نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی کارشناسی ارشد فیزیولوژی ورزشی دانشگاه شهرکرد
2 دانشیار فیزیولوژی ورزشی / گروه علوم ورزشی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهرکرد، ایران
3 عضو هیات علمی گروه رادیوتراپی و آنکولوژی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction: Antioxidant defense and aerobic fitness of patients with breast cancer are not favorable in the disease, treatment and post-treatment phases. Considering the likely role of exercise training on the antioxidant status, the present study aimed to investigate the effect of 6 weeks of low-volume high-intensity interval training (LVHIIT) on antioxidant defense and aerobic power in female survivors of breast cancer.
Subjects & Methods: In this clinical trial study, 20 breast cancer survivors (mean age 44.90±2.82 years old) randomly divided into experimental (n=10) and control (n=10) groups. The experimental group participated in a six weeks of LVHIIT (three session per week). Total antioxidant capacity and Malondialdehyde levels were measured by ELISA kits and aerobic power by Balke Protocol. Data were analyzed using paired and independent t-test.
Results: Total antioxidant capacity significantly improved (P=0.007) and Malondialdehyde levels significantly decreased (P=0.009). Also, aerobic power significantly improved (P=0.001).
Conclusion: Six weeks of low-volume high-intensity interval training can improve the body's antioxidant status and aerobic power in patients with breast cancer and as a result, play an important role in prevention of breast cancer recurrence.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
بسیاری از سلولهای سرطانی میتوانند تولید گونه های اکسیژن واکنش پذیر[1](ROS) را افزایش دهند (1) و این افزایش نیز به نوبه خود میتواند سطح استرس اکسیداتیو[2] (OS) و پراکسیداسیون لیپیدی را افزایش دهد. سطوح OS در بیماران مبتلا به سرطان پستان افزایش مییابد (2) و تغییرات آن میتواند نقش مهمی در بروز و پیشرفت سرطان داشته باشد (3). آسیب اکسیداتیو در بیماران مبتلا به سرطان پستان در سطوح سلولی و بافتی و توسط رادیکالهای آزاد و متابولیتهای فعال اکسیژن و نیز در طی روند درمان این بیماری ایجاد میشود (2). افزایش OS میتواند دفاع آنتی اکسیدانی بدن در برابر آنژیوژنز و متاستاز سلولهای سرطانی را تضعیف نماید (4). افزایش سطوح OS در بیماران مبتلا به سرطان پستان با روند بیماری، آسیب بافتها، مصرف برخی از داروهای ضد سرطانی و نیز دوره های شیمی درمانی- پرتو درمانی ارتباط دارد و با تحریک پراکسیداسیون لیپیدی همراه میباشد (2). پراکسیداسیون لیپیدی که نتیجه اکسیداسیون خودکار اسیدهای چرب غیر اشباع است، فرآیندی است که به طور مداوم در بافت پستان رخ میدهد (5). سطح پراکسیداسیون لیپیدی که با اندازهگیری مالوندیآلدئید[3] (MDA) مشخص میشود در بیماران مبتلا به سرطان پستان نسبت به افراد سالم در سطح بالاتری قرار دارد (6). در دو مطالعه نیز تایید شده است که سطح MDA در سطوح بالینی مختلف بیماری سرطان پستان، در مقایسه با افراد سالم بالاتر است (7-8). همچنین، در مطالعات جدیدتر مشخص شده است که سطحMDA در مراحل 1 و 2 بیماری سرطان پستان و نه در مراحل 3 و 4 آن افزایش می یابد و حتی توصیه کردهاند که میتوان آن را به عنوان یک فاکتور تشخیصی در مراحل اولیه سرطان پستان مورد استفاده قرار داد (9). علاوه بر این، گزارش کردهاند که مصرف برخی از داروهای ضد سرطانی و نیز دوره های شیمی درمانی- پرتو درمانی نیز میتواند پراکسیداسیون لیپیدی را تحریک نماید (2). همچنین مشخص شده است که سطوح سرمی یا پلاسمایی آنتی اکسیدانهای مختلف در بیماران مبتلا به سرطان پستان (در مقایسه با افراد سالم) در سطح پایینتری قرار دارد (10-12). در مطالعه Sener و همکاران نیز موضوع افزایش سطح MDA و کاهش ظرفیت آنتی اکسیدانی تام [4] (TAC) در بیماران مبتلا به سرطان پستان تایید شد و این وضعیت به افزایش تولید یا حذف ناکافی ROS نسبت داده شد و چنین نتیجهگیری شد که این امر میتواند به بروز سرطان منجر شود (13). در تحقیق حاضر، برای بررسی وضعیت آنتی اکسیدانی بیماران از شاخص TAC استفاده شد. زیرا، TAC برآوردی از عملکرد بالقوه آنتی اکسیدانهای مختلف و نیز نتیجه خالص فعل و انفعالات پبچیده بین نیروهای آنتی اکسیدانی و اکسیدانی است که نسبت به شاخصهای انفرادی اندازه گیری وضعیت OS مناسب تر به نظر میرسد (14).
با توجه به مطالب فوق و به احتمال زیاد، عود بیماری سرطان پستان با تضعیف دفاع آنتی اکسیدانی همراه میباشد. بیماری سرطان پستان به طور معمول با عمل جراحی و شیمیدرمانی درمان میشود و نیز سعی میشود تا با دارو درمانی از عود آن پیشگیری شود، اما متاسفانه هنوز هم عود این تومور زیاد اتفاق میافتد (15). بنابراین، مطالعه عوامل موثر بر بهبود وضعیت آنتی اکسیدانی زنان نجات یافته از سرطان پستان میتواند ارزش ویژهای داشته باشد. به نظر میرسد، افزایش میزان فعالیتهای بدنی میتواند به عنوان یکی از عوامل موثر در بهبود وضعیت آنتی اکسیدانی و در نتیجه، کمک به پیشگیری از عود این بیماری مورد توجه قرار گیرد.
فواید تمرینات ورزشی بر ای بیماران مبتلا به سرطان پستان تایید شده است و کم تحرکی بدنی میتواند خطر ابتلا به سرطان پستان را 2 تا 5 برابر افزایش دهد (16). همچنین، تمرینات ورزشی ممکن است بسیاری از عوارض جانبی ناشی از درمان سرطان شامل، شیمی درمانی و پرتو درمانی را کاهش دهد (17). در واقع، یکی از دلایل توصیه فعالیتهای ورزشی برای بیماران نجات یافته از سرطان این است که سمیتهای بیولوژیک متعددی که در حین درمان سرطان در بدن ایجاد میگردد، به طور مطلوبی بر اثر فعالیتهای ورزشی خنثی میشود (18-21). همچنین، Irvin و همکاران نشان دادند که خطر مرگ ناشی از سرطان پستان در زنانی که قبل از تشخیص بیماری، تحرک بدنی اندکی داشتهاند، ولی بعد از آن به فعالیت ورزشی پرداخته اند، 45% کاهش مییابد و در مقابل، خطر مرگ در بیمارانی که به فعالیت نپرداختهاند، چهار برابر افزایش مییابد (22).
تمرینات ورزشی میتواند سیستم دفاع آنتی اکسیدانی افراد غیر سرطانی بهبود بخشد. در این خصوص لازم به ذکر است که گرچه همه انواع تمرینات ورزشی هوازی و بیهوازی حاد (یک جلسه تمرین) به طور بالقوه میتواند OS و نیز سطوح پلاسمایی MDA را به طور قابل توجهی افزایش دهند، اما تمرینات منظم چندین هفتهای میتواند تاثیر مثبتی بر دفاع آنتی اکسیدانی داشته باشد (23). این تاثیر مثبت را میتوان به وقوع نوعی سازگاری در سیستم دفاع آنتی اکسیدانی بدن پس از تمرینات ورزشی هوازی و بیهوازی نسبت داد (24-25).
بیماران مبتلا به سرطان پستان از آمادگی هوازی مناسبی برخوردار نیستند و میزان فعالیتهای بدنی آنها نسبت به افراد سالم کمتر است (26). بنابراین تجویز فعالیتهای ورزشی برای این بیماران ضرورت دارد. اما از نظر نویسندگان مطالعه حاضر، با توجه به وضعیت خاص روحی و روانی این بیماران، ممکن است استفاده از تمرین اینتروال کم حجم با شدت بالا[5] (LVHIIT) معقولتر باشد. زیرا، این نوع تمرین میتواند آمادگی بیهوازی و نیز آمادگی هوازی را به طور همزمان بهبود بخشد (27). علاوه بر این، این تمرینات با صرف وقت به مراتب کمتر وخیلی سریعتر میتواند آمادگی هوازی را بهبود بخشد و نه تنها آن را برای افراد سالم، بلکه برای بیماران دارای اختلالات متابولیک مانند چاقی و دیابت نوع دو نیز توصیه کردهاند (28). انجام این نوع تمرینات توسط بیماران مبتلا به سرطان پستان نیز تجربه شده و بی خطر بودن آن تایید گردیده است (29). تحقیق Bogdanis و همکاران (2013) نشان داد که تمرین کوتاه مدت با شدت زیاد تاثیر مطلوبی بر وضعیت آنتی اکسیدانی دارد (28). علاوه بر این، خستگی کلی ناشی از این تمرینات کمتر است و با صرف وقت به مراتب کمتری قابل انجام است (30). در مورد خستگی، در تحقیق Mijwel و همکاران (2018) بر روی زنان مبتلا به سرطان پستان (مرحله شیمی درمانی) مشخص شد که تمرینات اینتروال با شدت بالا میتواند از افزایش خستگی مرتبط با سرطان جلوگیری نماید و از این رو، آنها این نوع تمرینات را به عنوان بخشی حیاتی از توانبخشی سرطان معرفی کردند (31). همچنین، تاثیر مثبت LVHIIT بر آمادگی قلبی – تنفسی نیز تایید شده است. در تایید این موضوع، Toohey و همکاران (2018) گزارش کردند که LVHIIT (12 هفته تمرین سه جلسهای در هر هفته و با هفت وهله 30 ثانیهای در هر جلسه، با شدت مساوی و بیش از 85% HRmax) میتواند آمادگی قلبی – تنفسی، قدرت پایین تنه و محیط دور کمر بیماران نجات یافته از سرطان را به طور موثری بهبود بخشد (32).
به طور خلاصه، با توجه به نقش دفاع آنتی اکسیدانی در بیماری سرطان پستان و نیز پایین بودن سطح آمادگی هوازی بیماران مبتلا به این سرطان؛ و از طرف دیگر، با عنایت به تاثیر احتمالا مثبت تمرینات ورزشی در این زمینه؛ تحقیق حاضر با هدف بررسی تاثیر شش هفته تمرینات اینتروال کم حجم با شدت زیاد بر ظرفیت آنتی اکسیدانی تام، سطوح مالوندیآلدئید و توان هوازی در زنان نجات یافته از سرطان پستان انجام شد.
روش کار
این کارآزمایی بالینی با کد IRCT2016040327194N1 در سایت irct.ir به ثبت رسیده است. همچنین با شماره 2735/140 به تاریخ یکم آذر 1394 در کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه شهرکرد تصویب رسیده است.
این مطالعه در آذر و دی ماه 1394 بر روی 20 زن نجات یافته از سرطان پستان در مرکز انکولوژی و پرتو درمانی بیمارستان سیدالشهداء اصفهان و به صورت پیش آزمون - پس آزمون انجام گردید. پس از هماهنگی با مسئولان مرکز مذکور و بررسی مدارک پزشکی زنان مبتلا به سرطان پستان، با آنها تماس گرفته شد که 78 نفر از زنان نجات یافته از سرطان پستان (بیمارانی که مراحل جراحی، شیمی درمانی و پرتو درمانی را گذراندهاند و در حال حاضر، تاموکسیفن مصرف می کنند)، پس از تشریح هدف مطالعه، آمادگی خود را جهت شرکت در این مطالعه اعلام کردند. در نهایت، 26 نفر از آنها بر اساس معیارهای ورود به مطالعه و نیز نتیجه پرسشنامه آمادگی برای انجام فعالیت بدنی (PAR-Q) گزینش شدند و سپس به طور تصادفی ساده به دو گروه مساوی کنترل (13نفر) و تجربی (13 نفر) تقسیم شدند. در طی مراحل مختلف اجرای این مطالعه، 3 نفر از گروه تجربی و 3 نفر از گروه کنترل از تحقیق خارج شدند (در گروه تجربی: دو نفر به دلیل انصراف از ادامه همکاری و یک نفر به علت غیبت بیش از یک جلسه در تمرینات ورزشی؛ گروه کنترل: سه نفر به دلیل عدم حضور در پس آزمون). ویژگیهای عمومی آزمودنیها در جدول یک ارائه شده است.
معیارهای ورود به مطالعه شامل: پایان دوره شیمی درمانی و پرتو درمانی، فقدان متاستاز، دامنه سنی 40 تا 49، عدم ابتلا به بیماریهایی مزمن (بیماریهای روانی، سکته قلبی، آریتمی کنترل نشده، پرفشاری خون شدید و دیابت)، گذشتن حداقل 2 سال از جراحی زنان، عدم یائسگی، در حال استفاده از داروی تاموکسیفن و عدم شرکت در فعالیتهای ورزشی منظم در طی 6 ماه گذشته بود. معیارهای خروج از مطالعه عبارت بودند از: غیبت بیش از یک جلسه از برنامه تمرینات ورزشی، عود بیماری، بروز حادثه، آسیب فیزیکی، ابتلا به سایر بیماریهای مداخلهگر، عدم تمایل به ادامه همکاری و بروز هر عامل مداخله گر دیگر موثر بر شرکت در جلسات تمرین.
از هر دو گروه خواسته شد، به منظور اندازه گیریهای آنتروپومتریک و تن سنجی، 3 روز قبل از شروع برنامه تمرین در بیمارستان حاضر شوند. وزن بدن با حداقل پوشش و بدون کفش با استفاده از ترازوی دیجیتال (پند الکتریک، ایران) و قد به صورت ایستاده، بدون کفش با قد سنج آزمایشگاهی اندازه گیری شد. نمایه توده بدن (BMI) با استفاده از فرمول "وزن بر حسب کیلوگرم تقسیم بر قد بر حسب متر به توان دو" محاسبه شد. برای محاسبه "نسبت دور کمر به دور باسن" (WHR)، محیط دور کمر در باریکترین نقطه کمر در محدوده ناف و نیز دور باسن در پهنترین قسمت آن اندازهگیری شد و سپس از تقسیم دور کمر به دور باسن، داده های مربوط به WHR به دست آمد. درصد چربی بدن آزمودنی ها با اندازه گیری ضخامت چربی زیر پوستی (سه سر، فوق خاصره و ران) به وسیله کالیپر و با استفاده از فرمول های زیر محاسبه شد (33).
Body density = 1.0994921 - 0.0009929 (sum of three skinfolds) + 0.0000023 (sum of three skinfolds)2 - 0.0001392 (age)
Body fat percentage = (495/Body Density) - 450
اکسیژن مصرفی بیشینه (VO2max) با استفاده از آزمون بالک اصلاح شده ویژه زنان و بر روی تردمیل اندازهگیری شد. در این روش، سرعت تردمیل به طور ثابت روی 827/4 کیلومتر تنظیم شد. شیب دستگاه از دقیقه اول تا پایان دقیقه سوم روی صفر درجه و از شروع هر 3 دقیقه بعدی آزمون، شیب دستگاه به میزان دو و نیم درجه افزایش یافت تا آزمودنی به حد واماندگی برسد. سپس، زمان کل ثبت شده برای هر آزمودنی در فرمول زیر (فرمول پولاک) قرار گرفته و VO2max محاسبه شد (34).
VO2max = 1.38 x T + 5.22
برنامه تمرین ورزشی دقیقا از مقاله Dolan و همکاران (2016) که روی بیماران نجات یافته از سرطان پستان انجام شده بود، گرفته شد (29). لازم به ذکر است که در مقاله مذکور، برنامه تمرین بر اساس VO2peak تنظیم شده بود که با توجه به دشواریهای اندازه گیری آن و کمبود امکانات، با استناد به تحقیق Toohey و همکاران (2016 و 2018) که در تحقیق خود "هفت وهله 30 ثانیهای در هر جلسه، با شدت برابر و بیش از 85% HRmax" را برای بیماران سرطانی استفاده کرده بودند (32،35). در تحقیق حاضر نیز به جای VO2peak ازHRmax استفاده شد. تمرین ورزشی اینتروال در گروه تجربی به مدت شش هفته سه جلسهای در بیمارستان سیدالشهداء اصفهان انجام شد. در دو هفته اول، تمرین ورزشی اینتروال با شدت 50 تا 75% HRmax و در طی چهار هفته بعدی با شدت حداقل 55 و حداکثر 95% HRmax انجام شد (جدول 1). مراحل گرم کردن و سرد کردن در حدود 5 تا 10 دقیقه انجام میشد (29).
[1] Reactive oxygen species
[2]Oxidative stress
[3] Malondialdehyde
[4] Total antioxidant capacity
[5] Low-volume, high-intensity interval training
شدت تمرینات از طریق پایش ضربان قلب و نیز برای ایمنی بیشتر با استفاده از مقیاس بورگ (شدت تلاش درک شده) کنترل شد.
خون گیری از ورید بازویی دست سمتی که به سرطان مبتلا نشده نبود، در حالت نشسته، 24 ساعت قبل از شروع اولین جلسه برنامه تمرین ورزشی و 48 ساعت پس از پایان آخرین جلسه تمرین در هفته ششم، به مقدار 10 میلی لیتر، بعد از 10 ساعت ناشتایی، در ساعت 7:30 تا 8 صبح انجام شد. از آزمودنیها خواسته شد 48 ساعت قبل از خونگیری فعالیت بدنی شدیدی نداشته و رژیم غذایی معمول خود را داشته باشند. سرم به دست آمده در مرحله اول خون گیری (پیش آزمون) در داخل میکروتیوپ ریخته شد و در دمای منهای 70 درجه سانتی گراد نگهداری شد تا همراه با نمونه های پس آزمون جهت اندازه گیری شاخص های خونی مورد نظر تحقیق مورد استفاده قرار گیرد. سطوح سرمی MDA و TAC به روش آنتی بادی دوبل با استفاده از کیت های الیزا (ساخت شرکت هانگژو چین) اندازهگیری شد (کیت MDA دارای حساسیت nmol/ml 22/0 در دامنه nmol/ml5/0 تا nmol/ml 100 و کیت TAC دارای حساسیتnmol/ml 3/0 در دامنه nmol/ml 15/0 تاnmol/ml 90).
چگونگی توزیع داده ها با استفاده از آزمون شاپیرو-ویلک، مقایسه دادههای پیش آزمون (حالت پایه) و تعیین تفاوت میانگین ها در بین دو گروه از t مستقل و جهت تعیین تفاوت های درون گروهی از آزمون t همبسته استفاده شد. داده ها در سطح معنی داری کمتر از 05/0 مورد بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS (نسخه 20) و ترسیم نمودارها با استفاده از Excel (نسخه 2016) انجام شد.
نتایج
داده های مربوط به ویژگی های عمومی، آنتروپومتریک و فیزیولوژیک آزمودنی ها در مرحله قبل از شروع مداخله همراه با محاسبه تفاوت های آماری بین دو گروه کنترل و تجربی در جدول یک ارائه شده است. داده های مربوط به تغییرات متغیرهای تحقیق پس از شش هفته مداخله تمرین ورزشی نسبت به مقادیر پایه هر گروه (تغییرات درون گروهی) و نیز اطلاعات مربوط به مقایسه بین گروهی متغیرها در جدول دو آمده است. همچنین، تغییرات TAC و MDA در مراحل قبل و بعد از شش هفته تمرین ورزشی هوازی در نمودارهای یک و دو نشان داده شده است. به طور خلاصه، پس از شش هفته تمرین ورزشی، ظرفیت TAC به طور معنی داری افزایش (0/007=p)و سطوح سرمی MDA به طور معنیداری کاهش یافت (0/009=p). همچنین، توان هوازی آزمودنی ها به طور معنی داری بهبود یافت (0/001=p) و درصد چربی بدن آنها نیز کاهش پیدا کرد (0/001=p).
بحث
نتایج مطالعه حاضر نشان داد که شش هفته تمرین اینتروال کم حجم با شدت زیاد میتواند ظرفیت TAC زنان نجات یافته از سرطان پستان را در مقایسه با گروه کنترل، به طور معنیداری افزایش داده و سطوح سرمی MDA را به طور معنیداری کاهش دهد.
در همین راستا، Repeka و همکاران (2016) گزارش کردند که ظرفیت آنتی اکسیدانی بیماران نجات یافته از سرطان با میانگین سنی 64 ساله (پنج نفر از هشت نفر گروه تجربی مبتلا به سرطان پستان بودهاند) پس از 10 هفته تمرین ترکیبی هوازی و مقاومتی (سه روز در هر هفته) افزایش معنی داری یافت (17). در تحقیق اعظمیان جزی و همکاران (2017)، استرس اکسیداتیو و پراکسیداسیون لیپیدی زنان نجات یافته از سرطان پستان، پس از شش هفته دویدن تداومی با شدت متوسط (سه جلسه تمرین 20 دقیقهای تحت نظارت در هر هفته) بهبود معنیداری داشت (36). در مقایسه با یافتههای دو تحقیق مذکور، یافتههای تحقیق حاضر نشان میدهد که استفاده از برنامه تمرین ورزشی اینتروال کم حجم با شدت زیاد میتواند وضعیت آنتی اکسیدانی زنان نجات یافته از سرطان پستان را با صرف وقت کمتری به طور مطلوبی بهبود بخشد.
سطوح MDA پس از تمرین ورزشی پژوهش حاضر به طور معنی داری کاهش یافت. این نتیجه با تحقیق کریمی و همکاران (2013) همخوانی دارد (37). در تحقیق آنها، سطوح MDA زنان با مبتلا شده به سرطان پستان (میانگین سنی 45 سال) که پرتو درمانی و یا شیمی درمانی را پشت سر گذاشته بودند، پس از شش هفته شرکت در تمرین ورزشی در آب به طور معنیداری کاهش یافت. گرچه آنها اطلاعاتی درباره تغییرات درصد چربی بدن و ارتباط آن با MDA گزارش نکرده بودند، اما کاهش بافت چربی را با استناد به سایر منابع به عنوان مکانیسم موثر بر بروز سرطان پستان عنوان کرده بودند و احتمال دادند که این موضوع برای تغییرات سطوح سرمی MDA نیز قابل تعمیم باشد (37). وجود رابطه بین تغییرات OS و توده چربی بدن در مطالعه دیگری نیز تایید شده است (38). بنابراین، کاهش معنیدار درصد چربی بدن آزمودنیهای تحقیق حاضر را نیز می توان در بهبود وضعیت استرس اکسیداتیو بیماران تحقیق حاضر موثر دانست.
در مطالعه فتحی و همکاران (2013)، سطح سرمی MDA در زنان مبتلا به سرطان پستان مرحله 1 تا 3 بیماری که در مرحله دارو درمانی قرار داشتند پس از شش هفته تمرین هوازی در آب، تغییرات بین گروهی معنی دار نداشت که با نتایج تحقیق حاضر مغایرت دارد (39). لازم به ذکر است، با اینکه تغییرات بین گروهی در تحقیق مذکور معنیدار نبود، اما تغییرات درون گروهی در گروه تجربی معنیداری بود و احتمال دارد که شدت تمرین هوازی در آب، در آن تحقیق، به اندازهای نبوده باشد که تغییرات معنی داری ایجاد نماید؛ اما در تحقیق حاضر که از تمرین کم حجم با شدت زیاد استفاده شد، تغییرات مثبت و معنی داری مشاهده شد.
در مورد تاثیر LVHIIT بر وضعیت آنتی اکسیدانی (صرفنظر از بیمار بودن آزمودنی های ما) میتوان به تحقیق Bogdanis و همکاران (2013) که به نتایجی مشابه نتایج تحقیق حاضر رسیده بودهاند، اشاره کرد. در تحقیق آنها پس از یک برنامه سه هفتهای تمرین با شدت بالا در مردان سالم با میانگین سنی 3/24 سال، استرس اکسیداتیو کاهش و فعالیت آنتی اکسیدانی افزایش یافت. تمرین ورزشی تحقیق مذکور به مدت سه هفته و با فاصله 48 تا 72 ساعت فاصله بین هر کدام از جلسات تمرین و به صورت رکاب زنی روی دوچرخه کارسنج و با رعایت اصل اضافه بار انجام شده بود. تمرینات هر جلسه در قالب 4 تا 6 وهله رکاب زنی 30 ثانیهای با استراحت 4 دقیقهای بین هر وهله انجام گرفته بود. به عبارت دیگر، آزمودنیهای تحقیق مذکور در مجموع، 22 دقیقه فعالیت ورزشی با شدت بالا انجام داده بودند (28). لازم به ذکر است که در تحقیق Fatouros و همکاران، پس از 16 هفته تمرین استقامتی راه رفتن و جاگینگ (سه جلسه تا حداکثر 60 دقیقهای در هر هفته) اینچنین تغییرات مطلوبی در وضعیت آنتی اکسیدانی به دست آمده بود (40) که در مقایسه با تحقیق حاضر (شش هفته) و تحقیق Bogdanis (سه هفته) در مدتی طولانیتر به این نتیجه مطلوب رسیده بودند. همچنین، در تحقیق Repeka و همکاران (2016) که در سطور بالا توضیح داده شد نیز ظرفیت آنتی اکسیدانی زنان و مردان نجات یافته از سرطان پس از 10 هفته ترکیبی هوازی و مقاومتی (سه روز در هر هفته) بهبود یافته بود (17).
در مورد مکانیسم تاثیر LVHIIT بر وضعیت استرس اکسیداتیو بیماران این تحقیق، علاوه بر نکاتی که در سطور بالا در مورد رابطه بین تغییرات درصد چربی بدن و وضعیت OS ذکر شد میتوان به این نکته نیز اشاره کرد که قرار گیری مداوم در موقعیتهای تسهیل کننده تولید گونههای اکسیژن واکنشپذیر باعث ایجاد سازگاریهایی میشود که دفاع سلولی و فعالیت آنزیمهای آنتی اکسیدانی را بهبود بخشیده و در نتیجه، فعالیت رادیکالهای آزاد را کاهش میدهد (41). واکنش رادیکالهای آزاد با کربوهیدرات، پروتئین، چربی و بسیاری از عوامل آسیبرسان سلول ها و بافت های مختلف می تواند سطوح OS و پراکسیداسیون لیپیدی را افزایش دهد که نتیجه آن، ایجاد ضایعاتی در ماکرومولکولها، آنزیم ها پروتئین های سلول و DNA میباشد که میتواند در ایجاد جهش و بروز سرطان نقش داشته باشد (42-43).
سازگاری هایی که بر اثر تمرینات ورزشی منظم در عضلات اسکلتی و گلبولهای قرمز ایجاد میشود ممکن است حفاظت از بدن در برابر رادیکال های آزاد را بهبود بخشد (44). علاوه بر این، کاهش OS بر اثر تمرینات ورزشی منظم چندین هفته ای را می توان به بهبود ظرفیت آنتیاکسیدانی درونزاد و یا بهبود عملکرد دستگاه انتقال الکترون (جلوگیری از نشت الکترون) نسبت داد (45). همچنین، تولید مکرر رادیکال های آزاد ناشی از ایسکمی و انتشار مجدد خون در سطح عضلانی که در اثر فعالیت های ورزشی روی می دهد می تواند در بهبود نیم رخ آنتیاکسیدانی نقش داشته باشد (41،46). در مورد تاثیر مطلوب LVHIIT مطالعه حاضر بر دفاع آنتیاکسیدانی، گزارش کرده اند که تمرینات اینتروال با شدت های بالا و انجام آن به صورت منظم می تواند تاثیرات مثبتی بر کارایی سیستم آنتیاکسیدانی و خنثی سازی آثار مضر رادیکال های آزاد داشته باشد (47).
توان هوازی بیماران پژوهش حاضر پس از شش هفته تمرین هوازی بهبود معنی داری داشت. در تحقیق Brdareski و همکاران (2012) نیز VO2max بیماران نجات یافته از سرطان پستان پس از سه هفته تمرین ورزشی هوازی با شدت متوسط به طور معنی داری بهبود یافت (48). در تحقیق De Luca و همکاران (2016) هم VO2max بیماران نجات یافته از سرطان پستان پس از 24 هفته تمرین ترکیبی هوازی و قدرتی به طور معنی داری افزایش یافت (49). همچنین، در مطالعات اعظمیان جزی و همکاران (2015 و 2017) نیز VO2max بیماران نجات یافته از سرطان پستان، پس از 12 هفته تمرین ورزشی منتخب پیلاتس و نیز پس از شش هفته دویدن تداومی با شدت متوسط به طور معنیداری بهبود یافت (36،50). در مجموع، میتوان نتیجه گرفت که تمرین 24 هفته ای، 12 هفتهای، شش هفته ای و حتی سه هفتهای میتواند توان هوازی این بیماران را بهبود بخشد که دلیل اصلی آن را میتوان پایین بودن سطوح پایه آمادگی هوازی این بیماران عنوان کرد و این موضوع اهمیت بسیار زیاد شرکت این بیماران در تمرینات ورزشی را گوشزد مینماید.
نتیجه گیری
به طور خلاصه، انجام شش هفته تمرین اینتروال کم حجم با شدت زیاد می تواند آمادگی هوازی و دفاع آنتی اکسیدانی زنان نجات یافته از سرطان پستان را بهبود بخشد و با توجه به نقش مهم وضعیت آنتیاکسیدانی در بروز و پیشرفت سرطان، ممکن است تمرین ورزشی پژوهش حاضر نقش مهمی در پیشگیری از عود سرطان داشته باشد.
تشکر و قدردانی
این مقاله برگرفته از پایان نامه کارشناسی ارشد فیزیولوژی ورزشی دانشگاه شهرکرد میباشد که با همکاری مرکز تحقیقات پیشگیری از سرطان استان اصفهان انجام شده است. از همکاری بیدریغ و صمیمانه بیماران عزیز، مدیریت محترم بیمارستان سیدالشهداء اصفهان، مدیریت محترم مرکز تحقیقات پیشگیری از سرطان استان اصفهان و دیگر عزیزانی که ما را در انجام این پژوهش یاری نمودهاند، سپاسگزاری میشود.