بالیدگی زیست‌شناختی و فعالیت بدنی دختران نوجوان مازندران در سال 1396: نقش تعدیل‌کننده حمایت اجتماعی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکترای رفتار حرکتی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران

2 گروه رفتار حرکتی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران

3 گروه رفتار حرکتی و روان شناسی ورزشی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه اراک، اراک، ایران

4 گروه علوم اجتماعی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران

چکیده

مقدمه
 زمان بالیدگی زیستی به­عنوان عاملی بالقوه برای واریانس فعالیت بدنی نوجوانان شناخته شده است. از این­رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی آثار اصلی و تعدیل­کننده وضعیت بالیدگی زیستی و حمایت اجتماعی بر سطح فعالیت بدنی دختران نوجوان (بر اساس مدل زیست فرهنگی واریانس مرتبط با بالیدگی در فعالیت بدنی نوجوانان به عنوان چارچوبی مفهومی) انجام شد.
روش کار
630 دانش­آموز دختر دوره اول متوسطه استان مازندران در سال تحصیلی 96-95 بر اساس روش نمونه­گیری خوشه­­ای چند مرحله­ای تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده جهت جمع­­آوری داده­­ها شامل تخمین درصد قامت بزرگسالی، پرسشنامه­های حمایت اجتماعی و جمعیت­شناختی و گام­شمار بود. تحلیل داده­ها با استفاده از نرم­افزارهای SPSS23  و PLS2 در سطح معناداری05/0P≤  صورت گرفت.
نتایج
تحلیل داده­ها نشان داد که رابطه معکوس معناداری (289/0 -) بین وضعیت بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی دانش­آموزان در سطح معنی­داری 01/0 وجود دارد. نتایج مدل­سازی معادلات ساختاری نشان­گر برازش خوب مدل بود و نشان داد حمایت اجتماعی تعدیل­کننده­ای مهّم برای تغییر بالیدگی مرتبط با فعالیت بدنی است.
نتیجه­گیری
حمایت اجتماعی ممکن است نقش منفی بالیدگی زودرس در سطح فعالیت بدنی را کاهش دهد. تفسیر والدین به تغییرات مرتبط با بلوغ و تشویق نوجوانان به قبول بلوغ به­عنوان رویدادی مثبت و طبیعی (نه یک مانع برای فعالیت بدنی) ممکن است نقش مهّم­تری را در کاهش هر­گونه آثار منفی بالیدگی زودرس بر فعالیت بدنی ایفا کند.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Biological Maturation and Physical Activity among Female Adolescents in Mazandaran, Iran, in 2017: Moderating role of social support

نویسندگان [English]

  • Leila Zameni 1
  • Abbas Bahram 2
  • Hasan Khalaji 3
  • Farhad Ghadiri 2
  • Ghasem Hasani 4
1 PhD student in Motor Behavior Department, , Faculty of Sport Sciences, Kharazmi University, Tehran, Iran
2 Department of Motor Behavior, Faculty of Sport Sciences, Kharazmi University, Tehran, Iran
3 , Department of Motor Behavior and Sport Psychology, Faculty of Sport Sciences, Arak University, Arak, Iran
4 Department of Social Sciences, Faculty of Human Sciences, Mazandaran University, Babolsar, Iran
چکیده [English]

Introduction: Biological maturation is a potential factor for the variance of physical activity in adolescents. Therefore, the present study was conducted with the aim of investigating the major and moderating effects of biological maturation status and social support on the physical activity level of female adolescents using the biocultural model of maturity-associated variance in physical activity as a conceptual framework.
Material and Methods: 630 female middle school students of Mazandaran province, Iran, selected through random multistage cluster sampling. The data were collected using the adult stature estimation, demographic form, social support questionnaire, and pedometer. Data analysis was performed using SPSS23 and PLS2 softwares.
Results: The results suggest that there was a significant inverse relation between biological maturation and physical activity (r=-0.289, P<0.01). The structural equation modeling showed a goodness of fit of model. Therefore, social support was an important moderator for the maturity-associated variance in physical activity. 
Conclusion: Social support may reduce the negative role of early maturation on physical activity. Parental interpretation of changes associated with puberty and encouragement of the adolescents to accept it as a positive and natural event (no obstacle to physical activity) may play a more important role in the reduction of any negative effects associated with early maturation on physical activity.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Physical Activity
  • Biological maturation
  • Social Support

مقدمه

اهمیّت فعالیت­­ بدنی برای سلامت جسمانی و روان­شناختی مطلوب در نوجوانان به­خوبی تأیید شده است. با این­حال، برخی شواهد اخیر نشان می­دهند که سطح فعالیت بدنی نوجوانان به تدریج در طول زمان کاهش یافته است که موجب نگرانی­­هایی در سلامت عمومی شده است (1). هر چند فعالیت بدنی به­عنوان رفتاری چند بُعدی پذیرفته شده ولی بیشتر محققان حیطه ترویج فعالیت بدنی عمدتاً بر سهم عوامل مرتبط روانی- اجتماعی و محیطی توجّه داشتند (3-2). اگر چه این عوامل حائز اهمیّت­اند ولی مشخص شده که فعالیت بدنی هم­چنین مبنایی زیست­شناختی داردکه کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. بنابراین شناسایی و درک کامل­تر فعالیت بدنی از تعامل بین عوامل زیستی، روانی، اجتماعی و محیطی به­دست می­آید (5-3).

یکی از عوامل زیست­شناختی مرتبط با فعالیت بدنی در نوجوانان، بالیدگی است. بالیدگی زیستی، پیشرفت به سوی بزرگسالی است و می­تواند از نظر سرعت و یا زمان­بندی در نظر گرفته شود. سرعت اشاره به نرخ پیشرفت بالیدگی دارد، در حالی­که زمان­بندی اشاره به آن زمانی است که وقایع مربوط به بالیدگی نسبت به هم­سالانش رخ می­دهد.کودکان با سن تقویمی یکسان می­توانند به­طور قابل ملاحظه­ای در بالیدگی متفاوت باشند به­طوری­که در برخی افراد بالیدگی گاهی زودتر یا دیرتر ظاهر می­شود (6). زمان بالیدگی زیستی (یعنی زودرس، عادی، دیررس) برای رشد جسمانی و روانی و مشارکت در طیفی از رفتارهای مرتبط با سلامت از جمله کشیدن سیگار، مصرف الکل، سوء مصرف مواد، شروع زودهنگام رابطه جنسی، فعالیت بدنی و ورزش پیامدهای مهّمی دارد (8-7). در حالی­که برخی از این آثار به دوران نوجوانی محدود می­شود، برخی دیگر ممکن است در بزرگسالی ادامه یابد (9). دلیل خوبی برای این باور که بالیدگی زیستی در فعالیت بدنی نوجوانان مؤثر است وجود دارد (4 ،10). همواره در تحقیقات تأیید شده است که انسان­ها، مانند بسیاری از گونه­های جانوری (11) با پیشرفت به سمت وضعیت بالیده (یعنی بزرگسالی) فعّالیت­شان کم می­شود (4).

هم­چنین دوره نوجوانی به­وسیله افزایش علاقه، حساسیت و آگاهی اجتماعی مشخص می­شود (8). بنابراین محیط اجتماعی- فرهنگی به­طور فزاینده­ای نقش مهّمی در شکل دادن نگرش­ها، خود ارزیابی­ها، باورها و رفتار نوجوانان دارد (12). برخی شواهد تحقیقی نشان می­دهد که عوامل اجتماعی مانند تأثیر والدین و هم­سالان ممکن است تغییرات مرتبط با بلوغ در رفتار و سلامت روانی دختران نوجوان را تعدیل کند (14-13).

ویژگی­های بدنی و کارکردی مرتبط با بالیدگی زودرس در دختران (مثل توده چربی مطلق و نسبی) منجر به تعامل ناموفق در فعالیت بدنی می­شود؛ به­ویژه در فعالیت­هایی که تأکید بر تحمّل وزن، استقامت و یا زیبایی­شناختی می­باشد (10). هم­چنین دختران با بالیدگی زودرس با گروه هم­سالان بزرگ­تر، که فعالیت کمتری دارند، معاشرت می­کنند (15). در نتیجه پیش­بینی می­شود رابطه معکوسی بین زمان بالیدگی و میزان فعالیت بدنی در دختران نوجوان برقرار باشد. با این­حال مطالعات مرتبط با زمان بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی در دختران نوجوان نتایج متضادی را نشان می­دهند. ماهیّت متناقض این یافته­ها به عوامل تعدیل­کننده و واسطه­ای روانی و اجتماعی که مورد ملاحظه قرار نگرفته اسناد شده است (10، 16).

کامینگ و همکاران (2012)، مدل زیست فرهنگی واریانس مرتبط با بالیدگی در فعالیت بدنی نوجوانان را برای درک بهتر روابط بین بالیدگی و فعالیت بدنی در نوجوانی پیشنهاد کردند که مدلی برای مشارکت نوجوانان در فعالیت بدنی است که تفاوت­های فردی در بالیدگی زیستی را  مورد ملاحظه قرار می­دهد. این مدل ابعاد مختلف بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی را معرفی می­کند و عامل بالقوه­ای برای هر دو اثر مستقیم و غیر مستقیم (اثرات واسطه­ای و تعدیل­کننده) است. این مدل بیان می­کند که بالیدگی زیستی می­تواند آثار مستقیم و غیرمستقیمی بر فعالیت بدنی در نوجوانی اعمال کند. آثار مستقیم حاکی از اثر مستقیم و بی­واسطه تفاوت­های فردی در بالیدگی بر فعالیت بدنی است. آثار غیر مستقیم حاکی از تأثیر تفاوت­های فردی در بالیدگی بر فعالیت بدنی است که به­وسیله ساختارهای روان­شناختی میانجی­گری می­شود و یا به­وسیله عوامل بیرونی مرتبط با بالیدگی تعدیل می­شود  (16). بر اساس این مدل، پژوهش حاضر آثار اصلی و تعدیل­کننده وضعیت بالیدگی زیستی و حمایت اجتماعی بر سطح فعالیت بدنی دختران نوجوان را مورد بررسی قرار داد.                                     

روش کار

در این پژوهش، از طرح مطالعه مقطعی با راهبرد همبستگی استفاده شد تا ارتباط بین زمان بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی را در دختران نوجوان با توجّه به عامل تعدیل­کنندگی حمایت اجتماعی تعیین نماید.

جامعه و نمونه آماری: جامعه شامل دانش­آموزان دختر دوره اول متوسطه (کلاس 9-7) مدارس دولتی شهرهای استان مازندران در سال تحصیلی 96-95 می­باشد. 630 دانش­آموز دختر دوره متوسطه اول (کلاس 9-7) بر اساس روش نمونه­گیری خوشه­ای چند مرحله­ای تصادفی طبق مراحل زیر انتخاب ­شدند: ابتدا استان مازندران به سه قسمت (غربی، مرکزی و شرقی) تقسیم شد و از هر قسمت شهرهایی به­طور تصادفی با روش سهمیه­ای هدفمند با توجّه به تمرکز جمعیّت انتخاب شد؛ سپس از هر شهرستان مدارسی به­طور تصادفی انتخاب گردید. در نهایت از هر مدرسه در هر پایه اول، دوم و سوم (کلاس 9-7) یک کلاس به­صورت تصادفی انتخاب شد. از ابزارهای زیر برای جمع­آوری داده­ها استفاده شد.

- پرسشنامه جمعیت­شناختی: ابزاری که در آن سوال­هایی در مورد مشخصات فردی نظیر تاریخ تولّد، مقطع تحصیلی، قد، وزن و شاخص توده بدن افراد مطرح شد. البّته قد و وزن به­ترتیب با استفاده از قدسنج (مدل Seca 213) با دقّت 5 میلی­متر و ترازو (مدلSeca robusta 813) با دقّت01/0 کیلوگرم اندازه گیری شد. شاخص توده بدن (BMI) نیز (بر اساس تقسیم وزن بدن به کیلوگرم بر مجذور قد به متر) محاسبه گردید.

- وضعیت بالیدگی تخمینی: برای تعیین وضعیت بالیدگی زیستی از درصد قامت بزرگسالی استفاده گردید. درصد قامت بزرگسالی، به­عنوان برآوردی غیرتهاجمی از وضعیت بالیدگی زیستی به­کار گرفته می­شود. در این رویکرد فرض بر این است که کودکانی که به قامت بزرگسالی نزدیک­ترند، در مقایسه با دیگر کودکان با سن تقویمی مشابه، وضعیت بالیدگی پیشرفته­تری دارند و بالعکس (6). از روش خمیس – روشه (KR) برای پیش­بینی قد بالغ بر اساس سن، قد و وزن فعلی شرکت­کننده و میانگین قد والدین استفاده می­شود (یعنی متوسط قد زیستی والدین). حد خطای میانگین (انحراف مطلق میانگین) بین قد بزرگسالی واقعی و پیش­بینی شده در سن 18 سالگی، 2/2 سانتی­متر در مردان و 7/1 سانتی­متر در زنان است (17). وضعیت بالیدگی زیستی برآورد شده به­صورت نمره Z با استفاده از درصد قد بزرگسالی پیش­بینی شده به­دست آمده در زمان اندازه­گیری، و نیم سال سن و میانگین و انحراف معیار مطالعه بیان شد. روش خمیس – روشه برای برآورد بالیدگی زیستی در تعدادی از مطالعات ایالات متحده و جوانان بریتانیا مورد استفاده قرار گرفته است که روایی هم­زمان را نشان داده است (18).

- گام­شمار: اندازه­گیری فعالیت بدنی، همیشه مبادله بین امکان­سنجی و دقّت است. دقیق­ترین روش ممکن باید با توجّه به منابع در دسترس و پس از بررسی دقیق از نتیجه فعالیت بدنی مورد­نیاز استفاده شود (19). با توجّه به حجم نمونه و هزینه پژوهش، گام­شمار Xiaomi Mi Band برای سنجش فعالیت بدنی به مدّت یک هفته انتخاب شد. این گام­شمار بهترین گزینه (در مقایسه با قیمتش) است که Accuracy آن % 56/96  و Coefficient of Variability (CV%) آن % 81/5 بود که در مجموع ابزار قابل قبولی برای سنجش فعالیت بدنی است (20). این گام­شمار علاوه ‌بر شمارش تعداد گام‌ها، میزان مسافت طی‌شده و میزان کالری مصرف‌شده در طی روز را نشان می­دهد. طبق پژوهش­های صورت­گرفته، 60 دقیقه فعالیت بدنی متوسط تا شدید در نوجوانان (میزان فعالیت توصیه­شده به نوجوانان در روز)، با 10000 تا 11700 گام در روز به­دست می­آید (17). در نتیجه گام هدف برای آزمودنی­ها، 10000 گام در نظر گرفته شد و بر این اساس، آزمودنی­ها در دو گروه فعال (10000≤) و غیرفعال (10000>) جای گرفتند (21).

- مقیاس چندبُعدی حمایت اجتماعی ادراک­شده (MSPSS)[1]: این مقیاس که یک ابزار 12 ماده­ایی است توسط زیمت[2] و همکاران (1988) طراحی شده است که حمایت ادراکی خانواده (4 ماده)، دوستان (4 ماده) و دیگران مهّم (4 ماده) را اندازه­گیری می­کند. ماده­ها در مقیاسی 5 رتبه­ای از نوع لیکرت (1= کاملاً مخالفم تا 5= کاملاً موافقم) مورد سنجش قرار می­گیرند که حداکثر و حداقل نمره بین 0 تا 60 متغیر است و نمره بالا بیان­گر حمایت اجتماعی ادراک شده بیشتر فرد است. زیمت و همکاران ضریب اعتبار آلفای آن را در دامنه ی 85/0 تا 91/0 و با روش بازآزمایی 72/0 تا 85/0 گزارش کرده­اند (22). رجبی و هاشمی (1390) ویژگی­های روان­سنجی این مقیاس را بررسی و اعتبار و روایی آن­را تأیید کردند و نشان دادند که مقیاس مناسبی برای کارهای بالینی و تحقیقاتی است (23).

طرز اجرا: پس از کسب مجوز از اداره آموزش و پرورش استان و شهرستان­های منتخب، از هر ناحیه در هر شهرستان مدرسه­ای به­صورت تصادفی انتخاب گردید. در جلسه اول ضمن آشنایی و توضیح در مورد کار، رضایت­نامه­هایی در اختیار دانش­آموزان قرار داده شد تا والدین از پژوهش مطلع شده و رضایت خود را اعلام نمایند. شرکت­کنندگان پرسشنامه­ها را در کلاس تربیت بدنی تکمیل کردند. سپس قد و وزن با استفاده از روش استاندارد اندازه­گیری ­شد. در جلسه بعدی با توجّه به اطلاعات کسب شده در جلسه قبل، گام­شمارها بر اساس قد و وزن و تاریخ تولّد آزمودنی­ها تنظیم گردید. اطلاعاتی در مورد گام­شمار و نحوه استفاده از آن به شرکت­کنندگان داده شد. به دانش­آموزان توصیه اکید شد که در طول 7 روز آینده گام­شمار را از دست­شان جدا نکنند. تحلیل داده­ها با استفاده از نرم­افزار SPSS23 با روش آمار توصیفی و استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون) در سطح معناداری05/0≥  pصورت گرفت. برای مدل­سازی معادله ساختاری (SEM)[3] نیز از نرم افزارSmart PLS2 استفاده شد.

نتایج

از مجموع 630 نفر، 57 نفر به دلیل نارضایتی از ادامه همکاری یا نبستن گام­شمار حداقل برای 4 روز و بیشتر از 10 ساعت در روز از پژوهش خارج شدند، در نهایت 573 دانش­آموز (191 نفر از هر پایه تحصیلی) مورد بررسی قرار گرفتند. در جدول 1 ویژگی‌های جمعیت­شناختی کل نمونه در هر متغیر پژوهش ارائه شده است.



[1] Multidimensional Scale Perceived Social Support

[2] Zimet

[3] Structural equation modeling

جدول2 ماتریس همبستگی میان متغیر­های وضعیت بالیدگی زیستی، فعالیت بدنی و حمایت اجتماعی را نشان می­دهد. بر این اساس، در سطح معنی­داری 01/0 رابطه معکوس معناداری بین وضعیت بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی دانش­آموزان وجود دارد. به­علاوه ارتباط معناداری بین متغیر تعدیل­کننده حمایت اجتماعی با وضعیت بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی در سطح معنی داری 01/0 ملاحظه می­شود.

برای آزمودن مدل فرضی در مورد روابط مستقیم و غیر مستقیم میان وضعیت بالیدگی، حمایت اجتماعی و فعالیت بدنی از مدل­سازی معادلات ساختاری با نرم افزار PLS2  استفاده گردید.

برازش مدل

1) برازش مدل­ اندازه­گیری: مدل اندازه­گیری مربوط به بخشی از مدل کلی می­باشد که در برگیرنده یک متغیر و سوالات مربوط به آن است. برای بررسی برازش مدل­های اندازه­گیری سه معیار پایایی، روایی همگرا و روایی واگرا استفاده می­شود (24).پایایی ازطریق بررسی ضرایب بارهای عاملی، ضرایب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی صورت می­پذیرد.

الف) سنجش بارهای عاملی: از طریق محاسبه همبستگی شاخص­های یک سازه با خود سازه تعیین می­شود اگر این مقدار برابر و یا بیشتر از مقدار 4/0 شود، مؤید این مطلب است که واریانس بین سازه و شاخص­های آن از واریانس خطای اندازه­گیری آن سازه بیشتر بوده و پایایی آن مدل اندازه­گیری قابل قبول است. تمامی ضرایب بارهای عاملی مدل از 4/0 بیشتر بود که نشان از مناسب بودن این معیار دارد.

ب) آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی: از آنجایی­که معیار آلفای کرونباخ یک معیار سنتی برای تعیین پایایی سازه­ها می­باشد، روش PLS، از معیار جدیدتری به نام پایایی ترکیبی[1] بهره می­برد و دلیل برتری آن در این است که پایایی سازه­ها نه به­صورت مطلق بلکه با توجّه به همبستگی سازه­هایشان با یکدیگر محاسبه می­گردد. در نتیجه برای سنجش بهتر پایایی در روش PLS هر دو معیار استفاده می­شود. مقدار ملاک برای مناسب بودن این ضرایب، 7/0 می­باشد (24). همان­طور که در جدول 3 نشان داده شده است مقدار مربوط به این معیارها برای تمامی سازه­ها از 7/0 بیشتر است که حکایت از پایایی مناسب مدل دارد.



[1] Composite Reliability

روایی همگرا: دومین معیاری است که برای برازش مدل­های اندازه­گیری در روش PLS استفاده می­شود. معیار AVE[1] نشان­دهنده میانگین واریانس به­ اشتراک گذاشته شده بین هر سازه با شاخص­های خود است. به­عبارت ساده­تر، میزان همبستگی یک سازه با شاخص­هایش را نشان می­دهد که هر چه این همبستگی بیشتر باشد، برازش نیز بیشتر است. مقدار AVE بالای 5/0 روایی همگرای قابل قبول را نشان می­دهد (24).  نتایج به­دست آمده در جدول 3 نشان می­دهد که معیار AVE تمام متغیرها از 5/0 بیشتر شده که حاکی از روایی همگرای مناسب مدل است.

 روایی واگرا، سومین معیار سنجش برازش مدل­های اندازه­گیری در روش PLS است که در اینجا با استفاده از روش فورنل و لارکر[2] سنجیده می­شود. از دیدگاه فورنل و لارکر، روایی واگرا وقتی در سطح قابل قبولی است که میزان AVE برای هر سازه بیشتر از واریانس اشتراکی بین آن سازه و سازه­های دیگر در مدل باشد. در PLS، بررسی این امر به­وسیله ماتریس صورت می­پذیرد که خانه­های این ماتریس حاوی مقادیر ضرایب همبستگی بین سازه­ها و جذر مقادیر AVE مربوط به هر سازه است. این ماتریس در صورتی روایی واگرای قابل قبولی دارد که اعداد مندرج در قطر اصلی از مقادیر زیرین خود بیشتر باشند (24).

همان­طور که در جدول 4 ملاحظه می­شود مقدار جذر AVE متغیرهای مکنون پژوهش حاضر، که در قطر اصلی ماتریس قرار گرفته­اند، از مقدار همبستگی میان آنها که در خانه­های زیرین و سمت راست قطر اصلی واقع شده­اند، بیشتر است. از این­رو می­توان اظهار نمود که در این پژوهش، سازه­ها در مدل تعامل بیشتری با شاخص­های خود دارند تا با سازه­های دیگر. یعنی روایی واگرای مدل در حد مناسبی است.



[1]  Average Variance Extracted

[2] Fornell-Larcker

2) برازش مدل ساختاری: بخش مدل ساختاری بر خلاف مدل­های اندازه­گیری، به متغیرهای آشکار کاری ندارد و فقط متغیرهای پنهان همراه با روابط مابین­شان بررسی می­شود. برای بررسی برازش مدل ساختاری، یکی از معیارهای مورد استفاده، ضرایب معناداری Z (مقادیر t-values) می­باشد. برازش مدل ساختاری با استفاده از ضرایب t به این صورت است که این ضرایب باید از 96/1 بیشتر باشد تا بتوان گفت در سطح اطمینان %95 معنادار بودن آنها را تأیید کرد. همان­گونه که در شکل 1 ملاحظه می­شود ضرایب مربوط به مسیر بین متغیرها از 96/1 بیشتر است که معنادار بودن این مسیرها و مناسب بودن مدل را نشان می­دهد. 

3) برازش مدل کلی: مدل کلی شامل هر دو بخش اندازه­گیری و ساختاری می­شود و با تأیید برازش آن، بررسی برازش در یک مدل کامل می­شود. برای بررسی برازش مدل کلی، تنها یک معیار به نام [1]GOF  استفاده می­شود:

 =  = 0.46

باتوجّه به این­که سه مقدار 01/0، 25/0 و 36/0 به­ترتیب به­عنوان مقادیر ضعیف، متوسط و قوی برای GOF در نظر گرفته می­شود؛ با حصول مقدار 46/0 در این مدل، برازش مناسب مدل کلی تأیید می­شود.

- بررسی ضرایب معناداری Z: زمانی­که حمایت اجتماعی به­عنوان تعدیل­کننده ارتباط بین بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی در نظر گرفته شود دارای ضریب معناداری مسیر 364/2 است (شکل 1) که ضریب مذکور از 96/1 بیشتر است و نشان­ می­دهد حمایت اجتماعی در ارتباط بین بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی در سطح اطمینان 95 درصد نقش تعدیل­کننده داشته و این فرضیه تأیید می­شود.

- بررسی ضرایب استاندارد شده مسیر: زمانی­که حمایت اجتماعی به­عنوان تنها متغیر و به­عنوان تعدیل­کننده ارتباط بین بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی در نظر گرفته شود ضریب استاندارد شده مسیر بین متغیر تعدیل­کننده و متغیر وابسته، حدود 099/0-  است که نشان  از شدّت تأثیر متغیر تعدیل­گر حمایت اجتماعی در ارتباط بین وضعیت بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی دارد (شکل 2).



[1] Goodness of Fit

بحث 

بالیدگی فرایندی زیستی است که در همه کودکان و نوجوانان رخ می­دهد و با مطالعه فعالیت بدنی مرتبط است (4). نتایج تحقیق حاضر نشان داد که بین وضعیت بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی دانش­آموزان رابطه معکوس معناداری وجود دارد. یعنی دانش­آموزان با بالیدگی زودرس، فعالیت بدنی کمتری دارند و بالعکس، دانش­آموزان با بالیدگی دیررس، فعالیت بدنی بیشتری دارند. این نتیجه با نتایج برخی پژوهش­ها هم­راستاست (1، 18، 29-25) ولی تنها با پژوهش ون جارسولد و همکاران (2007) در تضاد است (30). هر چند تعدادی از مطالعات نیز ارتباطی بین زمان بالیدگی و فعالیت بدنی مشاهده نکردند (37-31). این تضاد در نتایج طبق دیدگاه کامینگ و همکاران (2012) به در نظر نگرفتن عوامل واسطه­ای و تعدیل­کننده روانی و اجتماعی در پژوهش­های قبلی بر می­گردد(16). همبستگی به­دست آمده بین دو متغیر بیان­گر آن است که فعالیت بدنی رفتاری پیچیده و چند وجهی است که فهم کامل آن در گرو در نظر گرفتن تعامل بین عوامل زیستی، روانی، اجتماعی و محیطی است.

بنابراین این پژوهش یکی از عوامل تعدیل­کننده (حمایت اجتماعی) را در ارتباط بین دو متغیر بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی بر اساس مدل کامینگ و همکاران (2012) مورد بررسی قرار داد. مدل­سازی معادلات ساختاری نشان­ ­داد که حمایت اجتماعی در ارتباط بین بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی در سطح اطمینان 95 درصد نقش تعدیل­کننده دارد. ضریب استاندارد شده مسیر بین متغیر تعدیل­کننده و متغیر وابسته، حدود 1/0-  است که حکایت از شدّت تأثیر متغیر تعدیل­گر حمایت اجتماعی در ارتباط بین وضعیت بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی دارد. نتایج نشان می­دهد که تجارب مثبت حمایت اجتماعی ممکن است بعضی از آثار نامطلوب بالیدگی زودرس در مشارکت فعالیت بدنی را کم کند. این اثر ممکن است به تأثیر حمایت والدین و هم­سالان و افراد مهّم دیگر بر پذیرش مثبت تغییرات بلوغ در دختران مرتبط باشد. برادلی و همکاران (2011) نشان دادند که حمایت والدین اثر زمان بالیدگی بر فعالیت بدنی متوسط تا شدید را در پسران تعدیل می­کند (33). ولی نتایج تحقیق جکسون و همکاران (2013) نشان داد که حمایت والدین تعدیل­کننده رابطه بین بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی نیست (18). البّته این محققان بیان کردند که اگرچه بر خلاف انتظار، نتایج مطالعه ما مفهوم اثرات تعدیل­کننده حمایت والدین را پشتیبانی نمی­کند، ولی محققان نباید از این مسیر تحقیقی دلسرد شوند. پیندوس و همکاران (2013) نیز تأثیر پذیرش هم­سالان را در تفاوت­های مرتبط با بالیدگی در فعالیت بدنی تأیید کردند (1). هر چند از لحاظ تاریخی، تعاریف کتب از نوجوانی، این مفهوم را می­رسانند که تأثیر والدین با ورود به دوره نوجوانی دچار افول می­شود و فرهنگ هم­سالان در نوجوانی بزرگ جلوه داده می­شود، ولی یافته­های هارتر در مدل عزّت نفس کلی نشان می­دهد که اگر چه حمایت هم­سالان در اواخر دوران کودکی و اوایل نوجوانی افزایش می­یابد، ولی تأثیر حمایت والدین کاهش نمی­یابد (38).

طبق اصول اصلی مدل زیست­فرهنگی، تغییرات بدنی و کارکردی مرتبط با بالیدگی با خود ادراکی مؤثر نوجوانان و برداشت­ها و واکنش­های دیگران شکل می­گیرد و این­طور نیست که تغییرات بدنی و کارکردی مرتبط با بلوغ بر مشارکت نوجوانان در فعالیت بدنی تأثیرگذار باشد، بلکه به شیوه­ای که این تغییرات تفسیر می­شوند و معنا و ارزشی که به آنها داده می­شود، اسناد داده می­شود (16). در راستای این استدلال، تفاوت­های فردی در فعالیت دختران با بالیدگی زودرس به تفاوت در تفسیر و مدیریت اجتماعی بلوغ نسبت داده می­شود. به­عبارت دیگر، دیده شده که دختران با بالیدگی زودرسی که تغییرات وابسته به بلوغ را به­صورت عادی و در نتیجه جذابیت فرایند بالیدگی (نه به­عنوان مانعی برای فعالیت) درک می­کنند و یا حمایت محیطی همراه با پذیرش تغییر را تجربه می­کنند بیشتر احتمال دارد تا در نوجوانی فعال باقی بمانند (18). مراگ و همکاران (2008) نیز دریافتند که حمایت والدین از فعالیت بدنی ممکن است اثرات منفی بالیدگی زودرس را کاهش دهد (13). سامرز - افلر (2004) در یک مطالعه از رشد اولیه پستان در دختران نوجوان اشاره داشت که سطوح بالایی از پذیرش و حمایت والدین، مشارکت مداوم در فعالیت بدنی در نوجوانی را پیش­بینی می­کند. این شواهد ادعا می­کنند که حمایت والدین نقش محوری در پیش­گیری و توسعه راهبردهای دفاعی یا ناسازگارانه و درونی کردن پیام­های منفی در دختران با بالیدگی زودرس دارد (39).

بر این اساس، چگونگی تفسیر و یا درک دختران نوجوان از تغییرات مرتبط با بالیدگی ممکن است از خود بالیدگی مهّم­تر باشد. حمایت و تشویق دیدگاه دختران نوجوان به بلوغ به­عنوان جنبه­ای طبیعی و جذاب از روند"در حال رشد" ممکن است به کاهش هرگونه عواقب منفی سلامتی در ارتباط با بالیدگی زودرس کمک کند.کسانی که علاقه­مند به ارتقاء رفتارهای مرتبط با سلامت در دختران نوجوان هستند باید در آموزش دانش­آموزان و به­طور بالقوه، معلمان و والدین در فرایند نمو و بالیدگی مداخلاتی را طراحی کنند تا دختران به بلوغ به عنوان نتیجه طبیعی و جذاب رفتن به دوره بزرگسالی تشویق شوند و تفاوت­های فردی و تنوع در ظاهر را بپذیرند. چنین مداخلاتی باید به­طور بالقوه به سازگاری مثبت تر دختران به بالیدگی و در نتیجه تشویق به مشارکت بیشتر در رفتارهای ارتقاء سلامت کمک کند.

نتیجه­گیری

حمایت اجتماعی تعدیل­گر رابطه بین بالیدگی زیستی و فعالیت بدنی است و می­تواند آثار منفی بالیدگی زودرس را کاهش دهد. البّته باید توجّه نمود که این پژوهش دارای محدودیت­هایی است که عبارت­اند از: اول، نتایج به­دست آمده به دختران نوجوان در استان مازندران محدود می­شود در حالی­که روابط بین متغیرهای موردنظر ممکن است نسبت به سن، قومیت، شرایط اجتماعی و فرهنگی در کشور متفاوت باشد. پیشنهاد می­شود در اقوام و فرهنگ­های مختلف بررسی شود. دوم این­که در این پژوهش از طرح مقطعی استفاده شده است در حالی­که برای استنتاج روابط علّت و معلولی بهتر است از تحقیقات طولی استفاده شود و به­طور ایده­آل تغییرات از اواخر کودکی تا اواخر نوجوانی پیگیری شود. سوم، روش برآورد وضعیت بالیدگی از داده­های جمع­آوری شده در ایالات متحده مشتق شده بود. تحقیقات بیشتری برای اعتبار فرمول در نمونه­های ایرانی مورد نیاز است. چهارم، پرسشنامه حمایت اجتماعی بین حمایت ارائه شده توسط پدران و مادران تفاوت قایل نشده است. این امکان وجود دارد که تأثیر حمایت والدین برای فعالیت بدنی نسبت به جنس والدین یا نقشی که هر یک از والدین در زندگی­شان دارند، متفاوت باشد. و در نهایت، برای سنجش فعالیت بدنی در این رده سنی بهتر است از شتاب­سنج استفاده شود که البّته نیازمند حمایت مالی است.


تشکّر و قدردانی

از اساتید گرانقدر، مدیریت محترم آموزش و پرورش استان مازندران و شهرستان­های تابعه و مدیران و معلمان تربیت بدنی مدارس و دانش­آموزان عزیزی که در اجرای این کار پژوهشی یاری رساندند صمیمانه تقدیر و تشکّر می­شود. این پژوهش بخشی از رساله دکترای نویسنده اول می­باشد.

1- Pindus DM, Cumming SP, Sherar LB, Gammon C, Coelho e Silva M, Malina RM. Maturity-associated variation in physical activity and health-related quality of life in British adolescent girls: moderating effects of peer acceptance. Int J Behav Med 2013; 21:757-66.
2- Sherwood NE, Jeffry RW. The behavioral determinants of exercise: implications of physical activity interventions. Annu Rev Nut 2000; 20:21-44.
3- Malina RM. Biocultural factors in developing physical activity levels. Youth physical activity and inactivity. Champaign, IL: Human Kinetics; 2008. P. 141-66.
4- Eisenmann JC, Wickel EE. Biology of physical activity in children: revisited. Pediatr Exerc Sci 2009; 21:257-72.
5- Cumming SP, Riddoch C. Physical activity, fitness and children's health: current concepts. Oxford: Oxford University Press; 2009. P. 327-38.
6- Berardi G. Growth, maturation, and physical activity. J Dance Med Sci 2005; 9:98.
7- Coelho E Silva MJ, Figueiredo AJ, Simoes F, Seabra A, Natal A, Vaeyens R, et al. Discrimination of u-14 soccer players by level and position. Int J Sport Med 2010; 31:790-6.
8- Newman BM, Newman PR. Development through life: a psychosocial approach. 10th ed. Belmont, CA: Wadsworth Cengage Learning; 2008.
9- Chen L, Zhang C, Yeung E, Ye A, Mumford SL, Wactawski-Wende J, et al. Age at menarche and metabolic markers for type 2 diabetes in premenopausal women: the BioCycle Study. J Clin Endocrinol Metabol 2011; 96:E1007-12.
10- Sherar LB, Cumming SP, Eisenmann JC, Baxter-Jones AD, Malina RM. Adolescent biological maturity and physical activity: biology meets behavior. Pediatr Exerc Sci 2010; 22:332-49.
11- Ingram DK. Age-related decline in physical activity: generalization to nonhumans. Med Sci Sports Exerc 2000; 32:1623-9.
12- Hargreaves D, Tiggemann M. The impact of television advertising on adolescent body image: Parallel processes for girls and boys? Austra J Psychol 2003; 55:44-5.
13-Mrug S, Elliott M, Gilliland MJ, Grunbaum JA, Tortolero SR, Cuccaro P, et al. Positive parenting and early puberty in girls-protective effects against aggressive behavior. Arch Pediatr Adolesc Med 2008; 162:781-6.
14- Blumenthal H, Leen-Feldner EW, Trainor CD, Babson KA, Bunaciu L. Interactive roles of pubertal timing and peer relations in predicting social anxiety symptoms among youth. J Adolesc Health 2009; 44:401-3.
15- Caspi A, Moffitt TE. Individual differences are accentuated during periods of social change: the sample case of girls at puberty. J Pers Soc Psychol 1991; 61:157-68.
16- Cumming SP, Sherar LB, Pindus DM, Coelho e Silva MJ, Malina RM, Jardine PR. A biocultural model of maturity associated variance in adolescent physical activity. Int Rev Sport Exerc Psych 2012; 5:23-43.
17- Khamis HJ, Roche AF. Predicting adult height without using skeletal age: the Khamis-Roche method. Pediatr 1994; 94:504-7.
18- Jackson L, Cumming SP, Drenowatz C, Standage M, Sherar LB, Malina RM. Biological maturation and physical activity in adolescent British females: The roles of physical self-concept and perceived parental support. Psych Sport Exerc 2013; 14:447-54.
19- Armstrong N, Van Mechelen W. Pediatrics exercise science and medicine. 2nd ed. Oxford, England: Oxford University Press; 2008.
20- El-Amrawy F, Nounou MI. Are currently available wearable devices for activity tracking and heart rate monitoring accurate, precise, and medically beneficial? Health Inform Res 2015; 21:315-20.
21- Tudor-Locke C, Craig CL, Beets MW, Belton S, Cardon GM, Duncan S, et al. How many steps/day are enough? For children and adolescents. Inter J Behav Nut Phys Act 2011; 8:78.
22- Zimet GD, Dahlem NW, Zimet SG, Farley GK. The multidimensional scale of perceived social support. J Person Asses 1988; 52:30-41.
23- Rajabi G, Hashemi-Shabani SE. The study of psychometric properties of the multidimensional scale perceived social support. J Behav Sci 2012; 5:357-64.
24- Davari A, Rezazadeh A. Structural equation modeling with PLS. Tehran: Jahad University; 2014.
25- Smart JE, Cumming SP, Sherar LB, Standage M, Neville H, Malina RM. Maturity associated variance in physical activity and health-related quality of life in adolescent females: a mediated effects model. J Phys Act Health 2012; 9:86-95.
26- Cumming SP, Standage M, Loney T, Gammon C, Neville H, Sherar LB, et al. The mediation effect of physical self-concept on relations between biological maturity status and physical activity in adolescent females. J Adoles 2011; 34:465-73.
27- Davison KK, Werder JL, Trost SG, Baker BL, Birch LL. Why are early maturing girls less active? Links between pubertal development, psychological well-being, and physical activity among girls at ages 11 and 13. Soc Sci Med 2007; 64:2391-404.
28- Riddoch CJ, Mattocks C, Deere K, Saunders J, Kirkby J, Tilling K, et al. Objective measurement of levels and patterns of physical activity. Arch Dis Child 2007; 92:963-9.
29- Cumming SP, Standage M, Gillison F, Malina RM. Sex differences in exercise behavior during adolescence: is biological maturation a confounding factor? J Adole Health 2008; 42:480-5.
30- van Jaarsveld CH, Fidler JA, Simon AE, Wardle J. Persistent impact of pubertal timing on trends in smoking, food choice, activity, and stress in adolescence. Psychosom Med 2007; 69:798-806.
31- Niven AG, Fawkner SG, Knowles AM, Stephenson C. Maturational differences in physical self-perceptions and the relationship with physical activity in early adolescent girls. Pediatr Exerc Sci 2007; 19:472-80.
32- Wickel EE, Eisenmann JC. Maturity-related differences in physical activity among-14-year old adolescents. Pediatr Exerc Sci 2007; 19:384-92.
33- Bradley RH, McRitchie S, Houts RM, Nader P, O’Brien M. Parenting and the decline of physical activity from age 9 to 15. Int J Behav Nutr Phys Act 2011; 8:33.
34- Drenowatz C, Eisenmann JC, Pfeiffer KA, Wickel EE, Gentile D, Walsh D. Maturity-related differences in physical activity among 10- to 12-year-old girl. Am J Hum Biol 2010; 22:18-22.
35- Knowles AM, Niven AG, Fawkner SG, Henretty JM. A longitudinal examination of the influence of maturation on physical self-perceptions and the relationship with physical activity in early adolescent girls. J Adolesce 2009; 32:555-66.
36- Romon M, Lafay L, Bresson JL, Oppert JM, Borys JM, Kettaneh A, et al. Relationships between physical activity and plasma leptin levels in healthy children: the Fleurbaix-Laventie Ville Santé II Study. Int J Obes Relat Metab Disord 2004; 28:1227-32.
37- Sherar LB, Gyurcsik NC, Humbert ML, Dyck RF, Fowler-Kerry S, Baxter-Jones AD. Activity and barriers in girls (8-16 yr) based on grade and maturity status. Med Sci Sports Exerc 2009; 41:87-95.
38-Harter S. The construction of the self. New York: The Guilford Press; 2012
39- Summers-Efler E. Little girls in women’s bodies: social interaction and the strategizing of early breast development. Sex Roles 2004; 51:29-44.