بررسی اثربخشی الگوی درمانی کاهش استرس براساس ذهن آگاهی برعواطف مثبت و منفی و نشانگان افسردگی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 کارشناس ارشد روان شناسی بالینی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران

2 دانشیار گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران

چکیده

مقدمه
 با توجه به اهمیت نشانگان منفی افسردگی و عواطف منفی در بهزیستی روانی، هدف از مطالعه حاضر تعیین اثربخشی الگوی درمانی کاهش استرس براساس ذهن آگاهی بر عواطف مثبت و منفی وکاهش نشانگان افسردگی در جمعیت غیربالینی است.
روش کار
پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی است. جامعه‎ی آماری شامل تمام دانشجویان دختر مقطع کارشناسی در تمامی دانشکده‎های دانشگاه شاهد تهران می‎باشد. پس از انتخاب آزمودنی‎های واجد شرایط، افراد به صورت تصادفی در دو گروه درمان کاهش استرس براساس ذهن آگاهی(11 نفر) و گروه کنترل (9 نفر) قرار گرفتند. اعضای گروه آزمایش به مدت دو ماه (هشت جلسه) در بازده زمانی آبان تا دی ماه‎ ‎در دوره‎ی درمانی که در دانشکده انسانی دانشگاه شاهد تهران برگزار شد،‎ ‎شرکت کردند، در حالی که کنترل هیچ نوع درمانی دریافت نکردند. پرسش نامه‎ی افسردگی بک (II) و مقیاس‎های عاطفه مثبت و منفی پاناس قبل و بعد از دوره درمانی به آزمودنی‎های هر دو گروه داده شد. داده‎های حاصل با استفاده از آزمون مقایسه دو گروه یومن ویتنی‎ ‎و آزمون ویلکاکسون و از طریق نرم افزار SPSS تحلیل گردید.
نتایج
الگوی درمانی کاهش استرس براساس ذهن آگاهی منجر به کاهش سطح نشانگان افسردگی و عاطفه‎ی منفی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد اما در سطح عاطفه‎ی مثبت شرکت کنندگان تغییری ایجاد نکرد. براین اساس می‎توان این الگوی درمانی را با رعایت احتیاط‎های بالینی در قشر دانشجویی و جمعیت غیر بالینی به کار گرفت.
نتیجه­ گیری
براساس نتایج، درمان کاهش استرس براساس ذهن آگاهی در کاهش نشانگان افسردگی و عاطفه‎ی منفی جمعیت غیربالینی موثر می‎باشد.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Evaluation of effectiveness of mindfulness-based stress reduction model on Positive and Negative Affects and Depression syndrome

نویسندگان [English]

  • Elham Mirzaee 1
  • Mohammad Reza Shairi 2
1 MA of Clinical Psychology, Clinical Psycholog Department, Faculty of Humanities, Shahed University, Tehran, Iran
2 Associate Professor of Clinical Psychology, Clinical Psychology Department, Faculty of Humanities, Shahed University, Tehran, Iran
چکیده [English]

Introduction: Due to the importance of negative depression syndrome and negative affects in psychological well-being, the aim of the present study was to determine‎ ‎the effectiveness of mindfulness-based stress reduction model on Positive and Negative Affects and reducing the Depression syndrome in a non-clinical population.
Methodology: The present research was a quasi-experimental study. The statistical population included all female undergraduate students studying in all faculties of Shahed University of Tehran. Having selecting eligible participants, they were categorized into two groups randomly: mindfulness-based stress reduction group (11 people) and control group (9 people). Experimental group participated in the course which was hold at the faculty of Humanities of Shahed University for two months from November to January (eight sessions) , while the control group did not receive training at all. The two groups received two questionnaires before and after their training, i.e., Beck Depression Inventory (II) and Positive and Negative Affect scale (PANAS). The acquired data were analyzed using U Mann Whitney and Wilcoxon signed-rank tests via SPSS software.
Resuls: Using therapy pattern of mindfulness-based stress reduction results in reducing Depression syndrome and negative affects levels in experimental group compared to control group but do not make change in‎ ‎Positive affect‎ ‎level participants. Therefore, This therapeutic pattern can be applicable in students‎ ‎and non-clinical populations, while using clinical precautions.
Conclusion: According to our findings, mindfulness-based stress reduction model proved to be effective in reducing‎ ‎Depression syndrome and Negative Affects in non-clinical populations.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Depression
  • Negative affect
  • Positive affect
  • Mindfulness
  • Mindfulness-based stress reduction model

مقدمه

‎ ‎‎ ‎‎ ‎مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی[1] توجه بالایی را در روان‎ شناسی بالینی و سایر رشته‎های مرتبط با آن به خود جلب کرده است و تعداد زیادی از مطالعات تجربی، اثربخشی این مداخلات را در زمینه‎های بالینی و غیربالینی تائید می‎کنند (1). بیشتر مفاهیم ذهن آگاهی که در مداخلات بالینی و پژوهش‎های غربی آورده می‎شود، ریشه در بودیسم و سایر سنن دینی دارد (2) اما کاربرد مراقبه‎ی ذهن آگاهی به عنوان شکلی از مداخله‎ی رفتاری برای مشکلات بالینی، با کارهای جان کابات زین[2] آغاز شد که کاربرد‎ ‎این شیوه را در درمان بیماران مبتلا به درد مزمن کشف کرد (3)؛ مداخله‎ای که اکنون با عنوان الگوی درمانی کاهش استرس براساس ذهن آگاهی[3] (MBSR) شناخته می‎شود. کابات زین ذهن آگاهی را نوعی آگاهی‎ ‎می‎داند که از طریق توجه به تجربه به شیوه‎ای خاص به دست می‎آید: در این حالت توجه متمرکز بر هدف، متمرکز بر لحظه حال و غیر قضاوتی است. در واقع این حالت، نوعی توجه آگاهانه نسبت به اموری است که جریان دارند (4). تاکنون تعاریف متعددی برای ذهن آگاهی بیان شده است، اما عناصر اصلی و مشترک این تعاریف "حضور در لحظه‎ی حاضر"  و "مشاهده‏ی غیر قضاوتی"‎ ‎تجربه است (5). در ذهن آگاهی سه مولفه‎ی اساسی مشخص شده که به صورت همزمان اتفاق می‎افتد، این سه مولفه عبارتند از: توجه (توجه کردن)، قصد (به صورت هدف مند) و نگرش (به شیوه‎ای خاص که همراه با پذیرش و نگاه غیرقضاوتی است) (6). براساس الگویی که شاپیرو[4] و همکاران ارائه دادند ذهن آگاهی توجه، قصد و نگرش را به گونه‎ای تصحیح می‎کند که منجر به درک مجدد و تغییر در چهار مکانیسم زیر می‎‎شود: 1) خود تنظیمی 2) انعطاف پذیری هیجانی، شناختی و رفتاری 3) شفافیت ارزش‎ها و 4) آشکار سازی (7). در طی دهه‎ی گذشته شواهد فراوانی از اثرات سودمند مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی بر سلامت روان بدست آمده است شواهدی که بیان‎گر ارتباط میان افزایش سطح ذهن آگاهی و بهبود در عملکرد روان شناختی است (8). تحقیقات متعدد نشان می‎دهد که مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی از جمله MBSR، در بهبود دامنه‎ای از مشکلات بالینی و غیربالینی هم چون استرس، اضطراب، درد مزمن، نشانگان روان شناختی در بیماران مبتلا به سرطان (7)، کاهش احساس درماندگی(9)، افسردگی و خصومت (10) و کیفیت زندگی(11)‎ ‎موثر است. در واقع مهارت‎های ذهن آگاهی منجر به پذیرش غیرقضاوتی و غیر واکنشی تمامی تجارب شده که همین امر منجر به نتایج روان شناختی مثبتی می‎‎شود (7). این مداخلات به افراد کمک می‎کند تا با مشاهده‎ی تجارب ناخوشایند به شیوه‎ای غیر قضاوتی، عاطفه‎ی منفی خود را کنترل کنند (6). اکثر حالات عاطفی را می‎توان در دو گروه عواطف منفی و عواطف مثبت طبقه بندی کرد. عاطفه‎ی مثبت اشاره به میزان تعامل لذت بخش فرد با محیط خود دارد. افرادی با عاطفه‎ی مثبت بالا، دارای احساس هوشیاری، گوش به زنگی و شور و شوق نسبت به زندگی هستند. در مقابل آن، عاطفه منفی به عنوان بعدی از پریشانی ذهنی و تعامل ناخوشایند با محیط تعریف شده و دربردارنده‎ی حالات خلقی گوناگون هم چون ترس، خشم، احساس گناه و احساس درماندگی می‎باشد بنابراین به شدت با استرس و مشکلات سلامت روان هم بسته بوده و نقش مهمی در چندی از اختلالات موجود در DSM [5] و به طور ویژه‎تر با افسردگی دارد (12). از طرفی دیگر به نظر می‎رسد که‎ ‎این مداخلات، با افزایش ذهن آگاهی، عاطفه‎ی منفی را در افرادکاهش داده و منجر به افزایش آرامش می‎شوند (6،13-15). این برنامه‎ی درمانی می‎تواند روی اختلالات خلقی و خستگی اثرات مثبتی بگذارد؛ به گونه‎ای که شرکت کنندگان در برنامه درمانی MBSR بهبود قابل توجهی را در خلق خود گزارش کردند (10). در چندی از پژوهش‎ها ارتباط معکوس میان ویژگی نگاه غیرقضاوتی (که یکی از مولفه‎های‎ ‎ذهن آگاهی است) و افسردگی مشاهده شده است. در واقع این ارتباط، با نظریات معتبری که شناخت واره‎های منفی و سرزنش خود را به عنوان نشانه‎ی اختلال افسردگی می‎دانند، مطابق است (16). پژوهش براون[6] و رایان[7] نشان داد در افراد ذهن آگاه، حالت‎های هیجانی صریح و ضمنی با یکدیگر تطابق بیشتری دارند و آگاهی افزایش یافته از عواطف، به نوبه‎ی خود افراد را قادر می‎سازد تا پاسخ خود را به محرکات منفی تعدیل سازند (17). نتایج پژوهش شریفی[8] نشان داد که ذهن آگاهی می‎تواند منجر به کاهش افسردگی و نشخوارفکری شده و سطح عاطفه‎ی مثبت را افزایش دهد (18). پژوهش‎ها نشان می‎دهد افراد ذهن آگاه، سطح پایین‎تری از عواطف ناخوشایند را هم از نظر شدت و هم از نظر فراوانی تجربه می‎کنند و در افرادی که در جلسات مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی شرکت کردند نسبت به افراد گروه کنترل، حالت و صفات اضطراب و احساس درماندگی روان شناختی کاهش یافته است (19).‎ ‎فرض MBSR‎ ‎این است که با تکرار آموزش مراقبه‎ی ذهن آگاهی، سرانجام افراد یاد می‎گیرند که نسبت به تجاربشان کم‎تر واکنش نشان دهند و کم‎تر درباره‎ی آن‎ها قضاوت کنند؛ در نتیجه قادر خواهند شد که الگوهای همیشگی و ناسازگارانه‎ی تفکر و رفتار را شناسایی کرده و آن‎ها را تغییر دهند (3). با توجه به اهمیت نقش نشانگان منفی افسرده گونه در بهزیستی روانی افراد و تاثیر آن در سطح عملکرد روانی حتی در جمعیت‎های غیربالینی و مطالعات اندکی که در این حیطه و به ویژه در بررسی سودمندی الگوی درمانی کاهش استرس براساس ذهن آگاهی بر خلق و نشانگان افسردگی در ایران انجام گرفته است، و با در نظر گرفتن شواهد پژوهشی که بیان گر تاثیر مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود خلق است، برآن شدیم تا در این پژوهش‎ ‎به تعیین تاثیر آن بر عواطف مثبت و منفی و کاهش نشانگان افسردگی در جمعیت غیربالینی بپردازیم.

روش کار

‎ ‎‎ ‎نوع پژوهش حاضر شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می‎باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی دانشجویان دختر مقطع کارشناسی بوده که در سال تحصیلی 92-91 در دانشکده‎های دانشگاه شاهد مشغول به تحصیل بوده‎اند. نمونه‎گیری پژوهش در دو مرحله انجام شده است: در مرحله اول 408 نفر ازدانشجویان با استفاده از روش نمونه گیری خوشه‎ای انتخاب شدند و با آن‎ها تماس گرفته شد که از آن میان، حدود 55‎ ‎نفر حاضر به همکاری شده و دعوت به مصاحبه شدند.‎ ‎براین اساس، با هر یک از این افراد به صورت انفرادی مصاحبه‎ی ساخت یافته بر مبنای DSM-IV (20) انجام گردید. این مصاحبه با توجه به مصاحبه ساخت یافتهSCID [9] (21) تنظیم شد و ملاک‎های شمول در خصوص آن‎ها مورد بررسی قرار گرفت. ملاک‎های شمول‎ ‎و عدم شمول در این پژوهش به شرح زیر است: اشتغال به تحصیل در دوره کارشناسی، جنسیت زن، گستره سنی 24- 18 سال، عدم دریافت درمان‎های دارویی روانپزشکی، درمان‎های روان شناختی و یا مشاوره در یک سال اخیر و عدم ابتلا به اختلالات روان شناختی (که براساس مصاحبه‎ی تشخیصی انجام گرفته تعیین گردید). معیارهای خروج: اشتغال به تحصیل در سایر دوره تحصیلی، جنسیت مرد، گستره سنی کمتر از 18 سال و بیشتر از 24 سال ، دریافت درمان‎های دارویی روانپزشکی، روان شناختی و یا مشاوره در یک سال اخیر و ابتلا به اختلالات روان شناختی (که براساس مصاحبه‎ی تشخیصی انجام گرفته تعیین گردید). سپس از میان افرادی که دارای ملاک‎ها‎ی شمول بوده و آماده‎ی همکاری در پژوهش حاضر شدند، دو گروه آزمایش (11 نفر) و کنترل (9 نفر) تشکیل شد. ابزار‎ها‎ی مورد استفاده در این پژوهش به شرح زیر است:

مقیاس‎ها‎ی عاطفه‎ی مثبت و منفی (پاناس)[10]: پاناس یک ابزار خودگزارش دهی است که در سال 1988 توسط واتسون[11] و همکاران ساخته شد. این مقیاس از 20 عبارت ساخته شده است که 10 عبارت آن هیجانات مثبت و 10 عبارت دیگر هیجانات منفی را ارزیابی می‎کند . نمره گذار ی در طیف 0 تا 5 درجه‎ای می‎باشد. در مورد روایی همزمان، نتایج پژوهش محمدی[12] و همکاران‎ ‎نشان می‎دهد که عاطفه منفی با زیر مقیاس‎های افسردگی و اضطراب به ترتیب دارای ضریب همبستگی 67/0 و 56/0 بوده و‎ ‎ضرایب همبستگی عاطفه مثبت با زیرمقیاس‎ها‎ی افسردگی و اضطراب نیز به ترتیب 32/0- و 40/0- به دست آمد. میزان شاخص آلفای کرونباخ نیز برای دو فرم حالت و صفت از مقیاس‎ها‎ی عاطفه‎ی مثبت و منفی ، بین 82/0و 88/0 متغیر بود (22). در این پژوهش جهت بررسی عاطفه‎ی مثبت آزمودنی‎ها از مقیاس عاطفه‎ی مثبت و برای اندازه گیری عاطفه‎ی منفی، از مقیاس عاطفه‎ی منفی استفده شد.

پرسشنامه افسردگی بک II[13]:‎ ‎ این پرسشنامه شامل 21 گروه از جملات است که علائم جسمانی، رفتاری و شناختی افسردگی را اندازه گیری می‎کند. هر گروه دارای 4 گزینه است که بر مبنای صفر تا سه نمره گذاری می‎شود و درجات مختلفی از افسردگی را از خفیف تا شدید تعیین می‎کند. حداکثر نمره در این پرسشنامه 63 و حداقل نمره صفر است. در پژوهش فتحی آشتیانی[14] مشخص شد که ضریب اعتبار آن با استفاده از شیوه بازآزمایی، برحسب فاصله بین دفعات اجرا و نیز نوع جمعیت مورد آزمون از 48/0 تا 86/0 متغیر بوده است (23). در پژوهش صیدی[15] و همکاران، پایایی این مقیاس با استفاده از روش آلفای کورنباخ و بازآزمایی با فاصله زمانی یک هفته مورد تحلیل قرار گرفت و ضرایب همبستگی آن به ترتیب 72/0 و85/0 به دست آمد. روایی آن نیز از طریق روایی سازه و با روش روایی همگرا و اجرای همزمان با مقیاس تجدیدنظر شده درجه بندی روانپزشکی همیلتون برای افسردگی بر آورد شد و همبستگی آن 74/0 به دست آمد (24). به طور کلی نتایج حاکی از مناسب بودن روایی و پایایی مقیاس افسردگی بک بود. از این پرسش نامه جهت بررسی نشانگان افسردگی آزمودنی‎ها‎ قبل و بعد از مداخله استفاده شد.

فرم اطلاعات جمعیت شناختی: این فرم شامل اطلاعات کلی و اولیه شرکت کنندگان است که توسط محقق تنظیم شده است.

برنامه درمانی کاهش استرس براساس ذهن آگاهی (MBSR): برنامه درمانی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی، در شکل معمول خود، شامل 8 جلسه‎ی هفتگی 5/2 -2 ساعتی می‎‎باشد. موضوعات ارائه شده در جلسات گروهی این پژوهش شامل هدایت خودکار، رویارویی با موانع، ذهن آگاهی از تنفس و بدن، ماندن در زمان حال، پذیرش، افکار حقایق نیستند، چگونه می‎توانم به بهترین شکل از خود مراقبت کنم و پذیرش و تغییر می‎‎باشد و زمان قابل ملاحظه ای به انجام تمرین‎ها‎ی ذهن آگاهی و بحث در خصوص تجارب اعضا از آن‎ها‎، اختصاص داده می‎‎شود، دامنه‎ی وسیعی از تمرین‎ها‎ی ذهن آگاهی آموخته می‎‎شود و در بیش تر جلسات، اطلاعات آموزشی مطرح می‎شود (25). این جلسات توسط اینجانب (نویسنده مسوول) اجرا گردید.

که پیش از این، دوره‎ی آموزشی این درمان را طی شده است.

 در این پژوهش به منظور تحلیل داده‎ها‎ از شاخص‎ها‎ی آماری توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استباطی یومن ویتنی و آزمون ویلکاکسون ، و نرم افزار SPSS‎ ‎استفاده گردید.

نتایج

    در این پژوهش الگوی درمانی کاهش استرس براساس ذهنآگاهی در مورد شرکت کنندگان گروه آزمایش انجام گرفت و اثربخشی آن در مقایسه با گروه کنترل مورد بررسی قرار گرفت. قابل توجه است که مقایسه‎ی گروه‎ها‎ی آزمایش و کنترل با یکدیگر، براساس تفاضل نمرات پیش آزمون و پس آزمون گروه‎ها‎ انجام شده است. آمار توصیفی مربوط به ویژگی‎ها‎ی جمعیت شناختی افراد در دو گروه، در جدول 1 ارائه شده است.



1 mindfulness

2 Kabat-Zinn , J.

3 Mindfulness based stress reduction

4 Shapiro S. L.

 

 

[5] Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders

6  Brown K. W.

7  Ryan R. M.

[8]  Sharifi P

 

9 Structued clinical interview for DSM

10 Positive and Negative Affect scale (PANAS)

11  Watson

12 Mohammadi N

[13] Beck Depression Inventory (II)

14 FathiAshtiani A  

15 Seidi P.

 

شاخص‎ها‎ی توصیفی مربوط به سه متغیر عاطفه مثبت، عاطفه منفی و نشانگان افسردگی در دو گروه آزمایش و کنترل در جدول 2 آورده شده است. همان گونه که از نتایج مشخص شد، میانگین آزمودنی‎ها‎ی گروه آزمایش در دو متغیر عاطفه منفی و نشانگان افسردگی پس از مداخله کاهش پیدا کرده اما این کاهش در متغیر عاطفه مثبت مشاهده نمی‎شود.

جدول 3 نتایج دو گروه آزمایش و کنترل را در سه متغیر عاطفه مثبت، عاطفه منفی و نشانگان افسردگی بر اساس تفاضل نمرات پیش-پس آزمون و آزمون یو من ویتنی، نشان می‎‎دهد. براساس نتایج، مقادیر بدست آمده در دو متغیر عاطفه‎ی منفی و نشانگان افسردگی معنادار است. به عبارتی دیگر مداخله‎ی درمانی توانسته میزان عاطفه‎ی منفی و نشانگان اقسردگی را در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش دهد. اما تفاوت مشاهده شده میان دو گروه در متغیر عاطفه مثبت معنادار نیست. این عدم معناداری به این معنا است که جلسات MBSR نتوانسته است عاطفه‎ی مثبت آزمودنی‎ها‎ی گروه آزمایش را نسبت به گروه کنترل افزایش دهد.

آزمودنی‎ها‎ی گروه آزمایش یک بار بلافاصله پس از  اتمام جلسات درمانی، یک بار یک ماه پس از پایان دوره‎ی درمان (اولین پیگیری) و یک بار سه ماه پس از پایان درمان (پیگیری دوم) مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج مقایسه‎ی آزمودنی‎ها‎ی گروه آزمایش در قبل از مداخله با پس از مداخله و پیگیری 1 و 2 در جداول چهار الی شش نشان داده شده است. برای بررسی این اثربخشی، از آزمون ویلکاکسون استفاده گردید. نتایج جدول 4 نشان می‎‎دهد که مقادیر بدست آمده در هیچ یک از سه مرحله معنادار نبوده است و این بدان معنی است که این مداخله تاثیری بر افزایش عاطفه‎ی مثبت آزمودنی‎ها‎ نداشته است.

همان گونه که در جدول 5 مشاهده می‎‎شود، عاطفه‎ی منفی آزمودنی‎ها‎ی گروه آزمایش بعد از اتمام درمان، بهبود قابل توجهی داشته و این کاهش در دوره‎ها‎ی پیگیری نیز حفظ شده است. این معناداری در کاهش نشانگان افسردگی در مراحل پیگیری نیز مشاهده می‎شود که نتایج آن در جدول 5 نشان داده شده است.

بحث

     همان گونه که نتایج نشان داد الگوی درمانی کاهش استرس بر اساس ذهن آگاهی میزان نشانگان افسردگی و عاطفه‎ی منفی را در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش داد اما نتوانست در عاطفه‎ی مثبت آن‎ها‎ تغییری ایجاد کند. چندی از تحقیقات نیز موید نتایج بدست آمده در این پژوهش هستند (3،10،20). در توضیح این تاثیر باید در نظر داشت که ذهن آگاهی، هوشیاری فراشناختی را افزایش می‎‎دهد – مولفه ای که بیان گر توانایی ادراک مجدد و یا تمرکززدایی از افکار و هیجانات و دیدن آن‎ها‎ به صورت رویدادهای ذهنی در حال عبور است. فرض براین است که هوشیاری فراشناختی افزایش یافته، منجر به کاهش نشخوار فکری می‎‎شود _ فرایند منفی تکرار شونده ای که به عنوان عامل خطر در تعدادی از اختلالات روانی از جمله افسردگی درنظر گرفته می‎‎شود (3). هوشیاری فراشناختی افزایش یافته به نوبه‎ی خود می‎‎تواند پیامدهای بالینی بهتری هم چون میزان عود کمتر افسردگی را پیش بینی کند(3). کنگ[1] و همکاران در پژوهش خود نشان دادند که MBSR به طور کلی منجر به کاهش سطوح افسردگی، نشخوار فکری، احساس درماندگی کلی و درهم ریختگی شناختی می‎‎شود (3). کارمودی[2] و بائر[3]؛ در بررسی‎ها‎ی خود نشان دادند که افزایش ذهن آگاهی منجر به کاهش معنادار آشفتگی‎ها‎ی روان شناختی و استرس می‎‎شود(20). لیکنز‎ ‎[4]و بائر، به مقایسه‎ی شاخص‎ها‎ی بهزیستی روان شناختی در افراد مراقبه کننده و افرادی که مراقبه انجام نمی‎‎دهند، پرداختند. نتایج آنان نشان داد که مراقبه کنندگان در مقایسه با گروهی که مراقبه انجام نمی‎‎دهند، سطوح بالایی از ذهن آگاهی، حس شفقت به خود و به طور کلی حس بهزیستی بالا و سطوح پایینی از نشانگان روان شناختی، نشخوار فکری، سرکوبی افکار، ترس از هیجان و مشکلات تنظیم هیجان را گزارش می‎‎کنند (3). سگال[5] و همکاران معتقدند که مراقبه‎ی ذهن آگاهی به افراد می‎‎آموزد که 1) درگام اول محتوای مخرب و الگوهای عادت گونه ذهن را شناسایی کنند و سپس 2) این اطلاعات را به شیوه ای غیرقضاوتی پردازش کنند و به هم مرتبط سازند تا فرایند انتخاب از میان گزینه‎ها‎ی مختلف برای فرد آسان شود. این رویکرد، فعالیت‎ها‎ی منعطف شناختی را افزایش می‎‎دهد و به افراد اجازه می‎‎دهد تا نشخوار فکری، تعمیم دهی افراطی و ارزیابی خود انتقادگرانه را کاهش داده و فرایندهای شناختی سازنده هم چون مشاهده‎ی بدون قضاوت را افزایش دهند(26). سطح پایین ذهن آگاهی با افسردگی و اضطراب، روان رنجوری، دلبستگی ناایمن، عاطفه منفی و اخلال در تنظیم هیجانی مرتبط است (27). تامپسون[6] و همکاران بیان می‎‎کنند که ذهن آگاهی با نگاهی پذیرا و آگاهانه نسبت به تجارب، از تفکر نشخوارگونه و افسرده زا جلوگیری کرده و منجر به انعطاف روان شناختی نسبت به حوادث و اتفاقات می‎‎شود (28). ریف[7] و همکاران انعطاف را به صورت ظرفیت حفظ و بهبود بهزیستی روانی در مواجهه با سختی‎ها‎ی زندگی تعریف می‎‎کنند. بنابراین انعطاف پذیری یک عنصر مهم در بهزیستی روانشناختی محسوب می‎‎شود. تحقیقات مختلف نشان داده اند که انعطاف پذیری با رضایت از زندگی و عاطفه‎ی مثبت ارتباطی مستقیم و با عاطفه‎ی منفی رابطه‎ی عکس دارد (28). با توجه به این که براساس ادبیات پژوهشی موجود، ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری مقدم است به نظر می‎‎رسد که ذهن آگاهی از طریق اثر واسطه ای انعطاف پذیری، به طور غیرمستقیم بر رضایت از زندگی و حالات عاطفی اثر می‎‎گذارد (31-30، 29).

 علاوه بر پژوهش‎ها‎یی که موید تاثیر ذهن آگاهی در جمعیت‎ها‎ی بالینی ست، چندی از تحقیقات نیز سودمندی تمارین مبتنی

بر ذهن آگاهی را در جمعیت‎ها‎ی غیر بالینی تائید می‎‎کنند (3). به عنوان مثال چندی از تحقیقات انجام شده بر روی نمونه‎ی دانشجویی، نشان می‎‎دهد که ذهن اگاهی می‎‎تواند از طریق متغیرهای واسطه ای هم چون هوش هیجانی، خودارزیابی و عزت نفس، بهزیستی روانی افراد را افزایش دهد (28). در پژوهش ایمانی[8] و همکاران ارتباط معناداری میان ذهن آگاهی و بهزیستی روانشناختی دانشجویان بدست آمد و مشخص گردید که ذهن آگاهی به عنوان یک متغیر کلیدی در پیش بینی بهزیستی روانشناختی محسوب می‎‎شود (32). سایر پژوهش‎ها‎ نیز در همین راستا آموزش ذهن آگاهی و آموزش مهارت‎ها‎ی تنظیم هیجانی را برای توسعه و ترویج سلامت روانشناختی دانشجویان پیشنهاد می‎‎کنند (33).‎ ‎جین[9] و همکاران در بررسی که روی دانشجویان انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که برنامه کاهش استرس براساس ذهن آگاهی، منجر به کاهش آشفتگی روانی، نشخوار فکری، حواس پرتی و افزایش حالات خلقی مثبت می‎‎شود (3). پژوهش جین و همکاران نشان می‎‎دهد که مراقبه‎ی ذهن آگاهی در کاهش حالات روان شناختی منفی و افزایش حالات مثبت در میان دانشجویانی که سطح آشفتگی بالایی را تجربه کردند، موثر است. این پژوهش نشان داد که تمارین ذهن آگاهی می‎‎تواند تاثیر بسزایی در کاهش پاسخ‎ها‎ی ناکارآمد و نشخوارگونه در خلق افسرده داشته باشد و این کاهش نشخوار فکری در تمارین ذهن آگاهی، خود می‎‎تواند منجر به کاهش آشفتگی شود (14). نتایج بررسی‎ها‎ی بوهلمیجر[10] و همکاران و گراسمن[11] و همکاران نیز بر کاهش نشانگان بالینی (افسردگی و اضطراب)  و نشانگان غیر بالینی (هیجانات ناخوشایند و آشفتگی‎ها‎ی‎ ‎روان شناختی) در میان افراد مختلف اشاره دارد (34).

نتایج تحقیق براون و همکاران مشخص کرد که ذهن آگاهی می‎‎تواند فرایندهای نظم دهنده ای را که به عنوان سپری علیه اختلالات خلقی عمل می‎‎کنند، تقویت کند (8). آموزش ذهن آگاهی نقش مهمی در اصلاح جنبه‎ها‎ی مهم تجربه‎ی هیجانی ایفا می‎‎کند بدین معنا که باعث افزایش وضوح و تمییز هیجانات، احساسات و افزایش توانایی در ادراک و تنظیم هیجانات می‎‎شود (35). به عبارتی دیگر، ذهن اگاهی با افزایش آگاهی از هیجانات درست همان گونه که رخ می‎‎دهند، منجر به بهبود در تنظیم هیجانات می‎‎شود که این امر خود منجر به این می‎‎شود که نام دهی مناسبی به هیجانات داشته باشیم و با دیدی پذیرا و رشد دهنده‎ی هیجانات مثبت، به آن‎ها‎ پاسخ دهیم و بنابراین‎ ‎باعث بهبود در تنظیم خلق می‎‎شود (8). دلگادو[12] و همکاران در بررسی نقش ذهن آگاهی در عاطفه و خلق، به این نتیجه رسیدند که ذهن آگاهی پیش بینی کننده رفتار خودتنظیمی و حالات هیجانی مثبت بوده و از طریق ترکیب سرزندگی و واضح دیدن تجربیات می‎‎تواند تغییرات مثبتی را در شادکامی و بهزیستی ایجاد نمایند(35). افزایش توجه و آگاهی نسبت به افکار، هیجانات و تمایلات که از جنبه‎ها‎ی مثبت ذهن آگاهی است، باعث هماهنگ شدن رفتارهای سازگارانه و حالت‎ها‎ی روانشناختی مثبت و موجب بهبود قابلیت فردی در جهت فعالیت‎ها‎ی انفرادی و اجتماعی و علاقه به این فعالیت‎ها‎ می‎‎شود و منجر به کیفیت زندگی بهتر، لذت بردن از زندگی و کاهش افسردگی و خشم شده و در کاهش نشانه‎ها‎ی کوتاه مدت و درازمدت خلق افسرده موثر است (36).

ذهن آگاهی سه تاثیر عمده روی عواطف می‎‎گذارد: 1) کاهش عاطفه منفی 2) افزایش عاطفه مثبت 3) تغییر در نحوه‎ی پاسخ دهی افراد به عاطفه‎ی منفی در زمانی که رخ می‎‎دهد. جین و همکاران متوجه شدند که شرکت کنندگان پس از چهار جلسه تمرین مراقبه‎ی ذهن آگاهی کاهش پریشانی کلی و افزایش حالات مثبت ذهن را گزارش کردند (6). چندی از پژوهش‎ها‎ نیز به این نکته اشاره دارند که مداخلات مختصر ذهن آگاهی، شیوه ای‎ ‎نوین برای تنظیم عواطف است (17،19). اما با این وجود، در این پژوهش MBSR نتوانست میزان عاطفه مثبت را افزایش دهد. در این خصوص می‎‎توان علل ضمنی متفاوتی را در نظر گرفت. اول اینکه همواره کاهش عواطف منفی به مراتب آسان تر و سریع تر از افزایش عاطفه‎ی مثبت اتفاق می‎‎افتد، شاید به همین دلیل است که کاهش غم و ناراحتی همیشه سهل تر از بالابردن احساس شادمانی درونی و افزایش احساسات مثبت است. بنابراین ممکن است افزایش عاطفه‎ی منفی نیاز به زمان طولانی تر و روش‎ها‎ی درمانی متمرکز تر بر این هدف داشته باشد. ضمن اینکه باید درنظر داشته باشیم که نمونه‎ی مورد بررسی ما ناهمگن بوده اند و ممکن است این ناهمگنی خود نیز در این میان نقش داشته باشد. دوم اینکه شاید بتوان از سایر درمان‎ها‎ی مبتنی بر ذهن آگاهی برای افزایش عاطفه‎ی مثبت بیشتر ازMBSR‎ ‎سود جست به عنوان مثال در تحقیق کاسین[13] و همکاران مشخص گردید که خلق افرادی که از راهبردهای ذهن آگاهی استفاده کرده‎اند، بهبود قابل ملاحظه‎ای یافته است (9). بنابراین می‎‎توان پژوهش متمرکزتر بر افزایش عاطفه‎ی مثبت از طریق انواع درمان‎ها‎ی مبتنی بر ذهن آگاهی را به عنوان پیشنهاد ویژه‎ی این مقاله مطرح ساخت.

 

این پژوهش دارای محدودیت‎ها‎یی نیز بوده است که به آن‎ها‎ اشاره می‎‎کنیم. تعداد آزمودنی‎ها‎ی شرکت کننده در این پژوهش محدود بود. این محدودیت می‎‎تواند تعمیم پذیری نتایج را دچار مشکل کند و براین اساس نتایج باید با احتیاط تفسیر شوند. هم‎چنین محدود کردن پژوهش به یک جنس، تعمیم پذیری آن را به مردان دارای این مسائل، با مشکل مواجه می‎‎سازد.

نتیجه گیری

‎ ‎‎ ‎ به نظر می‎‎رسد که الگوی درمانی کاهش استرس براساسذهن آگاهی می‎‎تواند سطح نشانگان افسردگی و عاطفه‎ی منفی را در جمعیت غیر بالینی کاهش دهد.



16  Keng, S.L.

17 Carmody, J.

18  Baer, R.H.

19  Lykins, E.

20  Segal Z.V.

21 Thompson, R. W

22 Ryff, C. D

[8]Imani M.    

24 Jain Sh.

25 Bohlmeijer, E.

26 Grossman, P.

 

 

27  Delgado  L C

28 Cassin, S. E

 

 

 

1. Malinowski P, Lim HJ. Mindfulness at work: positive affect, hope, and optimism mediate the relationship between dispositional mindfulness, work engagement, and well-being. Mindfulness 2015; 6:1250-62.
2. Vaughn LA, Dubovi AS, Niño NP. Processing fluency affects behavior more strongly among people higher in trait mindfulness. J Res Personal 2013; 47:782-8.
3. Keng SL, Smoski MJ, Robins CJ. Effects of mindfulness on psychological health: a review of empirical studies. Clin Psychol Rev 2011; 31:1041-56.
4. Crane R. Mindfulness-based cognitive therapy: distinctive features. Abingdon: Routledge Press; 2009.
5. Didonn, F. Clinical handbook of mindfulness. New York: Springer Science, Business Media, LLC; 2009.
6. Vinci C, Peltier MR, Shah S, Kinsaul J, Waldo K, McVay MA, et al. Effects of a brief mindfulness intervention on negative affect and urge to drink among college student drinkers. Behav Res Ther 2014; 59:82-93.
7. Gu J, Strauss C, Bond R, Cavanagh K. How do mindfulness-based cognitive therapy and mindfulness-based stress reduction improve mental health and wellbeing? A systematic review and meta-analysis of mediation studies. Clin Psychol Rev 2015; 37:1-12.
8. Jimenez SS, Niles BL, Park CL. A mindfulness model of affect regulation and depressive symptoms: Positive emotions, mood regulation expectancies, and self-acceptance as regulatory mechanisms. Personal Individ Differ 2010; 49:645-50.
9. Shikatani B, Antony MM, Kuo JR, Cassin SE. The impact of cognitive restructuring and mindfulness strategies on postevent processing and affect in social anxiety disorder. J Anxiety Disord 2014; 28:570-9.
10. Carlson LE, Garland SN. Impact of Mindfulness-based stress reduction (BMSR) on sleep, mood, stress and fatigue symptoms in cancer outpatients. Int J Behav Med 2005; 12:278-85.
11. Nyklíček I, Kuijpers KF. Effects of mindfulness-based stress reduction intervention on psychological well-being and quality of life: is increased mindfulness indeed the mechanism? Ann Behav Med 2008; 35:331-40.
12. Gill NP, Bos EH, Wit EC, de Jonge P. The association between positive and negative affect at the inter-and intra-individual level. Personal Individ Differ 2017; 105:252-6.
13. Davidson RJ, Kabat-Zinn J, Schumacher J, Rosenkranz M, Muller D, Santorelli SF, et al. Alterations in brain and immune function produced by mindfulness meditation. Psych Med 2003; 65:564-70.
14. Jain S, Shapiro SL, Swanick S, Roesch SC, Mills PJ, Bell I, et al. A randomized controlled trial of mindfulness meditation versus relaxation training: effects on distress, positive states of mind, rumination, and distraction. Ann Behav Med 2007; 33:11-21.
15. TangYY, Ma Y, Wang J, Fan Y, Feng S, Lu Q, et al. Short-term meditation training improves attention and self-regulation. Proc Natl Acad Sci 2007; 104:17152-6.
16. Desrosiers A, Klemanski DH, Nolen-Hoeksema S. Mapping mindfulness facets onto dimensions of anxiety and depression. Behav Ther 2013; 44:373-84.
17. Ortner CN, Kilner SJ, Zelazo PD. Mindfulness meditation and reduced emotional interference on a cognitive task. Motiv Emotion 2007; 31:271-83.
18. Sharifi Daramadi P. Effect of mindfulness-based therapy on depression, anxiety and rumination in adult. Clin Psychol Stud 2014; 14:99-118.
19. Arch JJ, Craske MG. Mechanisms of mindfulness: emotion regulation following a focused breathing induction. Behav Res Ther 2006; 44:1849-58.
20. Carmody J, Baer RA. Relationships between mindfulness practice and levels of mindfulness, medical and psychological symptoms and well-being in a mindfulness-based stress reduction program. J Behav Med 2008; 31:23-33.
21. Mohammadkhani P, Jahanitabesh O, Tmanaeifar S. Structured clinical interview for DSM-IV Disorders. Tehran: Faradid Publication; 2005. (Persian)
22. Mohammadi N. The factor structure of state and trait forms of positive and negative affect scales. J Behav Sci 2011; 5:21-6. (Persian)
23. Fathi-Ashtiani A, Dastani M. Psychological tests: personality and mental health. 9th ed. Tehran: Besat; 2012. (Persian)
24. Seidi P, Naderi F, Askary P, Ahadi H, Mehrabizadeh-Honarmand M. Effectiveness of biofeedback- relaxation on depression, anxiety and blood glucose in type I diabetic patients. J Clin Psychol 2017; 8:75-84. (Persian)
25. Chaskalson M. The mindful workplace: developing resilient individuals and resonant organizations with MBSR. New Jersey: John Wiley & Sons; 2011.
26. Ramel W, Goldin PR, Carmona PE, McQuaid JR. The effects of mindfulness meditation on cognitive processes and affect in patients with past depression. Cognit Ther Res 2004; 28:433-55.
27. Pepping CA, Duvenage M, Cronin TJ, Lyons A. Adolescent mindfulness and psychopathology: the role of emotion regulation. Personal Individ Differ 2016; 99:302-7.
28. Bajaj B, Pande N. Mediating role of resilience in the impact of mindfulness on life satisfaction and affect as indices of subjective well-being. Personal Individ Differ 2016; 93:63-7.
29. Kong F, Wang X, Zhao J. Dispositional mindfulness and life satisfaction: The role of core self-evaluations. Personal Individ Differ 2014; 56:165-9.
30. Wenzel M, Versen CV, Hirschmüller S, Kubiak T. Curb your neuroticism–Mindfulness mediates the link between neuroticism and subjective well-being. Personal Individ Differ 2015; 80:68-75.
31. Schutte NS, Malouff JM. Emotional intelligence mediates the relationship between mindfulness and subjective well-being. Personal Individ Differ 2011; 50:1116-9.
32. Imani M, Karimi J, Behbahani M, Omidi A. Role of mindfulness, psychological flexibility and integrative self-knowledge on psychological well-being among the university students. Feyz J 2017; 2:171-8. (Persian)
33. Badan Firoz A, Makvand Hosseini S, Mohammadifar MA. The relationship of emotion regulation with depression and anxiety symptoms of university students: The 34. Mediating Role of Mindfulness. Shenakht J Psychol Psych 2017; 4:24-38. (Persian)
35. Boyle MP. Mindfulness training in stuttering therapy: a tutorial for speech-language pathologists. J Fluency Disord 2011; 36:122-9.
36. Delgado LC, Guerra P, Perakakis P, Vera MN, del Paso GR, Vila J. Treating chronic worry: Psychological and physiological effects of a training programmer based on mindfulness. Behav Res Ther 2010; 48:873-82.
37. Narimani M, Ariapooran S, Abolghasemi A, Ahadi B. Effectiveness of mindfulness-based stress reduction and emotion regulation training in the affect and mood of chemical weapons victims. Arak Med Univ J 2012; 15:107-18.