Document Type : Research Paper
Authors
1 Associate professor of nutrition, Département of Health &Nutrition, Lorestan University of Medical Sciences
2 Assistant professor of pathology, Department of Medicine, Lorestan University of Medical Sciences.
3 Instructor of Bioinformatic, Département of Health &Nutrition, Lorestan University of Medical Sciences
4 BSc Student of nutrition, Department of Health &Nutrition, Lorestan University of Medical Sciences
Abstract
Keywords
مقدمه
سندروم متابولیک یا سندرومX مجموعه ای از اختلالات متابولیک و غیرمتابولیک است که علائم آن شامل بالا بودن قندخون ناشتا، افزایش تری گلیسرید خون، پرفشاری خون، پایین بودن HDL و چاقی داخل شکمی است. بیمارانی که سه علامت یا بیشتر را داشته باشند، به عنوان فرد مبتلا به سندروم متابولیک تشخیص داده می شوند (1،2). سندروم متابولیک از سندروم های خطرناکی است که خطر ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی، دیابت، دیس لیپیدمی، سکته مغزی، استئوآرتریت، برخی سرطان ها و مرگ و میر را افزایش می دهد (1،3). سندروم متابولیک هزینه های سنگینی را به سیستم بهداشتی درمانی تحمیل می کند و به طور کلی کیفیت زندگی را کاهش می دهد (4،1) . مطالعات نشان داده اند که تفاوت های نژادی شیوع سندروم متابولیک را تحت تاثیر قرار می دهند (5،4). سندروم متابولیک 25% از جمعیت بالغین آمریکایی و2/9% نوجوانان آمریکایی را تحت تاثیر قرار داده است (6). مطالعات شیوع این سندروم را در کره 6/28%، در مالزی 2/24 %، در تایوان 16/21%، در عمان 21 %، مغولستان 19 %، در سنگاپور 2/12 %، در ژاپن12 %، در چین 8/14 % و در هند 8/28 % گزارش کرده اند (1،3،5،7). در ایران نیز طبق مطالعه قند و لیپید، شیوع سندروم متابولیک در تهران بیش از 30 % گزارش شده است و در بین دانشجویان علوم پزشکی کاشان هم 2/3 % بوده است (4،8). با توجه به شیوع بالای سندروم متابولیک در جوانان چاق و از آنجا که عوامل ایجاد کننده ی سندروم متابولیک در سنین جوانی ممکن است بیشتر روی دهد، مطالعه بر روی دانشجویان به عنوان نمونه ای از گروه جوانان و گروهی که به دلیل عدم فرصت کافی، بیشتر متمایل به مصرف غذاهای آماده با کالری بالا و حجم کم و ارزش غذائی اندک هستند حائز اهمیت می باشد (9،10). با توجه به عدم وجود اطلاعات کافی در مورد شیوع سندروم متابولیک در بین دانشجویان کشورمان، مطالعه حاضر با هدف بررسی شیوع این سندروم در بین دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی لرستان انجام گرفت.
روش کار
مطالعه حاضر یک بررسی مقطعی توصیفی بود که در آن 214 نفر دانشجوی در حال تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی لرستان در سال تحصیلی1390-1391 انتخاب شدند. نمونه گیری، تلفیقی از روش نمونه گیری طبقه ای وخوشه ای بود. بدین صورت که از هر دانشکده کلیه رشته ها را انتخاب کرده و از هر رشته خاص، یک تا دو ورودی به تصادف انتخاب می شد. در نهایت متناسب با حجم طبقه ی نمونه ی مورد نظر در هر ورودی براساس نمونه گیری در دسترس انتخاب می شد. اطلاعات از طریق پرسشنامه حاوی اطلاعات دموگرافیک، آنتروپومتریک و آزمایشات پاراکلینیکی جمع آوری شد، همچنین اطلاعات مربوط به میزان فعالیت فیزیکی توسط پرسشنامه بین المللی فعالیت فیزیکی جمع آوری شد. وزن افراد با حداقل لباس و بدون کفش و با استفاده از ترازوی دیجیتالی با دقت 100 گرم و قد افراد با استفاده از قد سنج با دقت یک میلی متر اندازه گیری شد. دور کمر از باریکترین قسمت بالای ناف با استفاده از متر نواری در حالتی که فرد در انتهای بازدم طبیعی خود قرار داشت ، اندازه گیری شد (11) . فشار خون در حالت نشسته به صورت میانگین دو بار اندازه گیری از دست راست پس از حداقل پنج دقیقه استراحت با استفاده از فشار سنج جیوه ای ثبت شد. سپس، نمونه خون ناشتا جهت اندازه گیری متغیرهای پاراکلینیکی گرفته شد . گلوکز خون با استفاده از روش آنزیماتیک و لیپیدهای خون با استفاده از روش فتومتری اندازه گیری شدند. سندروم متابولیک بر اساس معیارهای ATP III سنجیده شد و هر فردی که سه علامت یا بیشتر را داشت به عنوان فرد مبتلا به سندروم متابولیک در نظر گرفته شد. این معیارها عبارتند از: دور کمر بیشتر یا مساوی 102 سانتیمتر در پسران و بیشتر یا مساوی 88 سانتیمتر در دختران، سطح تری گلیسیرید بیشتر یا مساو ی 150 میلی گرم در دسی لیتر، HDL کمتر از 40 میلی گرم در دسی لیتر در پسران و کمتر از 50 میلی گرم در دسی لیتر در دختران، فشارخون 85 / 130 میلی متر جیوه، گلوکز خون ناشتا بیشتر یا مساوی 110 میلی گرم در دسی لیتر (12-15). آنالیز آماری داده ها توسط نرم افزار SPSS انجام شد. از آمار توصیفی نظیر جداول توزیع فراوانی و شاخص های آماری نظیر % ، میانگین، انحراف معیار و دامنه ی تغییرات استفاده شد. برای ارتباط برخی شاخص ها از روش آزمون مجذور کای ، آزمون تی مستقل، آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و رگرسیون لجستیک استفاده شد.
نتایج
در این مطالعه 214 نفر دانشجوی در حال تحصیل ساکن خوابگاه در دانشگاه علوم پزشکی لرستان انتخاب شدند که 38 نفر از آنها مرد و 176 نفر زن بودند، و بیشترین درصد آنان در رده سنی 20-21 سال قرار داشتند (1/49) (جدول1). همچنین از نظر رتبه تولد بیشترین آنان فرزند دوم یا سوم خانواده بودند ( 29%). 5/93 % موارد مجرد و مابقی متاهل بودند. بیشترین درصد دانشجویان مورد بررسی (7/54%) درآمد ماهیانه خانوار 400-700 هزار تومان داشتند. BMI اکثر دانشجویان مورد بررسی (8/73%) در دامنه طبیعی قرار داشت و 15% دارای اضافه وزن و فقط 5/. % آنان چاقی درجه 2 به بالا و 4/1% چاقی درجه یک داشتند. همچنین 7/54% آنان فعالیت سبک، 1/27% فعالیت متوسط و 2/18% هم فعالیت سنگین داشتند. محل سکونت خانواده این افراد 85 % در شهر و 15 % در روستا قرار داشت و 9/29% افراد سابقه بیماری خانوادگی داشته اند که بیشترین موارد مربوط به پرفشاری خون (7/10%) و دیابت (9/8 %) بود. همچنین 9/1% افراد مورد مطالعه سابقه مصرف دخانیات داشتند. همانطور که در نمودار1 مشاهده می شود دو فاکتور، پایین بودن HDL و بالا بودن FBS، نسبت به سایر اجزاء سندرم متابولیک در بین دانشجویان مورد بررسی از درصد بالاتری برخوردار است. علاوه بر آن نتایج این مطالعه نشان داد که شیوع سندروم متابولیک براساس معیارهای ATP IIIدر دو گروه دختران و پسران 9/1 % می باشد.
نمودار1- توزیع فراوانی اجزای سندروم متابولیک در بین دانشجویان
با توجه به پائین بودن شیوع سندرم متابولیک در بین دانشجویان لذا ارتباط سنجی بین سندرم متابولیک و متغیرهای مستقل مورد بررسی از نظر آماری مقدور نبوده و به تحلیل ارتباط هر جزء از اجزاء این سندرم با متغیرهای مورد بررسی پرداخته شده است.
براساس نتایج آزمون استقلال مجذور کای، بین گروههای سنی و شیوع فشار خون بالا در دانشجویان ارتباط معناداری مشاهده شد (05/0=p) به طوری که در رده سنی 20-21 بالاترین میزان ابتلا ( 7/11%) و در گروه سنی مساوی و بالای 24 سال هیچ موردی از فشار خون بالا وجود نداشت. علاوه بر آن، بر اساس نتایج آزمون استقلال مجذور کای، بین گروههای سنی و HDL کمتر از دامنه طبیعی در دانشجویان ارتباط معناداری مشاهده شد (02/0=p). به طوریکه با افزایش سن، شیوع HDL پایین تر از دامنه طبیعی کاهش می یافت. بر اساس نتایج آزمون دقیق فیشر، بین وضعیت تاهل و TG بالاتراز دامنه طبیعی در دانشجویان ارتباط معناداری مشاهده شد (029/0=p) به این صورت که TG بالاتر از نرمال در دانشجویان متاهل نسبت به دانشجویان مجرد بیشتر بود. همچنین، بر اساس نتایج آزمون استقلال مجذور کای، بین مقطع تحصیلی و فشار خون بالا (B.P ) در دانشجویان ارتباط معناداری مشاهده شد(012/0=p) و با افزایش مقطع تحصیلی ابتلا به فشار خون بالا (B.P) کاهش می یافت (جدول1).
نتایج مطالعه حاضر همچنین نشان داد که بر اساس نتایج آزمون استقلال مجذور کای، بین مقطع تحصیلی و HDL کمتر از دامنه طبیعی در دانشجویان ارتباط معناداری وجود دارد (052/0=p) و با افزایش مقطع تحصیلی احتمال HDL کمتر از نرمال کاهش می یافت (جدول2). بر اساس نتایج آزمون استقلال مجذور کای، بین میزان فعالیت ورزشی و TG بالا در دانشجویان ارتباط معناداری مشاهده شد (046/0=p). به عنوان مثال در افرادی که فعالیت ورزشی متوسط داشتند TG خون بالا در آنها صفر و در افرادیکه فعالیت سبک داشتند بالاترین میزان بود (1/7%) ( جدول3). بر اساس نتایج آزمون استقلال مجذور کای، بین BMI و دور کمر در دانشجویان ارتباط معناداری مشاهده شد (000/0=p). به طوری که با افزایشBMI اندازه دور کمر افزایش می یافت.
همچنین بر اساس نتایج آزمون استقلال مجذور کای، بین BMI و WHR بالاتر از طبیعی در دانشجویان ارتباط معناداری مشاهده شد (000/0=p). به طوری که با افزایش BMI مقدار WHR نیز افزایش یافت. بر اساس نتایج ازمون استقلال مجذور کای، بین BMI و TG در دانشجویان ارتباط معناداری مشاهده شد (001/0=p) به طوری که با افزایش BMI میزان TG خون افزایش می یافت (جدول 4). بر اساس نتایج آزمون استقلال مجذور کای، بین عوامل خطر مرتبط با سندرم متابولیک با مقطع تحصیلی دانشجویان ارتباط معناداری مشاهده شد (008/0=p). به طوریکه، با افزایش مقطع تحصیلی دانشجویان، شیوع عوامل خطر مرتبط با سندرم متابولیک کاهش می یافت.
همچنین، نتایج بررسی نشان داد که پسران دانشجو نسبت به دختران بیشتر در معرض خطر ابتلا به فشار خون بالا قرار دارند (104/0=OR و 024/0=p) به عبارت بهتر دختران نسبت به گروه پسران، 6/89% شانس پایین تری دارند. هر چند که دختران دانشجو نسبت به پسران دارای شانس بالاتری برای ابتلا به کاهش HDL سرم بودند (455/3=OR و 071/0=p) به عبارت بهتر دختران نسبت به پسران، 455/3 برابر شانس بیشتری برای HDL کمتر از طبیعی داشتند، اگر چه این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود. گروه رده سنی 24 سال و بالاتر نسبت به گروه سنی 18-19 سال دارای شانس بالاتری برای ابتلا به بالا بودن قند خون ناشتا بودند (328/15=OR و 029/0=p). به عبارت بهتر افراد گروه سنی 24 سال و بالاتر نسبت به گروه سنی 18-19 سال، 328/15 برابر شانس بیشتری داشتند. علاوه بر آن افرادی که در گروه رده سنی 22-23 سال قرار داشتند نسبت به گروه رده سنی 18-19 سال دارای شانس بالاتری برای ابتلا به بالا بودن قند خون ناشتا بودند،اگر چه از نظر اماری معنی دار نبود (517/5=OR و 097/0=p) به عبارت بهتر افراد گروه رده سنی 22-23 سال نسبت به گروه رده سنی 18-19 سال ، 5.517 برابر شانس بیشتری دارند. همچنین، افرادی که در گروه رده ی سنی 22- 23 سال و 24 سال و بالاتر قرار داشتند نسبت به گروهی که در رده ی سنی 18 -19 سال بودند، دارای شانس پایین تری برای ابتلا به سطح HDL کمتر از دامنه طبیعی بودند (167/0=OR و 003/0=p) به عبارت بهتر افراد گروه رده ی سنی 22- 23 سال نسبت به گروه رده ی سنی 18 -19 سال ، 3/83% شانس پایین تری داشتند.
افرادی که در گروه با درآمد ماهیانه 800 هزار تومان و بالاتر قرار داشتند نسبت به گروه با درآمد 400 هزار تومان و پایین تردارای شانس پایین تری برای ابتلا به تری گلیسرید بالا بودند، اگر چه این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود (067/0=OR و 072/0=p) به عبارت بهتر افراد گروه با در آمد بالاتر نسبت به گروه کم درآمد تر ، 93.3% شانس پایین تری داشتند. همچنین افراد با درآمد متوسط (400-800 هزار تومان) نسبت به گروه کم درآمد (بادرآمد زیر 400 هزار تومان) دارای ریسک پایین تری برای ابتلا به پایین بودن HDL سرم بودند، اگر چه از نظر آماری معنی دار نبود (336/0=OR و 088/0=p) به عبارت بهتر افراد با درامد متوسط نسبت به گروه کم درامد ، 4/66% شانس پایین تری دارند.
افرادی که فرزند دوم یا سوم خانواده بودند نسبت به آنان که اولین فرزند خانواده بودند دارای شانس پایین تری برای ابتلا به پایین بودن HDL داشتند (325/0=OR و 028/0=p) به عبارت بهتر افراد ی که دومین یا سومین فرزند خانواده بودند نسبت به گروه اولین فرزند خانواده ، 5/67% شانس پایین تری داشتند.
دانشجویان مجرد نسبت به گروه متاهل ریسک بالاتری برای ابتلا به کاهش HDL سرم از دامنه طبیعی داشتند، اگر چه از نظر آماری معنی دار نبود (876/3=OR و 099/0=p) به عبارت بهتر افراد گروه مجرد HDL نسبت به گروه متاهل ، 876/3 برابر شانس بیشتری دارند.
دانشجویانی که والدینشان در روستا زندگی می کردند نسبت به گروهی که والدینشان ساکن شهر بودند دارای شانس بالاتری برای ابتلا به کاهش HDL سرم از دامنه طبیعی بودند. اگر چه از نظر آماری معنی دار نبود (090/3=OR و 054/0=p) به عبارت بهتر گروه روستا نسبت به گروه شهر ، 09/3برابر شانس بیشتری برای سطح پایین HDL سرم داشتند.
همچنین دانشجویانی که در گروه فعالیت ورزشی سنگین قرار داشتند نسبت به گروه با فعالیت ورزشی سبک دارای شانس پایین تری برای ابتلا به پایین بودن HDL سرم بودند. اگر چه از نظر آماری معنی دار نبود (418/0=OR و 092/0=p) به عبارت بهتر افراد گروه با فعالیت ورزشی سنگین نسبت به گروه با فعالیت ورزشی سبک، 2/58% شانس پایین تری دارند.
افرادی که در مقطع کارشناسی قرار داشتند نسبت به گروه کاردانی دارای شانس پایین تری برای ابتلا به شانس بالا بودن فشار خون داشتند (055/0=OR و 019/0=p) به عبارت بهتر افراد گروه کارشناسی نسبت به گروه کاردانی، 5/94% شانس پایین تری داشتند.
در این مطالعه بین چندمین فرزند خانواده ، وضعیت تاهل ، میزان درامد، مقطع تحصیلی، دانشکده، محل سکونت، سابقه داشتن بیماری خانوادگی ، فعالیت ورزشی و جنسیت با شانس بالا بودن FBS رابطه معناداری وجود نداشت. بین رده های سنی مختلف، چندمین فرزند خانواده، وضعیت تاهل، مقطع تحصیلی، دانشکده، محل سکونت، سابقه داشتن بیماری خانوادگی، فعالیت ورزشی و جنسیت با شانس بالا بودن TG رابطه معناداری وجود نداشت. همچنین، بین مقطع تحصیلی و سابقه داشتن بیماری خانوادگی با شانس بالا بودن HDL رابطه معناداری وجود نداشت.
بین رده های سنی مختلف ، چندمین فرزند خانواده ، وضعیت تاهل، میزان درامد، دانشکده، محل سکونت، سابقه داشتن بیماری خانوادگی و فعالیت ورزشی با شانس بالا بودن B.P رابطه معناداری وجود نداشت.
بحث
نتایج مطالعه حاضر نشان داد که شیوع سندروم متابولیک در بین دانشجویان مورد بررسی براساس حداقل 3 معیار از معیارهای ATP III،9/1 % می باشد. علاوه بر آن 8/45 % از دانشجویان یک جزء و 3/9 % دو جزء از اجزای سندروم متابو لیک را دارا بودند. مطالعه هونگ[1] و همکاران بر روی دانشجویان نشان داد که 2/25 % از دانشجویان دارای یک جزء ، 2/1 % دارای دو جزء6. % سه جزء از اجز ای سندروم متابولیک بودند (16). در حالی که در مطالعه پدروزو[2] و همکاران که بر نوجوانان 11-20 ساله آرژانتینی انجام گرفت ، شیوع سندروم متابولیک 5/4 % بود و 7/44% نیز دارای یک جزء یا بیشتر از اجزای سندروم متابولیک بودند(17). گونزالس دچامپس[3] و همکاران شیوع سندروم متابولیک در دانشجویان را 7/3 گزارش نمودند (18). شیوع سندروم متابولیک در مطالعه ویزرز[4] و همکاران که بر روی دانش آموزان 16-19 ساله انجام گرفت 1/4 گزارش گردید(19). ریون[5] و همکاران نیز شیوع سندروم متابولیک در نوجوانان کره ای را 5/5% گزارش کردند (9). بنابراین مطالعات انجام گرفته، نتایج این مطالعه را تایید می نماید به طوری که شیوع سندروم متابولیک در دانشجویان و دانش آموزان کمتر از 5 % می باشد. مطالعات نشان می دهد افراد مبتلا به سندروم متابولیک در معرض خطر ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی و دیابت نوع 2 می باشد (20،21). طبق مطالعات، سندروم متابولیک به تنهایی پیشگویی کننده تقریبا 25% از موارد جدید بیماریهای قلبی- عروقی می باشد (22). بیماریهای قلبی- عروقی از عوامل مهم مرگ و میر در کشور ما محسوب می شود (23). در مورد شیوع سندروم متابولیک در دانشجویان در ایران مطالعات کمی انجام گرفته است به طوری که شیوع این سندروم در بین دانشجویان علوم پزشکی کاشان 2/3 % بوده است اما شیوع این سندروم در ایران نسبتا بالا می باشد به طوری که در افراد بالا ی 20 سال حدود 33% گزارش شده است (24) .
بر اساس اطلاعات موجود در نمودار1، 7 % افراد مورد بررسی در این مطالعه فشار خون بالا داشتند. در مطالعه رحمتی و همکاران میزان پر فشاری خون برای فشار خون سیستولیک و دیاستولیک در دانشجویان تهران به ترتیب 2.7 و4.8 % گزارش شد (10). براندو[6] و همکاران نیز شیوع پرفشاری خون در بین دانشجویان پرتغالی را 7/13 % در پسران و 5/3% در دختران اعلام نمودند (25). در مطالعه گونزالس دیسچامپ و همکاران شیوع فشار خون سیستولیک و دیاستولیک بالا در دانشجویان 2/9 گزارش شد (18). در این مطالعه، بین گروههای سنی و شیوع ریسک فشار خون بالا ارتباط معناداری مشاهده شد (05/0=p) به طوری که به عنوان مثال در رده سنی مساوی و بالای 24 سال هیچ شانس فشار خون بالایی وجود نداشت . همچنین بین مقطع تحصیلی و شیوع ریسک B.P ارتباط معناداری مشاهده شد (012/0=p). به طوری که به عنوان مثال با افزایش مقطع تحصیلی شیوع ریسک B.P کاهش می یابد.
با توجه به نمودار1 می توان دریافت که فراوانی قند خون ناشتا بیشتر از 110 میلی گرم در دسی لیتر در این مطالعه ، 8/16 % است. که در این مطالعه نسبت به مطالعات گذشته % نسبت بیشتری است به طوری که در مطالعه هونگ همکاران شیوع قند خون ناشتای بالا را 9% گزارش نموده اند (26). هونگ و همکاران شیوع قند خون ناشتای بالا را 8/1% گزارش نموده اند (16). ویزرز و همکاران فراوانی قند خون ناشتای بالا را در دانش آموزان دبیرستانی 2/1% گزارش کردند (19). این اختلاف می تواند به دلیل عادات غذائی متفاوت در جوامع و بخصوص در افراد شرکت کننده در مطالعات مطروحه باشد.
همچنین شیوع تری گلیسرید بالا در این مطالعه 1/5 % بود که تقریبا با مطالعات گذشته هم خوانی دارد به عنوان مثال، شیوع تری گلیسرید بالا در مطالعه گونزالس و همکاران2/13 % بود (18). در مطالعه ویزرز و همکاران 6/23 % و در مطالعه هونگ و همکاران 9 % گزارش شد (19، 26). در این مطالعه، بین وضعیت تاهل و شیوع ریسک TG ارتباط معناداری مشاهده شد (029/0=p). به این صورت که شیوع TG بالا تر از طبیعی در افراد متاهل بیشتر بود. علاوه بر این بین فعالیت ورزشی و TG بالا در دانشجویان ارتباط معناداری مشاهده شد (046/0=p). به عنوان مثال در افرادی که فعالیت ورزشی متوسط داشتند شیوع ریسک TG در انها صفر است همچنین بین مقطع تحصیلی و شیوع ریسک TG در دانشجویان هم ارتباط معناداری مشاهده نشد (425/0=p)، ولی با این وجود TG بالا در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترای حرفه ای صفر بود. علت این امر احتمالا نبود دانشجو در این دو مقطع تحصیلی در مطالعه حاضر بود.
HDL کمتر از حد طبیعی در این مطالعه 7/39 % گزارش شد که در مطالعه ویزرز و همکاران 4/7 %، در تحقیق هونگ و همکاران 9 % بود (19،26). همچنین در مطالعه حاضر، بین گروههای سنی و HDL کمتر از نرمال ارتباط معناداری مشاهده شد(02/0=p). به عنوان مثال با افزایش سن میزان HDL کاهش می یافت. همچنین بین مقطع تحصیلی و HDL کمتر از نرمال ارتباط معناداری مشاهده شد (05/0=p). به عنوان مثال با افزایش مقطع تحصیلی شیوع ابتلا به HDL کمتر از نرمال کاهش می یافت. در مطالعه گونزالس و همکاران فراوانی دور کمر بالا در دانشجویان 5/9 % گزارش شد (18). در مطالعه ویزرز و همکاران 6/11 % از افراد مورد بررسی دارای دور کمر بالا بودند (19). اما هونگ وهمکاران شیوع دور کمر را در دانشجویان مورد بررسی 8/1 % به دست آوردند و در این مطالعه فراوانی دور کمر بالا 9/1 % گزارش شد (16). در مطالعه فقیه و محتشم امیری، شیوع چاقی شکمی بر اساس دور کمر بالا در بین دانشجویان دختر در تهران به ترتیب 3/7 و 2/10 % گزارش شد (27). اما شاخص توده بدنی و نسبت دور کمر به دور باسن به طور وسیعی به عنوان شاخص چاقی و عوامل خطر ساز بیماریهای قلب و عروق و دیابت مورد استفاده قرار می گیرند. که در این مطالعه WHR بالاتر از نرمال، 7 % بود و بین BMI و شیوع ریسک WHR ارتباط معناداری مشاهده شد(001/0=p) (28). به طوری که با افزایش BMI شیوع ریسک WHR افزایش یافت. در مطالعات به عمل آمده قبلی مشخص شده است که شاخص توده بدنی بهتر از سایر پارامترها ی تعیین کننده چاقی پیش بینی کننده خطرات قلبی - عروقی از جمله پرفشاری خون است (10). البته در این مطالعه بین BMI و شیوع پر فشاری خون ارتباط معناداری دیده نشد (344/0=p)
نتیجه گیری
نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که HDL پایین و FBS بالا از ریسک فاکتورهای مهم سندروم متابولیک است. بنابراین، برنامه ریزی در جهت افزایش فعالیت فیزیکی و استفاده از رژیم غذایی مناسب می تواند گام مهمی در کاهش شیوع سندروم متابولیک در بین دانشجویان این دانشگاه باشد.