Effects of eight weeks of endurance training on platelet indices in femalestype II diabetic patients

Document Type : Research Paper

Authors

1 Ph.D student in exercise physiology/ Shahid Beheshti University

2 Assistance Professor in digestive diseases research institute/ Tehran University of Medical Sciences

3 Assistance Professor in Exercise Physiology/ Sport Sciences research Institute

4 Ph.D student in exercise physiology/ Isfahan University

Abstract

Abstract
Introduction: The purpose of this study was to investigate the effect of eight weeks endurance training on platelet indices in women with type (II) diabetes.
Methods: Atotal of, 20 women with type 2 diabetes voluntarily participated in this study and divided into training (N=10) and control (N=10) groups. Subjects were invited to the laboratory after an overnight fasting and blood samples were taken from antecubital (brachial) vein (5 mL), Pre and post training period. Thereafter, anthropometric characteristics and peak oxygen consumption were measured in the separate sessions. Endurance training protocol consisted of running on treadmill for 8 weeks (intensity: 60-75% peak of oxygen consumption, exercise duration: 35-50 min per day). Platelet indices, serum glucose and glycated hemoglobin, were measured by using cell counter system, enzymatic colorimetric and column chromatography methods, respectively. In order to analyze the within and between groups changes dependent and independent t-test were used, respectively.
Results: Results showed that glucose and HbA1c levels were significantly decreased in training group (P<0.01) after 8 weeks period and also there was a significant difference between two groups (P<0.05). PCT and PLT did not change significantly between the two groups (P>0.05); but MPV and PDW significantly reduced in the training group and increased in control group, respectively (P<0.05). MPV and PDW changes between the two groups showed significant differences (P<0.01).
Conclusion:Based on these findings it could be concluded that endurance training through glycemic control and improvement of platelet morphology can prevent the occurrence of thrombotic events in diabetic women.

Keywords



مقدمه


دیابت ملیتوس نوع دو از مخاطرات در حال توسعه سلامت انسان‏ها است که در آن غلظت بالای گلوکز خون عمدتاً به دلیل ترکیبی از مقاومت به انسولین و اختلال در عملکرد سلول‏های بتا برای تراوش انسولین اتفاق می‏افتد (1, 2). بیماری دیابت عوارض گوناگونی دارد که یکی از مهمترین آن‏ها اختلال در سیستم هموستاز است. بیماران دیابتی نوع دو، 2 تا 4 برابر بیش از سایرین در معرض بیماری عروق کرونری هستند و همچنین احتمال بیشتری برای وقوع رویدادهای آتروترومبوتیک را دارند. این بیماران به طور کلی در وضعیت پیش‏برنده ترومبوتیک[1] قرار دارند (3). چندین فاکتور در وجود وضعیت پیش‏برنده ترومبوتیک در بیماران دیابتی مشارکت دارند که یکی از مهمترین آن‏ها بیش فعالیت‏پذیری پلاکتی است (4). در این بیماران افزایش فعالیت پلاکت به دلیل توسعه عوارض عروقی به اثبات رسیده است؛ به گونه‏ای که 50 تا 75 % مرگ و میرهای مرتبط با دیابت به علت نقص عروقی اتفاق می‏افتد (1،2). پژوهشگران مختلف نشان داده‏اند که افزایش مرگ و میر در دیابت نوع دو با عوارض عروق بزرگ[2] (بیماری‏های قلبی- عروقی، سکته و بیماری شریان محیطی) و عروق کوچک[3] (نفروپاتی، نروپاتی و رتینوپاتی) به علت نقص عملکرد پلاکت در ارتباط است (2, 5). در این بین پارامترهای مختلفی از قبیل شمارش پلاکت[4]، درصد پلاکت‏ها[5] (PCT)، متوسط حجم پلاکتی[6] (MPV) و پهنای توزیع پلاکتی[7] (PDW) بازتابی از وضعیت پلاکت‏ها هستند (6). MPV بازتابی از اندازه متوسط پلاکت‏ها بوده و از آن به عنوان مارکر فعالیت پلاکت‏ها یاد می‏شود (7). دیگر شاخص‏های پلاکتی (مثل PCT و PDW) بازتابی از وضعیت مورفولوژیک پلاکتی بوده و در رویدادهای قلبی- عروقی مثل رویدادهای ایسکمیک، آترواسکلروز و ترومبوز اهمیت دارند (8). پلاکت‏های بزرگتر از نظر متابولیکی و آنزیمی فعال‏تر هستند و خاصیت ترومبوتیکی بیشتری دارند (9, 10). تحقیقات متعددی تغییر در مورفولوژی پلاکتی را در دیابت نوع دو عامل رویدادهای قلبی- عروقی می‏دانند. برای مثال افزایش MPV (11-15)، تعداد پلاکت ، PDW و افزایش فعالیت پلاکت در بیماران دیابتی نوع دو در مقایسه با افراد سالم مشاهده شده است(11-17). به علاوه کنترل وضعیت گلیسمیک در بیماران دیابتی نوع دو می‏تواند فعالیت پلاکتی را کاهش دهد (11). از اینرو اهمیت شاخص‏های پلاکتی به حدی است که در متون مختلف از شاخص‏های پلاکتی به ویژه MPV به عنوان ابزاری مقرون به صرفه و ساده برای پیشگویی امراض عروق بزرگ (مثل آترواسکلروز) و عروق کوچک (مثل رتینوپاتی) یاد می‏شود (15،6).

تغییر در الگوی سبک زندگی مثل تمرینات ورزشی منظم می‏تواند نقش مهمی را در رویدادهای ترومبوتیک داشته باشند (18). تمرین ورزشی که اغلب در دیابت از آن به عنوان کنترل کننده وضعیت گلیسمیک یاد می‏شود، نقش بسیار مهمی را در بهبود عوارض قلبی- عروقی دیابت نوع دو دارد. به طور کلی اثرات مفید تمرینات ورزشی در دیابت، در ارتباط با کنترل گلیسمیک و فاکتورهای خطرزای گوناگون بیماری‏های قلبی- عروقی است (19). بر اساس تحقیقات گذشته، تمرین ورزشی تأثیرات مثبت خود بر پلاکت را عموماً به واسطه بهبود مسیرهای مهاری پلاکت، وضعیت آنتی اکسیدانتی و نیمرخ چربی اعمال می‏کند و به موجب آن فعالیت و تجمع پلاکتی می‏تواند کاهش پیدا کند(20-22). این امر به ویژه در بیماران دیابتی که دارای فعالیت افزایش‏یافته پلاکتی هستند، اهمیت دارد. در این راستا اکثر تحقیقاتی که بر شاخص‏های پلاکتی انجام گرفته به صورت کوتاه مدت بوده است و اثر بلند مدت تمرینات ورزشی بر این شاخص‏ها کمتر شناخته شده است. برای مثال، احمدی‏زاد و همکاران (2016) متعاقب یک دوره تمرین ورزشی در بیماران قلبی- عروقی تغییری در شاخص‏های پلاکتی را مشاهده نکردند (23). تحقیقات کوتاه مدت افزایش این شاخص‏ها را متعاقب فعالیت شدید نشان داده‏اند که بیانگر افزایش احتمال بروز رویدادهای قلبی- عروقی است (24, 25). اگرچه در زمینه اثر تمرین بر عملکرد پلاکتی تحقیقاتی وجود دارد، اما با این‏حال اثر تمرین بر شاخص‏های پلاکتی هنوز به طور کامل شناسایی نشده است. همچنین با توجه به آثار مثبت تمرینات ورزشی در تنظیم گلیسمیک و شاخص‏های دیابت (مثل HbA1c) این احتمال وجود دارد که تمرینات استقامتی در بیماران دیابتی نوع دو سبب بازگشت مورفولوژیکی پلاکت‏ها به وضعیت طبیعی شود و از این طریق باعث کاهش عوارض قلبی- عروقی این بیماران گردد. لذا با توجه به نبود پیشینه مطالعاتی در این زمینه، مطالعه حاضر تدوین گردید تا اثر 8 هفته تمرین استقامتی بر شاخص‏های پلاکتی زنان مبتلا به دیابت نوع دو را بررسی کند.

 

روش کار

مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی بود و در تابستان 1395 در دانشگاه شهید بهشتی (دانشکده تربیت بدنی) اجرا شد. آزمودنی‏های این مطالعه 20 زن مبتلا به دیابت ملیتوس در سال دو نوع بودند که از طریق اطلاعیه و به صورت داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. پس از کسب مجوز از کمیته اخلاق دانشگاه شهید بهشتی، افراد واجد شرایط انتخاب شدند. معیار ورود آزمودنی‏‏ها به تحقیق وجود دیابت بر اساس معیار سازمان بهداشت جهانی بود. بر اساس این معیار گلوکز ناشتا باید
برابر یا بیشتر از 126 میلی‏گرم در دسی‏لیتر باشد (26). سایر معیارهای ورود آزمودنی‏ها به تحقیق مراقبت دارویی مشابه، سابقه بیماری دیابت حداقل به مدت 5 سال و نداشتن تمرین ورزشی منظم علاوه بر پروتکل تحقیق بود. به علاوه در زمان شروع تحقیق حداقل 5 سال از آخرین دوره قاعدگی آزمودنی‏ها گذشته بود. همچنین افراد دارای سابقه بیماری‏های قلبی- عروقی، مفصلی، کبدی، خونی، تومور و کلیوی از تحقیق خارج شدند. قبل از شروع تحقیق به منظور آشناسازی نحوه اجرای تحقیق، تمام فرآیند برای آزمودنی‏ها تشریح گردید و سپس از آن‏ها درخواست شد که پرسشنامه اطلاعات فردی و همچنین فرم رضایت از شرکت در تحقیق را تکمیل و امضاء نمایند.

در این تحقیق نیمه تجربی از آزمودنی‏ها درخواست شد که یک هفته قبل از اجرای تحقیق در شرایط 8 ساعت ناشتایی (8 صبح) در آزمایشگاه حضور پیدا کنند. در این جلسه ابتدا از فرد درخواست شد که به مدت 20 دقیقه در وضعیت نشسته استراحت نماید. سپس به منظور تعیین سطوح پایه متغیرهای مورد نظر از ورید بازویی وی نمونه خونی به میزان 5 میلی‏لیتر (mL) توسط فردی متخصص و تحت شرایط بهداشتی گرفته شد. در جلسه‏ای مجزا و با فاصله 48 ساعت از زمان خونگیری، متغیرهای آنتروپومتریک شامل، قد، وزن و ترکیب بدن
(X-contact 356) اندازه‏گیری گردید. در همان جلسه اکسیژن مصرفی اوج (VO2peak) آزمودنی‏ها با استفاده از دستگاه تجزیه و تحلیل گازهای تنفسی (Cortex Metalyzer 3B) و آزمون فزاینده بر روی تردمیل (HP cosmos) اندازه‏گیری شد. این آزمون مشتمل بر 7 مرحله 3 دقیقه‏ای بود که به تدریج سرعت و شیب تا زمان رسیدن به واماندگی افزایش پیدا کرد (جدول 1).

شایان ذکر است که این آزمون قبل از شروع تحقیق بر روی تعدادی از افراد مشابه با ویژگی آزمودنی‏های شرکت کننده در تحقیق پایلوت گردید و از صحت نتایج آن اطمینان
حاصل شد.

بر اساس معیارهای ACSM افراد متعاقب رسیدن به فلات در اکسیژن مصرفی، نسبت تبادلات تنفسی بیش از 15/1، مقیاس درک از فشار 18-20، تجاوز ضربان قلب از مقدار بیشینه و اعلام آزمودنی مبنی بر عدم توانایی در ادامه آزمون به VO2peak می‏رسیدند. علاوه بر این در صورت وجود درد متوسط تا شدید در ناحیه سینه و وجود علایم اختلال در خونرسانی مثل رنگ پریدگی و یا سیانوزه(سیانوز) آزمون سریعاً متوقف می‏گردید. متعاقباً آزمودنی‏ها بر اساس VO2peak به دو گروه تمرین (10 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند.

آزمودنی‏های گروه تمرین در برنامه تمرینی شامل 3 روز در هفته فعالیت راه رفتن/ یا دویدن بر روی تردمیل را اجرا نمودند و آزمودنی‏های گروه کنترل 8 هفته زندگی روزمره و عادی خود را سپری کردند. شدت فعالیت به صورت اختصاصی برای هر فرد و بر اساس اکسیژن مصرفی اوج تعیین گردید. همچنین به منظور رعایت اصل اضافه بار و عدم اعمال فشار بیش از اندازه به آزمودنی‏ها، شدت فعالیت هر دو هفته یک بار به میزان 5% VO2peak افزوده شد. بر این اساس شدت تمرین با 60% VO2peak شروع شد و در دو هفته آخر به 75% VO2peak رسید. مدت فعالیت نیز هر دو هفته یکبار 5 دقیقه افزایش پیدا کرد. این مدت در دو هفته ابتدایی 35 دقیقه و در دو هفته انتهایی به 50 دقیقه رسید. همچنین به منظور گرم گردن و سرد کردن در ابتدا و انتهای هر جلسه، دو وهله 5 دقیقه‏ای با شدت 45درصد VO2peak در نظر گرفته شده بود. پس از اتمام دوره، آزمودنی‏ها همانند شرایط قبل در شرایط 8 ساعت ناشتایی و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین به آزمایشگاه مراجه نمودند و نمونه خونی به میزان 5 میلی لیتر از ورید بازویی آن‏ها تحت شرایط مشابه گرفته شد. همچنین 48 ساعت بعد، متغیرهای آنتروپومتریک و اکسیژن مصرفی اوج اندازه‏گیری شد.

میزان 3 میلی‏لیتر از نمونه خونی گرفته شده به منظور جلوگیری از ایجاد لخته، بلافاصله درون لوله‏های حاوی EDTA از
نوع K2 ریخته شد و به آرامی مخلوط شد. سپس برای
اندازه‏گیری شاخص‏های پلاکتی از دستگاه شمارشگر سلولی
(Sysmex, XE-2100L) استفاده شد. به منظور اندازه‏گیری گلوکز سرم، مقدار 2 میلی لیتر از خون درون لوله‏های فاقد ماده ضد انعقاد ریخته شد تا لخته گردد. سپس در دور 3000 به مدت 5 دقیقه و در دمای اتاق (23 درجه سانتی‏گراد) سانتریفیوژ شد تا سرم به دست بیاید. سپس سطوح گلوکز خون با استفاده از
روش کالریمتریک آنزیماتیک و سطوح HbA1c با روش کروماتوگرافی ستونی اندازه‏گیری شد.

پس از به دست آمدن داده‏ها، برای تعیین طبیعی بودن توزیع متغیرها با استفاده از نرم افزار SPSS از آزمون شپیرو ویلک استفاده شد. بعد از حصول اطمینان از طبیعی بودن داده‏ها به منظور مقایسه تغییرات درون گروهی از آزمون تی وابسته و برای مقایسه تغییرات (دلتا) متغیرهای مورد نظر بین دو گروه از آزمون تی مستقل استفاده شد. سطح معنی‏داری در تمام اندازه‏گیری‏ها 05/0P< بود.

 

نتایج

ویژگی‏های آنتروپومتریک آزمودنی‏های شرکت کننده در تحقیق به تفکیک گروه در جدول شماره 2 خلاصه شده است.

تجزیه آماری داده‏های تحقیق نشان داد که سطوح گلوکز ناشتا (01/0>P و 64/3=9t) و HbA1c (01/0>P و 60/3=9t) در گروه تمرین در پس‏آزمون به طور معنی‏داری نسبت به پیش‏آزمون کاهش پیدا کرد. همچنین زمانیکه تغییرات گلوکز (014/0=P و 74/2=18t) و HbA1c (01/0>P و 35/3=18t) بین دو گروه مقایسه گردید، بیانگر تفاوت معنی‏دار بین دو گروه بود (جدول 3).

بررسی آماری شاخص‏های پلاکتی نشان داد که در دو گروه متعاقب هشت هفته هیچگونه تغییر معنی‏داری PLT و PCT ایجاد

 

نشده (05/0<P) و بین تغییرات آنها نیز در دو گروه تفاوتی مشاهده نشد (05/0<P). در رابطه با شاخص MPV، نتایج نشان داد که متعاقب 8 هفته در گروه تمرین (05/0>P و 18/3=9t) به طور معنی داری کاهش و در گروه کنترل (05/0>P و 14/3-=9t) به طور معنی‏داری افزایش پیدا کرد (نمودار 1). به علاوه بین تغییرات دو گروه نیز تفاوت معنی‏داری مشاهده شد (001/0>P و 47/4=18t). الگوی تغییرات PDW نیز همانند MPV بود به گونه‏ای که تغییرات درون گروهی هر دو گروه تمرین (05/0>P و 39/2=9t) و کنترل (05/0>P و 35/2-=9t) معنی‏دار و تغییرات بین گروهی (01/0>P و 27/3=18t) نیز تفاوت معنی‏داری را نشان داد (جدول 3).

بحث

بر اساس یافته‏های تحقیق حاضر، گلوکز ناشتای بیماران دیابتی نوع دو متعاقب 8 هفته تمرین استقامتی به طور معنی‏داری کاهش یافت (51/15-%)؛ درحالی که در گروه کنترل تغییر معنی‏داری وجود نداشت. همچنین میزان تغییرات سطوح استراحتی HbA1c در گروه تمرین (76/0-%) بود که نشان‏دهنده کاهش معنی‏دار این متغیر است. اثر تمرینات منظم ورزشی بر کاهش HbA1c به وسیلۀ بسیاری از تحقیقات نشان داده شده است (27-31). مطابق با آنها در این تحقیق نیز کاهش معنی‏دار HbA1c متعاقب 8 هفته تمرین استقامتی در بیماران دیابتی نوع دو مشاهده شد، که نشان‏دهنده بهبود وضعیت گلیسمیک در طول دوره تمرین است. کاهش معنی‏دار گلوکز ناشتا متعاقب تمرین هوازی با اکثر تحقیقات قبلی همسو و با برخی از تحقیقات نیز ناهمسو است (33،31،30،27). پاسخدهی گلوکز ناشتا به تمرینات ورزشی می‏تواند تحت تأثیر اجزای مختلف تمرین همچون شدت، مدت و طول دوره تمرین قرار گیرد (19). در همین راستا از دلایل ناهمسو بودن تغییرات گلوکز ناشتا در تحقیق حاضر با سایر تحقیقات، می‏تواند با شدت فعالیت در نظر گرفته شده مرتبط باشد. برای مثال یان[1] و همکاران (2014) پروتکل تمرین استقامتی با شدت 50% VO2peak را در بیماران دیابتی نوع دو در نظر گرفته بودند (27). شدت فعالیت در تحقیق حاضر از 60% VO2peak شروع و به 75% VO2peak در دو هفته انتهایی می‏رسید که بالاتر از شدت فعالیت در تحقیق یان و همکاران بود. به هرحال، یافته‏های این تحقیق از نتایج تحقیقاتی که نشان‏دهنده بهبود متابولیسم گلوکز متعاقب تمرین استقامتی در افراد دیابتی نوع دو بوده است، حمایت می‏کند (32). تمرین منظم ورزشی گلوکز در دسترس را افزایش داده و از سوی دیگر مقاومت به انسولین را از طریق مکانیزم‏های متعددی کاهش می‏دهد (27). به علاوه شواهدی نیز مبنی بر افزایش پاسخ دهی به انسولین متعاقب تمرین استقامتی وجود دارد که انتقال گلوکز را به عضله از طریق افزایش پروتئین انتقال دهنده گلوکز (GLUT4) از محل ذخایر درون سلولی به غشای سلول و همچنین افزایش بیان GLUT4، بهبود می‏بخشد (34).

دیگر یافته‏های مهم این تحقیق مربوط به تغییر شاخص‏های پلاکتی بود. یافته‏های PLT و PCT متعاقب هشت هفته نسبت به پیش از دوره بیانگر عدم تغییر معنی‏دار در دو گروه تمرین و کنترل بود. نتایج دو شاخص مهم پلاکتی MPV و PDW بسیار حائز اهمیت بود. یافته‏ها نشان داد که متعاقب هشت هفته MPV در گروه تمرین به طور معنی‏داری کاهش 66/2- % و در گروه کنترل به طور معنی‏داری افزایش 51/2+ درصد یافت. یافته‏های PDW نیز مشابه MPV بود، به گونه‏ای که بعد از دوره هشت هفته‏ای در گروه تمرین کاهش معنی‏دار 08/2- % و در گروه تمرین افزایش 46/3+ % مشاهده شد. بسیاری از تحقیقات گذشته افزایش شاخص‏های پلاکتی بویژه MPV و PDW را در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو نسبت به افراد سالم گزارش کرده‏اند و این افزایش را با کنترل گلیسمیک ضعیف مرتبط دانسته‏اند (11, 12, 14, 17). در این رابطه آهاداس[2] و همکاران (2016) افزایش MPV، PCT و PDW را در بیماران دیابتی نوع دو نسبت به افراد سالم مشاهده کردند. آنها همچنین نشان دادند که بین سطوح HbA1c و MPV ارتباط مثبتی وجود دارد (12). در تحقیق حاضر سطوح پایه شاخص‏های پلاکتی بیماران دیابتی نوع دو با افراد سالم مقایسه نشده است؛ اما با بررسی مقادیر مشاهده شده در مقالات مختلف، این شاخص‏ها همراستا با گزارش محققین بالاتر از افراد طبیعی بود و در برخی از موارد حتی بالاتر از مقادیر مشاهده شده در بیماران نیز بود. تعداد پلاکت‏ها علیرغم کاهش جزئی در هر دو گروه و PCT با کاهش 01/0 درصدی در گروه تمرین تغییر معنی‏داری پیدا نکرد. مقادیر پایه PLT و PCT در این تحقیق با سایر تحقیقات همخوانی داشت (12, 13). بنابراین عدم تغییر این دو متغیر را نمی‏توان به سطوح پایه آنها نسبت داد؛ اما می‏توان پیشنهاد کرد که با طولانی‏تر شدن دوره تمرین شاید تحت تأثیر قرار بگیرند.

تحقیقات متعددی آثار فعالیت ورزشی حاد بر شاخص‏های پلاکتی را مورد بررسی قرار داده‏اند. در این تحقیقات افزایش شاخص‏های پلاکتی مثل PLT، PCT، MPV و PDW متعاقب پروتکل حاد فعالیت استقامتی مشاهده شده است (35, 36). افزایش این فاکتورها متعاقب فعالیت حاد به افزایش غلظت خون ناشی از فعالیت ورزشی (هموکانسنتریشن) و همچنین رهاسازی پلاکت از طحال، کبد و ریه‏ها و ورود پلاکت‏های تازه به جریان خون نسبت داده می‏شود (24, 35). در ارتباط با اثر تمرینات منظم ورزشی بر شاخص‏های پلاکتی تحقیقات محدود و متناقضی وجود دارد. در این رابطه آلیس[3] و همکاران (2016) نشان دادند که بین سطوح پایه PLT، PCT، MPV و PDW مردان سالم غیرفعال و فعال تفاوت معنی‏داری وجود ندارد (25). برخلاف آنها کرباس[4] و همکاران (2015) تفاوت معنی‏داری را در شاخص‏های پلاکتی بین دانشجویان فعال در رشته‏های ورزشی والیبال، بسکتبال و هندبال در مقایسه با دانشجویان غیر فعال گزارش کردند (37). نقطه اشتراک دو تحقیق یاد شده عدم استفاده از تمرین ورزشی سازمان‏یافته و کنترل شده و همچنین استفاده از آزمودنی‏های سالم و جوان در تحقیق است. با توجه به اطلاعات موجود تحقیقاتی که اثر تمرینات بلند مدت ورزشی را بر شاخص‏های پلاکتی بررسی کرده باشند، بسیار محدود است. از محدود تحقیقات در این زمینه تحقیق احمدی‏زاد و همکاران (2016) است (23). آنها اثر 8 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا و تداومی را بر شاخص‏های پلاکتی بیماران قلبی- عروقی بررسی کرده و نشان دادند که تمرین سبب تغییر قابل توجهی در شاخص‏های پلاکتی منتخب نشده است (23). نتایج تحقیق حاضر در ارتباط با PLT و PCT با تحقیق احمدی‏زاد و همکاران همسو، اما در مورد PCT و MPV ناهمسو است. در تحقیق حاضر از مهمترین دلایل تأثیر ورزش بر شاخص‏های پلاکتی بویژه MPV را می‏توان به سطوح پایه بالای آن در آزمودنی‏های بکار گرفته شده نسبت داد. به گونه‏ای که سطوح پایه MPV در تحقیق احمدی‏زاد و همکاران (2016) در حدود 5/8 فمتولیتر بود که در مقایسه با سطوح اولیه بیماران این تحقیق بسیار پایین‏تر است. دلیل بالاتر بودن شاخص‏های پلاکتی در بیماران دیابتی نوع دو می‏تواند با عوارض عروقی مرتبط باشد. آسیب‏های عروقی و یا پارگی پلاگ‏های آتروترومبوتیک منجربه تحریک مغز استخوان برای تولید پلاکت‏های بزرگتر می‏گردد (17). بعلاوه اثر اسموتیک پلاکت‏ها درنتیجۀ هایپرگلیسیمی می‏تواند در تغییرات اندازه و افزایش MPV و PDW در دیابت نوع دو مشارکت داشته باشد (4). احتمالا از مهمترین مکانیزم‏هایی که تمرین استقامتی از طریق آن توانسته سطوح شاخص‏های پلاکتی MPV و PDW را در این تحقیق کاهش دهد کنترل گلیسمیک در طی دوره تمرین بوده است. چنانکه دمیرتونس[5] و همکاران (2009) نشان داده‏اند که کنترل وضعیت گلیسمیک با استفاده از توصیه‏های پزشکی، کاهش کالری دریافتی و راه رفتن روزانه به مدت 30 دقیقه MPV را در بیماران دیابتی نوع دو بهبود بخشیده است (11). از سویی دیگر برخی از تحقیقات ارتباط مثبتی را بین سطوح اینترلوکین-6 (IL-6) و برخی از سایتوکاین‏ها با شاخص‏های پلاکتی مشاهده کرده‏اند (38). کیم[6] (2014) اثر تمرین ورزشی استقامتی را در بیماران دیابتی نوع دو با تأکید بر تغییرات IL-6 انجام داد و کاهش IL-6 متعاقب تمرین را نسبت به پیش آزمون مشاهده نمود (39). در این تحقیق نیز احتمالاً یکی از مکانیزم‏های تأثیرگذار در بهبود شاخص‏های پلاکتی، کاهش برخی از سایتوکاین‏ها مثل IL-6 و برداشته شدن اثر آن بر روی مگاکاریوسیت‏ها در تولید پلاکت‏های بزرگتر بوده است (10). از دیگر مکانیزم‏های احتمالی درگیر در بهبود شاخص‏های پلاکتی متعاقب تمرین استقامتی تعدیل نرخ تولید پلاکت[7] و افزایش نیمه عمر آن است. در این رابطه نشان داده شده است که بیماران دیابتی نوع دو دارای نرخ تولید پلاکت افزایش یافته‏ای هستند (4). وقتی نرخ تولید پلاکت افزایش پیدا می‏کند، پلاکت‏های بزرگتر و فعال‏تری در جریان خون وجود خواهند داشت (4). بنابراین این احتمال وجود دارد که تمرین ورزشی از طریق تأثیر بر فرایند تولید پلاکت در مغز استخوان باعث بهبود اندازه و افزایش نیمه عمر پلاکت گردد.

 

نتیجه گیری

در پایان با توجه به یافته‏های به دست آمده از تحقیق حاضر، می‏توان چنین نتیجه‏گیری کرد که تمرین استقامتی در زنان مبتلا به دیابت نوع دو نقش بسیار مهمی را در کنترل و بهبود وضعیت گلیسمیک این بیماران دارد. همچنین با بهبود شاخص‏های پلاکتی (بویژه MPV و PDW) که احتمالاً نشانه بازگشت مورفولوژیکی و یا جلوگیری از پیشرفت آن است، می‏تواند بروز رویدادهای آتروترومبوتیک را در این بیماران کاهش دهد.