نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری فیزیولوژی ورزشی عصبی عضلانی، دانشکدة علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار
2 دانشیار گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدة علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار
3 استاد گروه مغز و اعصاب، بیمارستان قائم، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد
4 استادیار گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکدة علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction: The motor function in patients with multiple sclerosis is restricted and doing exercise training and supplementation with coenzyme Q10 can be effective in improving this condition. The purpose of this research was to investigate the effect of 8 weeks of combined exercise training and supplementation of coenzyme Q10 on some motor function indexes in patients with multiple sclerosis.
Materials and Methods: In this semi-experimental study, 28 patients (16 men and 12 women; mean age = 37/71±7/18 years) with multiple sclerosis (EDSS=3-5) were selected using purposive sampling method and were evaluated into three experimental groups (combined exercise training+Q10 supplement, combined exercise training+placebo, Q10 supplement) and one control (placebo) group. The exercise training was done for 8 weeks (two sessions of resistance and one endurance session per week) and the dose of supplement of Q10 was 200 mg daily. Before and after intervention, the patients performed functional tests. Data were analyzed by statistical methods of covariance analysis, paired sample t-test and Bonferroni post-hoc test at a significant level of P Results: The results of tests of analysis of covariance and paired sample t-test indicated significant reductions in the durations of functional tests of 25-foot walk and timed up and go and significant increases in the records of tests of chair stand and 6 minute walk in the training+supplement and training groups compared to the supplement and control groups after the end of the intervention period (P= 0.0001); but there was no significant difference between the two training groups (P ≥ 0.05).
Conclusion: Accordingly, the patients with multiple sclerosis can use the provided combined training, with or without coenzyme Q10 supplementation, to improve their motor function. Also, coenzyme Q10 supplementation doesn't affect the improvement of motor function in these patients.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
مولتیپل اسکلروزیس (ام اس)[1] یک بیماری خود ایمنی مزمن است که در آن لنفوسیتها[2] از سد خونی – مغزی[3] عبور میکنند و فرآیندهای التهابی را در سیستم عصبی مرکزی[4] ایجاد نموده که میتوانند زمینهساز ناتوانیهای بدنی و شناختی بسیاری باشند (1). این بیماری در جهان حدود 5/2 میلیون نفر (2) و در ایران 40 تا 50 هزار نفر را درگیر کرده است (3). میانگین سن آغاز بیماری، 30 سالگی یعنی زمان اشتغال و تشکیل خانواده میباشد و بیمار را با تبعات ناتوانی در انجام فعالیتهای روزمرة زندگی، کاهش استقلال فردی و به دنبال آن کاهش کیفیت زندگی و تعامل اجتماعی مواجه میسازد (4).
با توجه به نبود درمان دارویی با تأثیر قطعی و بالا بودن هزینههای این نوع از درمان، روشهای غیر دارویی از جمله انجام تمرین ورزشی میتواند دست کم در بهبود علایم مؤثر باشد و به راحتی توسط بیماران مورد قبول واقع شود (5). در گذشته تصور میشد که انجام تمرین ورزشی در بیماران ام اس، باعث خستگی و افزایش دمای بدن و مانع از ذخیرة بیشتر انرژی میگردد؛ بر این اساس، انجام تمرین ورزشی برای این بیماران توصیه نمیشد. اما امروزه شرکت منظم در تمرینات ورزشی به عنوان عامل مهمی در بهبود علایم و افزایش تواناییهای جسمانی بیماران ام اس محسوب میشود و عقیده بر این است که عدم انجام تمرین ورزشی ممکن است ضعف و خستگی بیشتر و بدتر شدن بیماری را به همراه داشته باشد (4).
روش کار
1. Multiple sclerosis (MS)
[2]. Lymphocytes
[3]. Blood – brain barrier
4. Central nervous system(CNS)
[5]. 25-foot walk test (25FWT)
[6]. Chair stand
[7]. Timed up and go (TUG)
[8]. De Souza-Teixeira
[9]. Filipi
[10]. Dalgas
[12]. White
[13]. DeBolt
[14]. Oxidative stress
[15]. Anti-inflammatory
[16].Antioxidant
[17]. Coenzyme Q10
[18]. Tumor necrosis factor alpha (TNF-α)
[19]. Expanded disability status scale (EDSS)
[20]. Body mass index
[21]. IR.MEDSAB.REC.1395.29
[22]. Nutri Century
نتایج
ویژگیهای فردی آزمودنیها (که با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی میانگین و انحراف استاندارد توصیف شدهاند) در جدول 3 ارائه شده است. بر مبنای نتایج مشخص میشود که تفاوت معناداری بین دو گروه در سن، قد، وزن، طول مدت بیماری و شاخص ناتوانی جسمانی وجود ندارد.
مقادیر پیشآزمون و پسآزمون رکورد آزمونهای عملکردی 25 فوت راه رفتن (بر حسب ثانیه)، بلند شدن و رفتن زماندار (برحسب ثانیه)، برخاستن از صندلی (بر حسب تعداد) و 6 دقیقه راه رفتن (بر حسب متر) در جدول 4 آمده است. تحلیل آماری دادهها روی نتایج آزمونهای عملکردی نشان داد که چهار گروه تمرین + مکمل، تمرین + دارونما، مکمل و دارونما در مقادیر پیش آزمون تفاوت معناداری با یکدیگر
نداشتند. با توجه به جدول 4، تحلیل آنکووا روی مقادیر پسآزمون رکورد هر چهار آزمون عملکردی، بیانگر این بود که تفاوت گروهها با یکدیگر معنادار است (05/0>p بینگروهی). همچنین نتایج آزمون t همبسته، حاکی از تفاوت معنادار رکورد آزمونهای عملکردی در گروههای تمرین + مکمل و تمرین نسبت به قبل از مداخله بود(05/0>P درونگروهی).
نتایج آزمون تعقیبی در جدول 5 نشان داد گروه تمرین+مکمل با گروه مکمل و گروه دارونما تفاوت معنادار دارد. همچنین این تفاوت معنادار بین گروه تمرین+دارونما با گروه مکمل و گروه دارونما دیده میشود (05/0>p). در حالی که بین رکورد آزمونهای عملکردی در گروههای تمرینی (تمرین + مکمل با گروه تمرین+دارونما) تفاوت معنادار وجود ندارد و نیز بین گروههای مکمل با دارونما تفاوت معنادار نیست (05/0p≥). در شکل 2 نیز، تغییرات رکورد آزمونهای عملکردی توسط مداخلة تمرین در قالب نمودار آمده است.
بحث
یافتههای پژوهش نشان داد 8 هفته تمرین ورزشی ترکیبی به تنهایی و همچنین همراه با مصرف مکمل کوآنزیم کیوتن سبب بهبود نتایج آزمونهای عملکردی 25 فوت راه رفتن، بلند شدن و رفتن زماندار، برخاستن از صندلی، 6 دقیقه پیادهروی شد که با نتایج فیلیپی و همکاران (2010)، دسوزا تیکزیرا و همکاران (2009) و شمس و همکاران (2015) همخوانی داشت (4،7،9). این مطالعات و مطالعة حاضر نشان میدهد تمرینات ورزشی با غالب مقاومتی بر سرعت و استقامت در راه رفتن، مهارت جا به جایی، قدرت، تعادل و چابکی در مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس تأثیر مثبت دارد. با وجود این، نتایج این مطالعه با پژوهشهای وایتو همکاران (2004) و دیبولت و همکاران (2004) همخوان نبود (11-12).
فیلیپی و همکاران (2010) اذعان داشتند تمرینات ورزشی ترکیبی قدرتی و استقامتی در بیماران ام اس، قدرت، تون عضلانی و ظرفیت اکسایشی را بهبود میبخشند. همچنین بهبود مسیرهای عصبی و ایجاد مسیرهای هدایت عصبی جدید و یا تسهیل پاسخ عصبی – عضلانی، از ساز و کارهای دیگری است که به واسطة آن تمرین ترکیبی موجب ارتقای عملکرد حرکتی میشود (9).
نتایج پژوهشها نشان داده است بین قدرت عضلات پایین تنه و تعادل رابطة مستقیم و معناداری وجود دارد؛ بهطوری که با کاهش قدرت عضلات پایین تنه، تعادل افرادکاهش مییابد. در نتیجه ضعف عضلات حفظ کنندة قامت، باعث کاهش تعادل و افزایش خطرافتادن میشود (9). در پژوهش حاضر، تقویت عضلات حفظ کنندة قامت هم در تمرین مقاومتی و هم در تمرین با دوچرخة کارسنج مورد توجه بود و شاید افزایش قدرت این عضلات، به بهبود تعادل در این بیماران کمک کرده باشد. از طرفی برخی پژوهشها نشان میدهندکه تمرینات منتخب، گیرندههای عمقی[1] را فعال کرده و کنترل اجرا و تعادل را بهبود میبخشند. تمرین سبب میشود افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس، کنترل تعادل جدیدی را به دست آورده و از گیرندههای تعادلی خود بهتر استفاده کنند (19) و همین عوامل ممکن است در بهبود رکورد آزمونهای 25 فوت راه رفتن، بلند شدن و رفتن زماندار تأثیر داشته باشد. از طرفی افزایش قدرت عضلانی عمومی ناشی از تودة عضلانی بیشتر، باعث افزایش توان انجام فعالیت بدنی و تعادل به سبب تنش کمتر عضلات برای انجام کار معین میشود (20). همچنین تمرینات مقاومتی از طریق کاهش اسپاسم عضلانی و کاهش اختلالات حسی موجب بهبود تعادل در بیماران ام اس میگردند (12). از آنجا که سازگاریهای حاصل در هفتههای نخست تمرین مقاومتی، بیشتر جنبة عصبی دارد تا عضلانی و بهبود تعادل با سازگاریهای عصبی ارتباط تنگاتنگی دارد (12)،ممکن است این دلایل، به عنوان توجیهی برای بهبود زمان آزمون بلند شدن و رفتن زماندار در آزمودنیهای این پژوهش در نظر گرفته شود. با این حال نتایج، این پژوهش با یافتههای دیبولت و همکاران (2004) که به دنبال 8 هفته تمرین مقاومتی، تغییر معناداری در نتیجة آزمون بلند شدن و رفتن زماندار مشاهده نکرد همخوانی ندارد. پژوهشگران این مطالعه بیان کردند علیرغم بهبود محسوس نتایج، ممکن است سن زیاد آزمودنیها (میانگین 50 سال در برابر میانگین 38 سال در مطالعة حاضر) علتی برای ایجاد نشدن سازگاری کافی با تمرین باشد (12).
قدرت عضلات اندام تحتانی با سرعت راه رفتن مرتبط است و پیشبین مهمی برای عملکرد حرکتی در بیماران ام اس محسوب میشود (21). گوتیرز[2] و همکاران (2005)دریافتند که 8 هفته برنامةتمرین مقاومتی توانست قدرت عضلات اندام تحتانی و ناتوانی گزارش شده توسط بیمار اس را بهبود دهد. در این پژوهش بیماران قبل از دورة تمرین الگوی مختل شدة راه رفتن، طول کوتاه و سرعت کم گام را به نمایش گذاشتند. پژوهشگران با تجزیه و تحلیل راه رفتن[3] پی بردند که آزمودنیها بعد از مداخلة تمرین، گامهای بلندتری داشتند و در راه رفتن آنها زمان مرحلةنوسان دادن[4] طولانیتر و زمان مراحل تکیه کردن[5] و حمایت دوگانه[6] کوتاهتر شد (22). بنابراین احتمال دارد اصلاح الگوی راه رفتن ناشی از تمرین در بیماران ام اس در بهبود رکورد آزمونهای 6 دقیقه راه رفتن و 25 فوت راه رفتن مؤثر باشد. با وجود این، نتایج مطالعة حاضر با پژوهش وایت و همکاران (2004) همخوانی نداشت. آنها پس از اعمال 8 هفته تمرین قدرتی پیشروندة اندام تحتانی، تغییری در رکورد آزمون 25 فوت راه رفتن مشاهده نکردند. این پژوهشگران اظهار داشتند شاید به دلیل کوتاهی مسافت آزمون، قادر به شناسایی تغییرات ظریف در توانایی راه رفتن نبودند و برای شناخت بهتر تغییرات ناشی از ورزش، استفاده از آزمونهای با مسافت طولانیتر لازم است (11).
ممکن است یکی از ساز و کارهای بهبود سرعت راه رفتن، تعادل و هماهنگی در این مطالعه کاهش خستگی باشد. خستگی رایجترین نشانة ام اس و یکی از ناتوان کنندهترین آنهاست که حداقل 75 درصد بیماران ام اس آن را گزارش کردهاند. عطار سیاح و همکاران (2016) نشان دادند 8 هفته تمرین ترکیبی مقاومتی موجب کاهش شدت خستگی در بیماران ام اس شد. آنها دلایل این امر را نقش تمرینات ورزشی در بهبود جریان خون بافتی، اکسیژنرسانی و تغذیة بهتر اندامها دانستند که موجب کاهش ضعف عضلانی و بهبود کارکرد دستگاه عصبی میشود (23). در میان عوامل ایجاد خستگی در ام اس میتوان به کاهش سطح سرمی هورمون دی هیدرو اپی آندرسترون[7] و افزایش سطوح سرمی عوامل پیش التهابی اینترفرون گاما[8] و عامل نکروز تومور آلفا و در خون اشاره کرد که میزان آنها در نتیجة فعالیت ورزشی منظم بهبود مییابد (24). البته کاهش در سطوح سرمی عوامل پیش التهابی، با مصرف مکمل کوآنزیم کیوتن نیز مشاهده شده است؛ بهطوری که صنوبر و همکاران (2015) پس از مصرف روزانه 500 میلیگرم مکمل کوآنزیم کیوتن،کاهش مقدار عامل نکروز تومور آلفا را در خون مبتلایان به ام اس مشاهده کردند (14) و صنوبر و همکاران (2016)کاهش خستگی را پس از مصرف همین مقدار از مکمل در روز گزارش نمودند (15). از طرف دیگر، بهبود قدرت در عضلاتی که توانایی سازگاری با بار اضافی را دارند، ممکن است خستگی عمومی را کمتر و توانایی عملکرد حرکتی را در مبتلایان به ام اس با معیار ناتوانی متوسط بهبود بخشد (25). همچنین میتوان به افزایش کارایی حرکت، رهایش اندروفینها و بهبود عوامل روانی به عنوان سازو کارهای دیگرتمرین ورزشی ترکیبی در کاهش خستگی و در پی آن ارتقای عملکرد حرکتی اشاره کرد (9). شاید این عوامل از دلایل بهبود رکورد آزمونهای برخاستن از صندلی و 6 دقیقه پیادهروی در این مطالعه باشد.
در برنامة تمرینی این پژوهش با وجود دو جلسه تمرین مقاومتی و یک جلسه تمرین استقامتی در هفته، رکورد آزمون 6 دقیقه پیادهروی بهبود یافت. تیلور و همکاران (2006) نشان دادند 10 هفته برنامة تمرین مقاومتی میتواند علاوه بر قدرت، استقامت عضلانی اندامهای فوقانی و تحتانی مبتلایان به ام اس را بهبود بخشد. آنها اذعان داشتند عضلات قویتر، قادر به تولید نیروی کارآمدتر، بدون نیاز به کم کردن سرعت یا استراحت برای یک دورة زمانی هستند (26). این عوامل میتواند در افزایش توانایی بیمار ام اس برای طی مسافت طولانیتر نقش داشته باشد.
تاکنون پژوهشی که تأثیر توأمان مکمل کوآنزیم کیوتن و تمرین ورزشی را در بیماران ام اس بررسی کرده باشد مشاهده نشد. بلاردینلی[9]و همکاران تأثیر مکملدهی کوآنزیم کیوتن (روزانه 100 میلیگرم) و 8 هفته تمرین استقامتی (3 جلسه 40 دقیقهای رکابزنی با شدت 60 درصد اوج اکسیژن مصرفی در هفته) را در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن قلبی بررسی کردند. مکمل و تمرین هر کدام به تنهایی ظرفیت عملکردی استقامتی را بهبود دادند، اما ترکیب آن دو سبب انقباضپذیری بیشتر میوکارد شد (27). در پژوهش دیگری روی بیماران مبتلا به سندرم پس از فلج اطفال، اسکو[10] و همکاران نشان دادند 12 هفته تمرین مقاومتی (3 روز در هفته، هرجلسه 30 دقیقه، 5 حرکت 10 تکراری، 50 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه) با مصرف همزمان روزانه 200 میلیگرم مکمل کوآنزیم کیوتن و یا دارونما سبب بهبود نتایج آزمونهای 6 دقیقه راه رفتن و قدرت عضلانی در هر دو گروه بدون تفاوت بین گروهها شد (28).
ساز و کارهایی برای تأثیر کوآنزیم کیوتن در بهبود علائم بیماری ام اس بیان شده است. این مکمل ضمن حفاظت از نرونها در برابر آپوپتوزیس، در تعدیل تولید سایتوکاینهای پیش التهابی مانند عامل نکروز تومورآلفا و مهار رادیکالهای آزاد و پراکسید لیپید، به عنوان یک کوفاکتور ضروری انتقال دهندة الکترون میتوکندریایی نقش دارد (13،14). این ساز و کارها ممکن است علاوه بر بهبود علایم و روند بیماری به کاهش خستگی و بهبود عملکرد حرکتی منجر شود (15). با وجود این تغییرات احتمالی مثبت، بر اساس نتایج پژوهش حاضر شاید بتوان گفت مصرف مکمل بدون انجام تمرین ورزشی قادر نیست تواناییهای عملکردی را در بیماران ام اس بهبود بخشد و یا دست کم، مدت 8 هفته برای این تأثیر کافی نیست.نکتة دیگر در خصوص این مکمل، میزان کم سنتز در بدن و دریافت جزئی آن از طریق مواد غذایی است (14)؛ بنابراین کنترل کوآنزیم کیوتن دریافتی از طریق غذای مصرفی احتمالاً نمیتوانست در نتایج حاصل تأثیرگذار باشد.
از محدودیتهای احتمالی این پژوهش، دوز مکمل بود که روزانه 200 میلیگرم در نظر گرفته شده بود. در پژوهشهای سلیمانی و صنوبر (13،14،15) دوز 500 میلیگرم در روز استفاده شده است؛ اما این نکته قابل تأمل است که در آن پژوهشها، بر خلاف پژوهش حاضر، مداخلة تمرین وجود نداشت. بر این اساس، در این مطالعه به دلیل احتمال اثر همافزایی تمرین ورزشی بر تأثیر مکمل و بر اساس منابع (16)، دوز 200 میلیگرم انتخاب شد. با وجود این، میتوان در پژوهشهای آتی مدت تمرین و دوز مکمل را افزایش داد.
در این پژوهش یک نمونة مناسب تمرین ورزشی ترکیبی برای مبتلایان به ام اس ارائه شد که بهبود زیادی در عملکرد حرکتی این بیماران ایجاد کرد. از طرف دیگر تا جایی که جستجو شد، این نخستین بار است که آثار همزمان تمرین ورزشی و مکمل کوآنزیم کیوتن در این طیف از جامعه بررسی شده است. این پژوهش نشان داد استفاده از کوآنزیم کیوتن همراه با ورزش بیشتر از آثار ورزش به تنهایی موجب بهبود عملکرد حرکتی نمیشود و مکمل کوآنزیم کیوتن به تنهایی نیز عملکرد حرکتی را بهبود نمیدهد. با وجود این در پژوهشهای آینده شاید با استفاده از آزمونهای عملکردی استاندارد دیگر، پایش عوامل بیوشیمیایی سرم مؤثر در وضعیت بیماری، افزایش مدت مداخلة ورزش و مکمل کوآنزیم کیوتن و یا دوز مکمل، بتوان بهبود بیشتر عملکرد حرکتی را با بهره جستن همزمان از ورزش و کوآنزیم کیوتن در این بیماران نشان داد و ساز و کارها را به طور دقیقتر بررسی کرد.
نتیجه گیری
تشکر و قدردانی