Document Type : Research Paper
Authors
1 Associate Professor in Sport Physiology, Faculty of Physical Education and Sports Sciences, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad-Iran
2 PhD student of Physical Education and Sport Sciences, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran
3 3- MS.c of sport physiology, Faculty of Physical Education and Sports Sciences, Hakim Sabzevari, Sabzevar, Iran
Abstract
Keywords
مقدمه
بافت چربی اندام درون ریز مهمی است که پپتیدهای متعدد و پروتئین های فعال بیولوژیکی ترشح می کند، که این مجموعه، آدیپوکین ها نامیده می شوند (1). امروزه سایتوکین های پیش التهابی و ضدالتهابی متعددی شناسایی شده اند که بیماری های قلبی عروقی و عوازض ناشی از آن ارتباط دارند (2-3). رزیستین یک هورمون پپتیدی غنی از سیستین است که دارای 108 آمینواسید می باشد (4). در افراد چاق و مبتلا به بیماری های قلبی عروقی سطح این هورمون بالا می باشد (5). رزیستین عمدتاً در سلول های چربی ساخته می شود و ارتباط مستقیمی با خطر آترواسکلروز و سطوح پروتئین واکنشگر C دارد (5). رزیستین از طریق اختلال در متابولیسم گلوکز و لیپید موجب افزایش خطر آترواسکلروز می شود. همچنین، با تحریک سایتوکین های پیش التهابی موجب افزایش آسیب پذیری پلاکت های آترواسکلروزی می گردد(6).
تعدیل شیوه زندگی به وسیله افزایش فعالیت بدنی یکی از روش های موثر در پیشگیری از بروز بیماری های قلبی عروقی محسوب می شود (7). براساس مطالعات صورت گرفته انجام فعالیت های ورزشی منظم از طریق کاهش سطوح لیپیدهای پلاسمایی و گلوکز خون، کاهش استرس اکسایشی و افزایش حساسیت انسولینی موجب بهبود و و تعدیل عوارض ناشی از بیماری قلبی عروقی می شود (8-9). اجرای فعالیت های بدنی با شدت متوسط موجب کاهش سطوح رزیستین و دیگر سایتوکین های التهابی می شود (10). در این زمینه، داوودی و همکاران (2014) با بررسی دو شیوه تمرین هوازی با شدت بالا (95-85 درصد ضربان قبل، 33 دقیقه تمرین) و متوسط (70-50 درصد حداکثر ضربان قلب، 41 دقیقه تمرین)، سه روز در هفته و به مدت هشت هفته بر میزان رزیستین 15 دختر چاق پرداختند به این نتیجه رسیدند که مقادیر رزیستین پس از هشت هفته تمرین با شدت متوسط کاهش قابل ملاحظه ای شد(11). در مقابل روپاس و همکاران (2013) در مطالعه ای که به بررسی اثر تمرینات طولانی مدت بر سطوح آدیپوکین هایی همچون آدیپونکتین، رزیستین و لپتین را در 17 مرد میانسال 51 ساله سنجیدند به این نتیجه رسیدند که سطوح رزیستین افزایش معنی دار و سطوح لپتین کاهش یافت و تغییر معنی داری در مقادیر آدیپونکتین در پایان دوره مشاهده نشد(12). احمد و همکاران (2015) با بررسی اثر تمرینات زیربیشینه با شدت 70 درصد حداکثر ضربان قلب بیشینه بر روی 40 مرد میانسال 35 تا 50 ساله با نمایه توده بدن 26 الی 36 کیلوگرم برمتر مربع به این نتیجه رسیدند که سطوح رزیستین سرمی تغییر معنی داری پیدا نکرد(13). هانگ و همکاران (2014) با بررسی اثر شش ماه تغییر سبک زندگی در رژیم غذایی و نوع فعالیت های روزانه 54 داوطلب که در فعالیت های پیاده روی 5 روز در هفته که شامل جاگینگ، دوچرخه سواری و شنا کردن می پرداختند به این نتیجه رسیدند که بعد از شش ماه نمایه توده بدن، محیط کمر، کلسترول تام، تری گلیسرید، مقاومت به انسولین و رزیستین در پایان دوره کاهش معنی دار یافت(14).
از جمله تغییراتی که تمرینات هوازی بر عملکرد بدنی دارند، بهبود سطح حداکثراکسیژن مصرفی می باشد، چنانچه، حداکثراکسیژن مصرفی به عنوان معیاری برای سنجش میزان آمادگی قلبی تنفسی در نظر گرفته می شود(15). شواهد نشان می دهند که انجام فعالیت بدنی منظم و برخورداری از سطح آمادگی قلبی تنفسی مطلوب، تاثیر مفیدی بر زندگی میانسالان دارد(16). در این راستا، بهرام و همکاران (2013) گزارش دادند که هشت هفته تمرین هوازی با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه منجربه افزایش معنی دار حداکثراکسیژن مصرفی در آزمودنی ها شد(17). لوتو و همکاران(2012) با بررسی اثر 6 تمرین هوازی، 4 جلسه در هر هفته و هرجلسه50 دقیقه به همراه کیفیت زندگی را در 176 زن با دامنه سنی 63-43 ساله سنجیدند، به این نتیجه رسیدند که مقیاس سلامتی زنان در پایان دوره تغییری مشاهده نشد، درصورتیکه سطوح افسردگی کاهش داشت و سطح آمادگی قلبی تنفسی و توده عضلانی شرکت کنندگان بطور معنی داری افزایش یافت (18). بطور کلی، افزایش جمعیت میانسالان، جامعه را با مشکلات و مسائل جدی مربوط به آنان مواجه خواهد ساخت؛ بنابراین، میانسالی و موقعیت ویژة افراد میانسال و تأمین بهداشت روانی و جسمانی آنان از جمله مسائلی است که توجه ویژه ای را می طلبد. چنانچه، به منظورکاهش مشکلات میانسالی و داشتن میانسالی پویا، آموزش شیوه زندگی سالم به میانسالان و اتخاذ سبک زندگی سالم و شرکت در فعالیت های بدنی در مراقبت از خود در تمامی مراحل روند زندگی مهم است. در این دوران از زندگی، با افزایش سن، خطر بروز بیماری های قلبی عروقی، پرفشاری خون، دیابت بسیار شایع تر است (19) و بیماری های قلبی عروقی عامل مرگ و میر و ابتلا به بیماری ها در بیماران سالمند بوده و بار مالی قابل توجهی به سیستم درمانی تحمیل می سازد (20). با این حال، به اهمیت نقش فعالیت جسمانی در پیشگیری و درمان بسیاری از بیماری ها، پژوهشگران بر این باورند که ورزش منظم و نه چندان سنگین برای این گروه از افراد یک روش سالم و طبیعی است. از این رو پژوهشگر بر آن شد تا به بررسی تاثیر هشت هفته تمرین هوازی بر سطوح رزیستین و آمادگی قلبی تنفسی زنان میانسال غیرفعال بپردازد.
روش کار
آزمودنی ها
این تحقیق از نوع نیمه تجربی است که با طرح دو گروه تجربی و کنترل با پیش آزمون و پس آزمون در سال 1392 انجام شد. نمونه آماری این تحقیق را زنان میانسال و سالم ساکن شهرستان مشهد با دامنه سنی بین 60 تا 50 سال و نمایه توده بدنی 25 تا 22 کیلوگرم بر مترمربع بود. همچنین جهت برآورد حجم نمونه (معادله 1)، اندازه نمونه برای هریک از گروه ها 11 نفر به دست آمد که از میان افراد واجد معیارهای انتخاب 21 نفر به روش نمونه گیری در دسترس و هدفدار گزینش و به طور تصادفی به گروه تجربی (10 نفر) و کنترل (11 نفر) تقسیم شدند(21).
در مرحله نخست افراد با ماهیت و نحوه همکاری با اجرای پژوهش آشنا شدند. معیارهای ورود به مطالعه شامل: سالم بودن بر اساس پرسشنامه تندرستی، عدم مصرف دارو، عدم استعمال دخانیات و عدم شرکت در هیچ برنامه تمرینی حداقل 2 ماه پیش از شرکت در برنامه تمرینات این تحقیق بود. در صورتیکه آزمودنی ها براساس نظر پزشک معالج خود از دارو خاصی مصرف می کردند و یا در فعالیت های بدنی منظم در قبل از شروع تمرین درطول دوره 2 ماهه انجام می دادند از تحقیق حذف شدند که این موارد از جمله معیارهای خروج آزمودنی ها از تحقیق بود. آزمودنی ها بر اساس شرایط تحقیق به صورت داوطلبانه در تحقیق شرکت کرده و فرم رضایت نامه را امضا نمودند. سپس نمونه ها به دو گروه تجربی (10نفر) و کنترل (11 نفر) دسته بندی شدند. سطح فعالیت جسمانی زنان غیرفعال در دوره قبل و بعد از هشت هفته تمرین هوازی مورد بررسی قرار گرفت. در این تحقیق سطح فعالیت جسمانی افراد با استفاده از پرسش نامه ارزیابی فعالیت جسمانی کیزرمشخص شد(22). این پرسش نامه عادات و الگوهای فعالیت جسمانی را به ویژه در زنان، ارزیابی می کند و شامل چهار بخش می باشد؛ فعالیت های مربوط به امور خانه و مراقبت ازخانواده، فعالیت های شغلی، عادات زندگی فعال و مشارکت در ورزش است.
این ابزار اندازه گیری توسط آینس ورث و همکارانش درسال (1999) برای زنان گروه سنی 20 تا 60 سال تأیید شد و اعتبار درونی آن (83/∙=α کرونباخ) بود. براساس این پرسش نامه زنانی که در امور عادی و روزمره زندگی خود فعالیت جسمانی کمی داشتند و غیر ورزشکار بودند یعنی3 تا 5 سال سابقه ورزشی منظم نداشتند و در دو ماه اخیر بیش از یک جلسه در هفته به ورزش نپرداخته بودند، شامل این پژوهش می شدند(22).
ترکیب بدنی
برای ارزیابی ترکیبات بدن به ترتیب طول قد آزمودنی ها با قدسنج سکا (ساخت کشور آلمان) با حساسیت 5 میلی متر، محیط باسن و کمر با متر نواری (مابیس/ ژاپن) با حساسیت 5 میلی متر و وزن دوندههای واجد شرایط به وسیلهی ترازوی دیجیتالی کمپانی Beurer آلمان(مدل PS06-PS07) اندازهگیری شد. سپس برای اندازهگیری درصد چربی بدن با استفاده از کالیپر نوع لافیت از دو نقطه (سه سر بازو وساق پا) استفاده شد. اندازهگیریها از سمت راست افراد طوری گرفته شد، که در سه سر بازو چین پوستی وسط آن در قسمت خلفی و در ساق هم در ضخیم ترین ناحیه ساق در قسمت داخل ساق میزان ضخامت چربی زیر پوستی ثبت شد. با قرار دادن آن در فرمول لومان – اسلاتر میزان درصد چربی بدن بدست آمد (معادله 1).
از تقسیم محیط کمر به محیط باسن، نسبت دور کمر به باسن و از تقسیم وزن بدن بر مجذور قد به متر، نمایه توده بدن بر حسب کیلوگرم بر متر مربع به دست آمد. جهت اندازه گیری دور کمر به باسن آزمودنی ها، محقق دور کمر را با یک نوار متری در کمترین نقطه (بین انتهای پایینی قفسه سینه و ناف) بر حسب سانتی متر به دور باسن (در عریض ترین محل، روی کفل) بر حسب سانتی متر اندازه گیری کرد و از تقسیم نسبت دور کمر به دور باسن هر یک از آزمونی ها تعیین گردید. تمامی اندازه گیری ها در حالی انجام شد که آزمودنی ها از چهار ساعت قبل از آزمون از خوردن و آشامیدن خودداری کرده بودند و حتی الامکان مثانه، معده و روده آنها تخلیه شده بود.
1+ (جمع دو نقطه سه سربازو و ساق پا برحسب میلیمتر ) × 735/0 = درصد چربی : معادله 1
آزمودنی ها پس از معاینه قلبی-عروقی، اندازه گیری فشارخون و ثبت الکتروکاردیوگرام توسط پزشک متخصص، مجوز ورود به طرح را کسب کردند. از هرآزمودنی قبل از شروع فعالیت بدنی میزان فشار خون با استفاده از دستگاه (MaximedExipres TD-3018) اندازه گیری شد. و با استفاده از فرمول فشار خون متوسط شریانی به فشار خون متوسط تبدیل شد (معادله2).
3/ (فشار خون سیتولی + فشار خون دیاستولی×2)= فشار خون متوسط :معادله 2
حداکثراکسیژن مصرفی
جهت برآورد حداکثراکسیژن مصرفی به روش پروتکل ناختون (Naughton) روی دستگاه تردمیل انجام شد. نحوه اجرای آزمون ناختون به این صورت بود که این آزمون در 10 مرحله دو دقیقه ای اجرا شد و به جز مرحله اول که سرعت یک مایل در ساعت بود، سرعت ثابت در مرحله بعدی دو مایل در ساعت بود. شیب دستگاه نیز در مراحل یک و دو صفر و از مرحله سوم به بعد در هر مرحله 5/3 درصد افزایش یافت. حداکثراکسیژن مصرفی در پروتکل ناختون با استفاده از معاله 3 محاسبه شد.
6/3 + (زمان به دقیقه) 61/1 = حداکثراکسیژن مصرفی (میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه) : معادله 3
نمونه گیری خونی
همچنین، در این تحقیق نمونههای خونی در 48 ساعت پیش از شروع تمرینات و 48 ساعت بعد از جلسه تمرین جمعآوری شد. نمونهگیری در بین ساعات 7-6 صبح در آزمایشگاه از سیاهرگ دست چپ هر آزمودنی در وضعیت نشسته و در حالت استراحت انجام شد. برای تعیین میزان اندازه گیری مقدار سرمی رزیستین به روش الایزا و با استفاده از کیت کازابایو بیوتک، کشور ژاپن با حساسیت 08/0 نانوگرم در میلی لیتر تعیین شد.
برنامه تمرینی
پروتکل تمرینی شامل 8 هفته تمرینات هوازی بود که در هر هفته 3 جلسه و هر جلسه به مدت 60 دقیقه اجرا شد. برنامه تمرینی شامل گرم کردن عمومی به مدت 10 دقیقه (راه رفتن، دویدن نرم، حرکات کششی و جنش پذیری)؛ اجرای تمرینات هوازی به مدت 45 تا 60 دقیقه با شدتی معادل 50 تا 70 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره و زمان جلسه تمرینی به تدریج از 30 دقیقه در شروع تا 45 دقیقه در پایان دوره افزایش یافت. شدت تمرین به وسیله ضربان سنج (POLAR/ فنلاند) کنترل شد. در پایان هر جلسه تمرین ورزشی به مدت 10 دقیقه بازگشت بدن به حالت اولیه و سرد کردن (دویدن آهسته، راه رفتن و حرکات کششی) انجام میشد(23).
در پایان طرح (پس از هشت هفته) مشابه شرایط پیش آزمون دوباره تمام اندازهگیریها انجام و دادهها جمعآوری شد. همچنین، گروه شاهد هیچ فعالیتی در طول دوره تحقیق نداشتند و غیرفعال بودند (همچون قبل از مطالعه حاضر، شیوه زندگی غیرفعال داشتند).
روش آماری
در پایان مرحله اجرایی پژوهش، دادههای جمع آوری شده با کمک نرم افزار SPSS ویرایش 20 تجزیه و تحلیل شدند. پس از تائید نرمال بودن توزیع نظری دادهها با استفاده از آزمون آماری کلوموگروف اسمیرنوف و همگنی واریانسها توسط آزمون لون، برای مقایسه میانگینهای درون گروهی و بین گروهی به ترتیب از آزمون آماری تی استیودنت در گروه های وابسته و تی مستقل استفاده شد و برای تعیین معنیداری نتایج، سطح 05/0>p به عنوان ضابطه تصمیم گیری در نظر گرفته شد.
نتایج
مشخصات آزمودنیهای گروه تجربی و کنترل در جدول یک نشان داده شدهاند.
براساس جدول دو، هشت هفته برنامۀ تمرین هوازی منجربه کاهش معنی داری در مقادیر وزن(014/0=p)، نمایه توده بدن(016/0=p) و سطوح رزیستین (000/0=p) زنان میانسال غیرفعال شد. نتایج نشان داد که پس از هشت هفته تمرین هوازی مقادیر حداکثر اکسیژن مصرفی در زنان میانسال گروه تجربی افزایش معنی دار یافت (000/0=p). همچنین بر اساس نتایج این جدول، تغییرات میانگینهای بین گروهی در متغیرهای وزن (018/0=p)، نمایه توده بدن (015/0=p) و مقادیر حداکثر اکسیژن مصرفی(003/0=p) در بین دو گروه تجربی و کنترل تفاوت معنیدار وجود دارد.
بحث
هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرینات هوازی بر سطوح رزیستین و سطح آمادگی قلبی تنفسی زنان میانسال غیرفعال می باشد. این پژوهش نشان داد که هشت هفته تمرین هوازی در زنان میانسال، منجربه کاهش معنی دار مقادیر رزیستین سرمی زنان میانسال غیرفعال شد. که این یافته با نتایج شوندی و همکاران (2011)، بالداک و همکاران (2010) و جونز و همکاران (2009) همخوانی دارد(10, 24-25). اما با نتایج حقیقی و همکاران (2013)، توفیقی و همکاران (2014)، رشیدلمیر و همکاران (2011) و عباسی و همکاران (2012) همخوانی ندارد (26-29).
شوندی و همکاران (2011) با بررسی تأثیر هشت هفته تمرین هوازی، هر هفته سه جلسه به مدت زمان 40 تا 50 دقیقه که با شدتی معادل 75-35 درصد ضربان قلب ذخیره بر روی مردان میانسال با دامنه سنی 50 الی 60 سال انجام دادند به این نتیجه رسیدند که هشت تمرین هوازی منجربه کاهش 48 درصدی در شاخص مقاومت انسولینی و کاهش سطوح سرمی رزیستین و افزایش آدیپونکتین در پایان دوره شد(24). بالداک و همکاران (2010) گزارش کردند اجرای تمرینات هوازی و تمرینات هوازی و مقاومتی منجربه کاهش معنی دار در سطوح لپتین، رزیستین اینترلوکین6 در آزمودنی ها شد(25). جونز و همکاران (2009) با بررسی اثر 8 ماه تمرینات هوازی کنجربه افزایش معنی دار غلظت PYY تام و کاهش مقادیر رزیستین سرمی در پایان دوره شد(10). حقیقی و همکاران (2013) با بررسی اثر 10 هفته تمرین هوازی هر هفته 3 جلسه با شدت 65 تا 75 درصدحداکثرضربان قلب پرداختند به این نتیجه رسیدند که اجرای 10 هفته تمرین هوازی منجربه تغییر معنی داری در سطوح رزیستین سرمی در پایان دوره نشد؛ اما منجربه افزایش معنی داری در در حداکثراکسیژن مصرفی شد (29). توفیقی و همکاران (2014) گزارش کردند 12 هفته تمرین هوازی، سه جلسه در هر هفته به مدت 50-20 دقیقه با شدت 70-50درصد حداکثرضربان قلب بر 40 زن میانسال با دامنه سنی 59 سال به این نتیجه رسیدند که تمرین هوازی موجب کاهش وزن، درصد چربی بدن، نمایه توده بدن گلکز ناشتا و HbA1c شد در حالیکه سطوح رزیستین افزایش یافت و سطوح انسولین و مقاومت به انسولین تغییر نکرد (28). رشیدلمیر و همکاران (2011) با بررسی تاثیر هشت هفته تمرین منظم هوازی، هر هفته سه جلسه با شدت 50 تا 70 درصد ضربان قلب بیشینه که روی 30 مرد میانسال همراه با کاهش وزن بر سطوح فیبرینوژن و رزیستین انجام دادند به این نتیجه رسیدند که میزان وزن، شاخص توده بدن، درصد چربی و فیبرینوژن کاهش معنی دار و میزان رزیستین افزایش معنی دار یافت(26). عباسی و همکاران (2012) با بررسی سه ماه تمرین هوازی، سه جلسه در هفته که شامل دویدن روی سطح صاف و رکاب زدن روی دوچرخه ثابت بود به این نتیجه رسیدند که مقاومت انسولین و رزیستین سرم بدون تغییر ماندند (27). یکی از عواملی که می تواند باعث کاهش رزیستین شود کاهش وزن و درصدچربی بدن بواسطه انجام دادن تمرینات بدنی است (25). در این خصوص دلایل مختلفی برای اختلاف بین نتایج تحقیقات و این پژوهش میتوان ذکر کرد. دلیل مهم آن می تواند نوع فعالیت باشد زیرا دلیل فیزیولوژی چنین موضوعی، درک مکانیسمهایی است که توسط آنها انرژی لازم جهت عملکرد عضلات به خدمت گرفته می شود از آنجا که با توجه به توصیه های محققان، حجم و زمان به نحوی در نظر گرفته شده بود که برنامه فعالیت بصورت هوازی صورت گیرد انتظار میرود که در حین فعالیت مذکور اسیدهای چرب به عنوان سوخت اصلی توسط عضله استفاده شود و باعث کم شدن چربی بدن شود. بنابراین، با توجه به ماهیت تحقیق که هوازی است، اصلیترین عامل در کاهش آن محسوب میشود ولی دخالت متغیرهای گوناگون مانند تغذیه و فعالیت روزانه آزمودنیها آنها قبل از شروع تحقیق، می تواند از دلایل دیگر تفاوت نتایج باشد. براساس مطالعات صورت گرفته کاهش وزن با استفاده از تمرینات هوازی صورت میپذیرد، اما در مورد اینکه شدت و یا مدت تمرین محرک مهمی برای کاهش چربی بدن است، همچنان بحث وجود دارد (30). در تحقیق حاضر مقادیر وزن و نمایه توده بدن در پایان دوره کاهش معنی دار یافت است. بنابراین، به نظر می رسد کاهش در توده چربی بدن به نوعی با کاهش در رزیستین مرتبط باشد. یکی از نقش های غدد درون ریز اثر بر بافت های چربی است که به عنوان ترشح کننده تعداد زیادی پروتئین شناخته شده اند. در میان هورمون، رزیستین مولکول سیگنال جدیدی است که فرایند آدیپوژنزیز کاهش می یابد. رزیستین در بافت چربی سفید در بافت چربی غدد جنسی زنان با بالاترین سطح بیان می شود (31). براساس مطالعات صورت گرفته رزیستین به عنوان یک هورمون مترشحه از آدیپوست ها شناخته شده است که ارتباط مثبتی با فاکتورهای ترکیب بدن همچون وزن، نمایه توده بدن و توده چربی بدن دارد(32). در مطالعه ای گزارش شده است که ارتباط معنی داری بین سطوح رزیستین، چاقی و مقاومت به انسولین وجود دارد(33). همچنین، ارتباط مستقیمی بین تغییرات مقادیر رزیستین با تغییرات نمایه توده بدن، چربی بدن، گلوکز و انسولین در افراد چاق وجود دارد(34). احتمالاً از جمله مکانیزم های کاهش رزیستین می توان به تغییرات سایتوکین های پیش التهابی همچون اینترلوکین1، اینترلوکین 6 و فاکتورنکروز دهنده آلفا اشاره کرد که در صورت کاهش احتمالی اینگونه سایتوکین ها سطوح رزیستین کاهش می یابد (35)، و از آنجا که نتایج متناقضی درباره تاثیر اثر فعالیت بدنی منظم بر مقادیر فاکتورنکروز دهنده آلفا وجود دارد(36)، می توان تغییر مقادیر رزیستین را به سایتوکین نسبت داد. همچنین در انسان رزیستین علاوه از بافت چربی در لنفوسیت ها و لکوسیت ها نیز تولید می شود (37).
نتایج این پژوهش نشان داد که هشت هفته تمرین هوازی در زنان میانسال، منجربه افزایش معنی دار حداکثراکسیژن مصرفی زنان میانسال غیرفعال شد. این نتایج با یافته های نیکرو و همکاران (2011) و توفیقی و همکاران (2014) همخوانی دارد(38-39). نیکرو و همکاران (2011) با بررسی تأثیر رژیم غذایی همراه یا بدون برنامه تمرین هوازی بر شاخص های تن سنجی و آمادگی قلبی تنفسی مردان 25 تا 50 ساله انجام دادند به این نتیجه رسیدند که هشت هفته تمرین هوازی، هر هفته سه جلسه با شدتی معادل 55 الی 60 درصد ضربان قلب ذخیره که شامل پیاده روی، جاگینگ، دویدن و ترکیب گام های ساده ایروبیک بود؛ به این نتیجه رسیدند که مقادیر حداکثراکسیژن مصرفی در پایان دوره افزایش معنی دار یافت(39). توفیقی و همکاران (2014) با بررسی 12 هفته تمرین ارتعاش کل بدن روی40 نفر جانباز 25 درصد با دامنه سنی 65-55 سال به این نتیجه رسیدند که درصد چربی، شاخص توده بدنی و پروفایل چربی در گروه تجربی بطور معنیداری کاهش یافت؛ همچنین حداکثراکسیژن مصرفی و سروتونین در مقایسه با گروه شاهد افزایش معنیداری داشت (38). ایروینگ و همکاران (2008) با بررسی 16 هفته تمرینات هوازی با دو نوع شدت متوسط و شدید به این نتیجه رسیدند که تمرین با شدت بالا منجربه کاهش معنیدار چربی شکمی، چربی زیر پوستی شرکت کنندگان شد (40). به عبارتی تمرینات بدنی منظم بالاخص تمرینات هوازی میتواند ترکیبات بدنی افراد را کاهش و کارایی سیستم قلبی عروقی آنها را افزایش دهد. افزایش یافتن آمادگی قلبی تنفسی بواسطه انجام دادن تمرینات هوازی می تواند به علت افزایش تعداد و اندازه میتوکندری ها، افزایش آنزیم های سیستم تامین انرژی هوازی، افزایش سطح اکسیداسیون چربی ها و نیز آنزیم های تسهیل کننده اکسیداسیون ایجاد شود(39). همچنین، بواسطه انجام دادن تمرینات هوازی سازگاری هایی همچون افزایش ظرفیت اکسایشی عضله (افزایش تعداد مویرگ های تارهای عضلانی)، افزایش میزان کل هموگلبولین، کاهش گلیکولیز، افزایش حجم پایان دیاستول و افزایش حجم ضربه ای است. به علاوه افزایش اختلاف اکسیژن خون سرخرگی-سیاهرگی، افزایش فعالیت آنزیم های چرخه کربس و انتقال الکترون است (41). با توجه به اینکه این مطالعه با محدودیت های زیادی از جمله رژیم غذایی متنوع، پاسخ های سازگاری گوناگون به فعالیت بدنی، تعداد کم آزمودنی ها به دلیل انصراف بعضی از آنها از شرکت در تحقیق حاضر و تفاوت های فردی روبرو بود، در نتیجه جانب احتیاط را بیشتر باید رعایت کرد. از آنجا که انجام فعالیت های ورزشی هوازی به سبب تغییرات فیزیولوژیکی می تواند از عوامل موثر بر تغییرات بیومارکرهای قلبی عروقی باشد و نظر به اینکه تغییر اینگونه متغیرها به شدت، مدت تمرین و وضعیت آمادگی جسمانی افراد بستگی دارد، به مربیان و پزشکان ورزشی پیشنهاد می شود که به هنگام طراحی تمرینات ورزشی تدابیر لازم را بیاندیشند.
نتیجه گیری
بطور کلی می توان گفت که هشت هفته تمرین هوازی منجربه بهبود کیفیت زندگی و بیومارکرهای قلبی عروقیی و آمادگی قلبی تنفسی زنان میانسال شد؛ که این عامل می تواند خط بالقوه ابتلا به بیماری های قلبی-عروقی را کاهش دهد، و می توان از آن به عنوان یک روش درمانی غیردارویی موثر برای پیشگیری از این بیماری ها استفاده نمود.