکسیزیون اورژانسی و استفاده از آلوگرافت شدهاند یا به دلیل آسیب استنشاقی یا پنومونی تحمل اتوگرافت را نداشته و زخمها پس از اکسیزیون موقتا با آلوگرافت پوشانده شده است. در این مطالعه بجز سن و درصد سوختگی (شاخص باکس)، که در دو گروه همسان سازی شده است (77 در گروه مورد و 78 در گروه شاهد) سایر شاخصهای پیش آگهی سوختگی مورد بررسی قرار نگرفتهاند و امکان مقایسه مشکلات همراه بیمارانی که کاندید دریافت آلوگرافت شدهاند (از قبیل سپسیس، پنومونی و آسیب استنشاقی) با گروه شاهد به دلیل گذشته نگر بودن مطالعه وجود نداشته است.
در این مطالعه طول مدت اقامت بیماران در بیمارستان در گروهی که آلوگرافت دریافت کردهاند بیشتر از گروه شاهد بوده است، در حالی که در اکثر مطالعات انجام شده که از آلوگرافت در روش اکسیزیون و گرافت زود هنگام استفاده میکنند، طول مدت اقامت کاهش مییابد (5، 9-10). یک علت این تفاوت شاید آن است که ما با محدودیت شدید آلوگرافت مواجهیم و بجز 6 ماه آخر مطالعه، استفاده از آلوگرافت محدود به آلوگرافت پوستی تازه بوده است. به همین دلیل در واقع بیماران نیازمند آلوگرافت در لیست انتظار دریافت آلوگرافت باقیمانده و طول مدت اقامت آنان در بیمارستان طولانی گردیده است. میزان نیاز یک مرکز سوختگی به آلوگرافت پوستی حدود یک سانتیمتر مربع برای هر سانتیمتر مربع از سوختگی برآورد می شود (13). با توجه به اینکه هر سال حدود 700 بیمار سوختگی جدید به میانگین سوختگی حدود 30 % در این مرکز بستری میشوند و با لحاظ کردن اینکه هر درصد سطح بدن بزرگسالان معادل 170 سانتیمتر مربع است، نیاز ما به آلوگرافت پوستی در دوره زمانی مورد مطالعه بیش از 20 میلیون سانتیمتر مربع بوده است. مجموع آلوگرافت پوستی در اختیار این مرکز بعنوان مرکز پیشرو در فراهم آوری آلوگرافت پوستی در ایران کمتر از 200 هزار سانتیمتر مربع، یعنی کمتر از 1% میزان نیاز بوده است.
از طرفی، در حالی که ما به دلیل محدودیت دسترسی به آلوگرافت پوستی، از این فرآورده فقط در سوختگیهای درجه سه و حتی چهار استفاده میکنیم، عمق سوختگی در گروه شاهد ما مشخص نبوده است در حالی که طول مدت بستری تحت تأثیر عمق سوختگی قرار میگیرد.
مطالعه حاضر نشان میدهد هر چه تعداد دفعات استفاده از آلوگرافت افزایش یافته است، شانس بقای بیماران بیشتر شده است. حداکثر دفعات استفاده از آلوگرافت در بیماران در این مطالعه 5 بار بوده و اکثر بیماران گروه مورد فقط یک بار شانس استفاده از آلوگرافت را داشتند. در صورتی که در مطالعه مشابهی که میانگین درصد سوختگی بیماران (8/%53) نیز نزدیک به مطالعه حاضر بوده است، بطور متوسط برای هر بیمار 75/12 بار از آلوگرافت استفاده شده است (14). این یافته بار دیگر نشان دهنده اهمیت دسترسی به موقع به آلوگرافت پوستی در افزایش بقای بیماران است.
همانطور که بیان شد یکی از محدودیتهای مطالعه حاضر عدم امکان همسان سازی بیماران از لحاظ عمق سوختگی (به دلیل عدم وجود اطلاعات مورد نظر در پرونده) بود. هر چند عموما تنها سوختگیهای درجه دو و سه نیاز به بستری در بخش سوختگی دارند. با این حال استفاده از دادههای 5 ساله و همسانسازی دقیق متغیرهای مخدوش کننده اصلی همانند سن، جنس و درصد سوختگی از مهمترین نقاط قوت این مطالعه میباشد.
نتیجهگیری
اگر چه استفاده از آلوگرافت پوستی در سوختگیهای وسیع (بیش از 50%) موجب کاهش مرگ و میر بیماران سوختگی گردید، ولی استفاده از آن در سوختگیهای کمتر از 50% در کاهش مرگ و میر بیماران موثر نبوده است. با توجه به محدودیت دسترسی به این فرآورده ارزشمند، استفاده از آن در سوختگیهای کمتر از 50% باید با احتیاط صورت گیرد و پیشنهاد میشود با توجه به محدودیت دسترسی به آلوگرافت پوستی در اکثر مراکز سوختگی ایران، بیماران دجار سوختگیهای وسیع (بیش از 50%) برای استفاده از آن در اولویت قرار گیرند.
تقدیر و تشکر
پژوهشگران بر خود لازم میدانند از حمایتهای معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، قدردانی نمایند.