نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 کارشناس ارشد روانشناسی عمومی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
2 دانشیار گروه داخلی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
3 دانشیار گروه روانشناسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
4 دانشیار گروه علوم تربیتی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction: Emotion regulation is assumed to be an important factor in determining well being and successful functioning and plays an important role in adaptation to stressful life events. The present study goal is, role of cognitive emotion-regulation strategies in relation with cancer patient's quality of life.
Method: The research sample consisted of 75 cancer patients that referred to Reza clinic and Emam Reza hospital in 1390 that through accessible sampling method had been selected and completed cognitive emotion-regulation strategies scale and WHOQOL questionnaires. Data have been analyzed by, Pearson correlation coefficient, multiple regression.
Results: The results showed that positive refocusing, positive reappraisal and Perspective putting into strategies have significant positive relation to quality of life, while Other- blame strategy and quality of life has significant negative relation. In order to assess the role of predictive by one cognitive emotion-regulation strategies the results showed that just positive reappraisal strategy can be predicted quality of life and other strategies were not significant predictor.
Conclusion: on base of present study, one of the important factors that affect quality life in cancer patients was cognitive emotion-regulation strategies, Which after experiencing threaten events ,such as cancer, applied by patients for managing their emotions. On the whole in therapeutic programs should have special attention to cognitive education ,specifically adaptive styles as positive reappraisal.
Acknowledgement:The authors would like to thank all officials and personnel of the clinic Reza and Imam Reza for their help in the process of data assembly. The authors had no conflict of interest with the results.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
در حال حاضر سرطان یکی از مسایل مهم بهداشتی درمانی جهان و نیز کشور ما محسوب میشود. بر اساس تمام شواهد علمی، تجربی و پژوهشی، این بیماری در ردیف یکی از اساسیترین و خطرناکترین بیماریهای مزمن و از عوامل تهدید کننده جامعه به شمار میرود (1). بر طبق آخرین بررسیهای آماری در ایران، سرطان بعد از بیماریهای قلبی عروقی و حوادث غیرعمدی، سومین عامل مرگ و میر محسوب میشود، به طوری که سالانه بیش از 30 هزار نفر از جمعیت کشورمان در اثر این بیماری جان خود را از دست میدهند و تخمین زده میشود سالانه بیش از 70 هزار مورد جدید سرطان شناسایی می شود (2، 3). بنابراین بررسی میزان سلامتی و همچنین عوامل تأثیر گذار بر آن در مبتلایان به این بیماری مزمن ضروری به نظر میرسد. تشخیص سرطان تجربهای بسیار ناخوشایند و غیر قابل باور برای هر فرد است. سرطانباعث میشود،شغل،وضعیتاقتصادی-اجتماعیو زندگیخانوادگیدچاراختلالشده،منجربه ویرانیزندگیبیمارگردد.اینتأثیراتبه خصوصجنبههایمختلفکیفیتزندگیبیمار از جمله وضعیتروحی،روانی،اجتماعی، اقتصادیوعملکردجنسیرا شامل میشود(4). کیفیت زندگی از مهمترین مؤلفههای مفهوم کلی بهداشت محسوب میشود و بیانگر درکفرداز زندگی،ارزشها،اهداف،استانداردهاوعلایق میباشد(4، 5). مطالعات بر بیمارانسرطانینشانمیدهد،شدتبیماریو فشارهایروحی ناشی از این بیماری باکیفیتزندگی این افراد رابطه دارد (6). معمولاً متخصصان، در بررسی بیماریهای طبی مزمن نظیر بیماریهای قلبی و سرطان، علل و عوامل زیستی مانند وراثت، رژیم غذایى، الکل، استروژن بالا، داشتن سابقه خانوادگى، فشار خون بالا، کلسترول بالای خون، دیابت، و چاقی را عامل سبب ساز مطرح میکنند، اما اخیرأ در تحقیقات متعدد نشان داده شده است که عوامل فوق به تنهایی نقش تعیین کنندهای در بروز بیماری نداشته بلکه برخی از متغیرهای روانشناختی به صورت مستقیم و غیر مستقیم زمینه مساعدی برای ابتلای افراد به این بیماری و کاهش کیفیت زندگی مبتلایان به آن را ایجاد میکنند (7).
یکی از این عوامل روانشناختی که نقش موثری در سلامتی، کیفیت زندگی این بیماران دارد، هیجان است. هیجان نقش مهمی در جنبههای مختلف زندگی نظیر سازگاری با تغییرات زندگی و رویدادهای استرسزا ایفا میکند، بنابراین تنظیم هیجان[1]، یک اصل اساسی در شروع، ارزیابی و سازماندهی رفتار سازگارانه و همچنین جلوگیری از هیجانهای منفی و رفتارهای ناسازگارانه محسوب میشود (8، 9). در حقیقت واژه تنظیم هیجان مشتمل بر راهکار هایی است که باعث کاهش، حفظ و یا افزایش یک هیجان میشوند و به فرایندهایی اشاره دارد که بر هیجانهای کنونی فرد و چگونگی تجربه و بروز آنها اثر میگذارد (10). در مجموع افراد از روشهای مختلفی جهت تنظیم هیجاناتشان استفاده میکنند و یکی از متداولترین این روشها استفاده از راهکار های شناختی است. راهکارهای کنترل شناختی هیجان[2]، فرایندهای شناختی هستند که افراد برای مدیریت اطلاعات هیجان آور و برانگیزاننده بکار میگیرند و بر جنبه شناختی مقابله تأکید دارند (9، 11). بنابراین، افکار و شناختها در توانایی مدیریت، تنظیم و کنترل احساسها و هیجانها بعد از تجربه یک رویداد استرس زا نقش بسیار مهمی دارند. به طور واضح کنترل شناختی آگاهانه هیجان رابطه نزدیکی با مفهوم سبکهای مقابلهای شناختی دارد، اما یک تفاوت مهم که بین این دو مفهوم وجود دارد این است که در هر دو سبک مقابله هیجان مدار و مسئله مدار، ترکیبی از راهکار های شناختی و رفتاری برای کنار آمدن وجود دارد در حالیکه نظریه تنظیم شناختی هیجان بیان میکند که اعمال و افکار فرایندهای متفاوتی هستند به طوری که راهکار های شناختی از لحاظ مفهومی جدا از راهکار های رفتاری هستند (9, 8). راهکارهای کنترل هیجان را میتوان به دو دسته راهبرهای سازگارانه و ناسازگارانه تقسیم نمود. از جمله راهکار های سازگارانه میتوان به ارزیابی مجدد مثبت[3]، تمرکزمجدد مثبت[4]، پذیرش[5]،دیدگاه پذیری[6]، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی[7] اشاره نمود و راهکار هایی مانند ملامت خود[8]، نشخوار گری[9]، ملامت دیگران[10]، فاجعه سازی[11] در دسته راهبرهای ناسازگارانه قرار میگیرند که هر کدام پیامدهای خاص خود را خواهند داشت (9، 12).
تنظیم هیجان همچنین نقشی اصلی در تحول به هنجار داشته و ضعف در آن، عاملی مهم در ایجاد آسیبهای روانی به شمار میرود (13). به همین دلیل متخصصان معتقدند افرادی که قادر به مدیریت صحیح هیجاناتشان در برابر وقایع زندگی نیستند، بیشتر از سایرین دچار آسیبهای روانی میگردند (14). بنابراین میتوان گفت، تنظیم هیجان عاملی مهم و تعیین کننده در بهزیستی روانی و کنش وری اثربخش میباشد، که نقش اساسی در سازگاری با رویدادهای استرسزای زندگی ایفا میکند (12). در همین راستا میتوان گفت از یک سو استفاده از راهکار های سازگارانه جهت تنظیم هیجانات در تعدیل استرسهای ادراکی موثر بوده و مانع از ابتلاء به بیماریهای مزمن میگردد، از سوی دیگر، استفاده از راهکار های ناسازگارانه در تنظیم هیجان سبب بروز برخی آسیبهای روانی نظیر افسردگی، اضطراب، پرخاشگری و خشونت میگردد و از این طریق با اثر گذاری بر میزان استرس دریافتی و کاهش کارایی سیستم ایمنی، فرد را مستعد ابتلا به بیماریهای جسمانی حاد و مزمن نظیر سرطان میکند (15-24). در همین راستا، نتایج مطالعه شروورز1، کرایج و گارنفسکی2 (2008) نشان میدهد افراد مبتلا به سرطان از راهکار های ناسازگارانه نظیر نشخوار گری و فاجعه سازی بیشتر استفاده میکنند و در نتیجه متحمل افسردگی و عواطف منفی بیشتری میشوند (12). همچنین بیمارانی که بیشتر قادر به فکر کردن درباره موضوعات خوشایند بودند ( به جای فکر کردن در مورد تجربه سرطان) و به طور مداوم احساسات و افکار منفی مرتبط با تجربه سرطان را در ذهن نمی آورند، از میزان سلامتی بیشتری برخوردار بودند. تمرکز مثبت، راهکار موثری برای کاهش اثرات منفی و بروز نتایج مثبت میباشد (25).
طی دو دهه گذشته کیفیت زندگی یکی از مهمترین موضوعات تحقیقات بالینی بوده و به عنوان یکی از جنبههای مؤثر در مراقبت از بیماران مورد تأیید قرار گرفته است و بررسی آن به منظور تشخیص تفاوتهای موجود بین بیماران، پیش آگهی3 بیماری و ارزیابی مداخلات درمانی مورد استفاده قرار گرفته است (26). بنابراین بررسی سطح آسیب شناسی روانی و سلامت و همچنین عوامل تأثیر گذار بر این مؤلفهها بسیار مهم و ضروری به نظر میرسد. در همین راستا در سالهای اخیر بررسی کیفیت زندگی در مبتلایان به سرطان اهمیت ویژهای یافته است. عمده مسائل و مشکلاتی که به طور معمول کیفیت زندگی مبتلایان به سرطان را تحت تأثیر قرار میدهد شامل: آثار روانی و عاطفی ناشی از ابتلا به بیماری، اقدامات تشخیصی و درمانی، استرس، درد، افسردگی، نقش بیماری بر روابط خانوادگی، روابط زناشویی و روابط اجتماعی، مسائل اقتصادی ناشی از بیماری، مشکلات تغذیهای و عوارض ناشی از درمان میباشد (27). با توجه به این موضوع و موارد ذکر شده در مورد عوارض و مشکلات ابتلا به سرطان و درمان این بیماری به خصوص عوارض جسمی و روانی که شیمی درمانی در بیماران و همچنین با توجه به شیوع بالای انواع سرطان در کشورمان و بقای طولانی مدت مبتلایان به این بیماری که موجب درگیری بیشتر آنان با عوارض و پیامدهای سرطان میشود، اقداماتی در جهت شناسایی عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی این مبتلایان ضروری به نظر میرسد. به همین جهت تصمیم گرفته شد تا مطالعهای به منظور بررسی نقش راهکارهای کنترل شناختی هیجان در کیفیت زندگی بیماران سرطانی صورت گیرد، به این امید که گامی در جهت شناسایی بهتر ابعاد این بیماری مزمن و متغیرهای تأثیر گذار بر آن و همچنین کمک به افزایش کیفیت زندگی و کاهش آسیبهای روانی که مبتلایان با آن مواجه خواهند شد برداشته شود. همچنین در صورت تآیید فرضیه های مطرح شده، این پژوهش می تواند به عنوان مقدمه و مبنایی برای پژوهشهای مداخله ای از قبیل آموزش این قبیل راهکار ها در آینده قرار گیرد.
روش کار
روش این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است که جهت بررسی نقش راهکارهای کنترل شناختی هیجان بر کیفیت زندگی بیماران سرطانی انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران سرطانی شهرستان مشهد بود، که در زمستان 1390 به کلینیک درمانی رضا و بیمارستان امام رضا (علیهالسلام) مراجعه کردند. نمونهی این پژوهش شامل 75 بیمار زن و مرد می شد که به روش نمونه گیری در دسترس از میان کلیهی بیماران سرطانی مراجعه کننده به این مراکز انتخاب شدند. بیماران به ترتیب ورود منطبق با معیارهای ورود و خروج در صورت تمایل و پس از کسب رضایت وارد مطالعه شدند و پرسشنامههای فرم کوتاه نسخه فارسی پرسشنامه کنترل شناختی هیجان و مقیاس کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی را تکمیل کردند. معیارهای ورود شامل دامنه سنی بین 20 - 60 سال، دارای میزان سواد حداقل سیکل، داشتن آگاهی نسبت به بیماری خود و رضایت برای ورود به پژوهش بود. بیماران دارای شرایط حاد که بنا به تشخیص پزشک متخصص قادر به تکمیل پرسشنامهها نبودند، در نمونهی پژوهش قرار نگرفتند. پس از اجرا و جمعآوری پرسشنامهها، تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS صورت گرفت.
ابزار پژوهش: در این پژوهش به منظور جمعآوری دادههای مورد نیاز از ابزارهای زیر استفاده خواهد شد: فرم کوتاه نسخه فارسی پرسشنامه کنترل شناختی هیجان، مقیاس کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی.
1) فرم کوتاه نسخه فارسی پرسشنامه کنترل شناختی هیجان1 : این پرسشنامه بر مبنای پرسشنامه اصلی کنترل شناختی هیجان CERQ)) و توسط گارنفسکی، کرایج و اسپینهاون (2001) در کشور هلند تدوین شده است و یک پرسشنامه چند بعدی است که جهت شناسایی راهکار های مقابلهای شناختی افراد پس از تجربه کردن وقایع یا موقعیتهای منفی مورد استفاده قرار میگیرد. برخلاف سایر پرسشنامههای مقابلهای که به صورت آشکار بین افکار فرد و اعمال واقعی وی تمایز قائل نمیشوند، این پرسشنامه افکار فرد را پس از مواجهه با یک تجربه منفی یا وقایع آسیبزا ارزیابی میکند (28). این پرسشنامه یک ابزار خود گزارشی است و دارای 18 ماده میباشد. اجرای این پرسشنامه خیلی آسان است و هم برای افراد بهنجار و هم برای جمعیتهای بالینی قابل استفاده میباشد. این پرسشنامه از 9 خرده مقیاس تشکیل شده است. خرده مقیاسهای مذکور 9 راهکار شناختی ملامت خود، پذیرش، نشخوار گری، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامهریزی، ارزیابی مجدد مثبت، دیدگاه پذیری، فاجعه سازی و ملامت دیگران را ارزیابی میکند. دامنهی نمرات مقیاس از 1 (تقریباً هرگز) تا 5 (تقریباً همیشه) میباشد. هر خرده مقیاس شامل 4 ماده است. نمرهی کل هر یک از خرده مقیاسها از طریق جمع کردن نمره مادهها به دست میآید بنابراین دامنه نمرات هر خرده مقیاس بین 4 تا 20 خواهد بود. نمرات بالا در هر خرده مقیاس بیانگر میزان استفاده بیشتر راهکار مذکور در مقابله و مواجهه با وقایع استرس زا و منفی میباشد (28). در پژوهش گارنفسکی و همکاران، ضریب آلفای کرونباخ برای نه خرده مقیاس پرسشنامه مذکور بین 62/0 تا 80/0 گزارش شده است (29). همچنین حسنی در ایران ضریب آلفای کرونباخ را بین دامنه 68/0 تا 86/0 و اعتبار این آزمون را در دامنه ای از 73/0 تا 88/0 گزارش کرده است (30 ).
2) مقیاس کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی2 : این پرسشنامه توسط سازمان جهانی بهداشت به منظور ارزیابی کیفیت زندگی طراحی شده است (31). فرم کوتاه این پرسشنامه دارای 26 سوال است و چهار حیطه سلامت جسمانی، سلامت روانی، روابط اجتماعی و سلامت محیط را با 24 سوال (ترتیب دارای 7، 6، 3 و 8 سوال میباشند) مورد ارزیابی قرار میدهد. 2 سؤال اول نیز صرفاً حیطه کلی کیفیت زندگی را ارزیابی میکند. پس از انجام محاسبههای لازم در هر حیطه امتیازی معادل 4-20 برای هر حیطه به تفکیک، به دست خواهد آمد که در آن، 4 نشانه بدترین و 20 نشانه بهترین وضعیت حیطه مورد نظر است. این امتیاز قابل تبدیل به امتیازی با دامنه 0-100 میباشد و امتیاز بالاتر نشان دهنده کیفیت زندگی بهتر است (31). در ایران نجات و همکاران این مقیاس را هنجاریابی کردهاند و ضریب آلفای پرسشنامه را برای جمعیت سالم در حیطه سلامت جسمانی 70/0، سلامت روانی 73/0، روابط اجتماعی 55/0 و ارتباطات محیطی 84/0 به دست آوردهاند و ضریب پایایی روش باز آزمایی را پس از دو هفته 7/0 گزارش کردهاند (32). نصیری و جوکار نیز ضریب آلفای کرونباخ 84/0 بدست آوردند و تحلیل عاملی در 26 گویه این مقیاس مشخص کرد که چهار زیر مقیاس موجود در مقیاس اصلی از قبیل سلامت جسمی، سلامت روانشناختی، روابط اجتماعی و محیط اجتماعی در این مقیاس وجود دارند که این خود نشان دهنده روایی ساختاری آن است (33). در پژوهش دهقان و باقری ضریب آلفای 95/0 به دست آمد است (34).
نتایج
در این پژوهش که با هدف بررسی نقش راهکار های کنترل شناختی هیجان در کیفیت زندگی بیماران سرطانی صورت گرفت، میانگین سنی افراد نمونه ( 75 نفر) 89/10 ±13/45 بود و در دامنه سنی 19 - 60 سال قرار داشتند. سایر ویژگی های جمعیت شناختی و بالینی این افراد در جدول 1 ارائه شده است.
در جدول 2 میانگین و انحراف معیار نمرات راهکار های نه گانه کنترل شناختی هیجان و کیفیت زندگی، و ضرایب همبستگی بین این متغیرها درج شده است. همانطور که در جدول 2 مشاهده می شود راهکار های تمرکز مجدد مثبت، ارزیابی مجدد مثبت و دیدگاه گیری با کیفیت زندگی رابطه مثبت معنادار دارند.
در حالیکه بین راهکار ملامت دیگران و کیفیت زندگی رابطه معنادار منفی برقرار می باشد. همچنین برای بررسی سهم هر یک از راهکار های کنترل شناختی هیجان در تبیین میزان کیفیت زندگی بیماران سرطانی از تحلیل رگرسیون چندگانه به روش همزمان استفاده شد. برای استفاده از مدل رگرسیون ابتدا پیش فرض های استفاده از آن مورد آزمون قرار گرفت. بدین منظور، آزمون دوربین واتسون برای استقلال خطاها، آزمون هم خطی با دو شاخص ضریب تحمل1 (تولرنس) و عامل تورم واریانس2 انجام شد. در پیش بینی کیفیت زندگی از روی راهکار های کنترل شناختی هیجان مقدار عددی آزمون دوربین واتسون 77/1 به دست آمد که بیانگر استقلال خطاها می باشد. همچنین شاخص های هم خطی بودن نشان داد که بین متغیرهای پیش بین هم خطی وجود ندارد. بنابراین استفاده از تحلیل رگرسیون بلامانع بود. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که مقدار ضریب همبستگی چندگانه بین راهکار های کنترل شناختی هیجان و کیفیت زندگی 49/0 و میزان R2 برابر با 24/0 میباشد یعنی 24 % واریانس کیفیت زندگی از طریق راهکار های نه گانه نظم جویی شناختی هیجان قابل تبیین است. به منظور بررسی معناداری ضریب همبستگی بدست آمده، نتایج تحلیل واریانس نشان داد که میزان F به دست آمده معنادار است (05/0p< ،34/2=(65،9)F). بنابراین، راهکار های کنترل شناختی هیجان به طور کلی می توانند کیفیت زندگی بیماران سرطانی را پیش بینی کنند. به منظور بررسی نقش پیش بینی کنندگی تک تک راهکار های کنترل شناختی، نتایج مندرج در جدول 3 نشان می دهد که فقط راهکار ارزیابی مجدد مثبت قادر به پیش بینی کیفیت زندگی می باشد و سایر راهکار ها، پیش بینی کنندهی معناداری نمی باشند.
بحث
از آنجا که تنظیم هیجان عامل مهمی در سازگاری با رویدادهای استرس زای زندگی محسوب میشود، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش راهکارهای کنترل شناختی هیجان بر کیفیت زندگی بیماران سرطانی صورت گرفت. جهت بررسی رابطه بین متغیرهای پژوهش از روش ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد که نتایج آن در جدول 2 قابل مشاهده است. بر اساس نتایج ارائه شده در جدول مذکور، بین راهکار های تمرکز مجدد مثبت، ارزیابی مجدد مثبت و دیدگاه گیری با کیفیت زندگی رابطه مثبت معناداری بدست آمد. شایان ذکر است تا کنون هیچ پژوهش تجربی در زمینه ارتباط بین راهکار های کنترل شناختی هیجان و کیفیت زندگی صورت نپذیرفته است. در توجیه این رابطه معنی دار، می توان به پژوهش هایی که در زمینه ارتباط بین راهکار های کنترل شناختی هیجان و دو مولفه اضطراب و افسردگی صورت گرفته است اشاره نمود، به این دلیل که اضطراب و افسردگی دو مولفه اصلی از مولفه های مربوط به بعد روانی کیفیت زندگی محسوب می شوند(35،36). بنابراین در توجیه رابطه مثبت تمرکز مجدد مثبت با کیفیت زندگی می توان به نتایج مطالعه شروورز1 و همکاران اشاره کرد، که در این مطالعه بیان می شود راهکار های شناختی که بیماران سرطانی از آنها برای تنظیم احساساتشان استفاده می کنند برای سلامتی آنها اهمیت دارد، به طوری که بیمارانی که بیشتر قادر به فکر کردن در باره موضوعات خوشایند هستند ( به جای فکر کردن در مورد تجربه سرطان) و آنهایی که به طور مداوم احساسات و افکار منفی مرتبط با تجربه سرطان را نشخوار نمی کنند، از میزان سلامتی و بهزیستی روانی بیشتری برخوردار هستند، بنابراین تمرکز مجدد مثبت، راهکار ی موثر برای کاهش اثرات منفی و تحریک نتایج مثبت می باشد (25).
از طرفی دیگر رابطه مثبت کیفیت زندگی و راهکار های ارزیابی مجدد مثبت و دیدگاه گیری با نتایج تحقیقات متعددی همسو میباشد (9، 16، 28، 37- 42). این مطالعات بیان میکنند افرادی که در مواجه با رویدادهای تنیدگی زا، راهکار های سازگارانه به کار میبرند، افسردگی کمتر و در نتیجه کیفیت زندگی بالاتری را گزارش میکنند. در واقع رابطه منفی راهکار های سازگارانه با افسردگی به این دلیل است که استفاده از این راهکار ها موجب میشود فرد با نگاهی متفاوت به ارزیابی رویدادهای منفی بپردازد، و به جنبههای مثبت و فواید احتمالی که آن رویداد در دراز مدت برای وی به دنبال دارد، توجه کند، در نتیجه ناراحتی و تنیدگی کمتری را تجربه کرده و راحتتر با آن رویداد کنار میآید.
همچنین رابطه منفی ملامت دیگران با کیفیت زندگی نیز با نتایج مطالعات حسنی، کرایج1 و همکاران، شروئر، کرایج و همکاران و گارنفسکی و همکاران همسو است (28، 42-44). در مجموع مطالعات مذکور بر این نکته اذعان دارند که استفاده زیاد از راهکار هایی مانند ملامت دیگران به عنوان راهکار های ناسازگارنه با سطح بالایی از افسردگی همراه است و این راهکار ها موجب تشدید و استمرار افسردگی و در نتیجه کاهش کیفیت زندگی افراد میگردند. به عبارتی میتوان گفت استفاده از راهکار های ناسازگارانه فرد را مستعد اضطراب کرده و در نتیجه به جای واکنش مناسب به رویدادهای استرس زا، با آشفتگی و تشویش به آنها عکسالعمل نشان میدهد در حالیکه راهکار های سازگارانه این پیامدها را به دنبال ندارند. در توجیه این یافته همچنین میتوان گفت اولاً هر دو نوع ملامت چه معطوف به خود باشد چه دیگری، موانعی برای سازگاری با رویدادهای منفی زندگی محسوب میشوند و ثانیاً این نتیجه احتمالاً ناشی از تفاوتهای فرهنگی و نوع مفهوم خود در کشورهای غربی و شرقی است. به طوری که زینگزاهو2 و همکاران اذعان میکنند تفاوتهای فرهنگی در رابطهای که بین راهکار های مختلف نظم جویی شناختی و اختلالهای هیجانی وجود دارد، اثر گذار است (8، 21). درباره تفاوتهای فرهنگی باید متذکر شد که در فرهنگ شرقی فرد وابسته به دیگران میباشد یعنی فرد خویشتن را در ارتباط تنگاتنگ و وابستگی به دیگران معنا میبخشد و هماهنگی با اطرافیان و گروه خود را ارزشمند میداند، در نتیجه زمانی که فرد برای وقوع اتفاق بد دیگران را سرزنش میکند، از لحاظ هیجانی بیشتر دچار آشفتگی شده و خلق افسرده پیدا میکند (45). این در حالی است که در فرهنگ غربی فرد خود را غیر وابسته به دیگران و مستقل از آنها میداند و زمانی که اتفاق بدی را تجربه میکند، وقوع آن را ناشی از نقایص و کمبودهای خود میداند و خود را سرزنش میکند و در این حالت بیشتر دچار افسردگی میشود (45). بنابراین بر اساس این یافته و آنچه گفته شد، در فرهنگ غربی راهکار ملامت خود با افسردگی رابطه بیشتری دارد در حالی که در فرهنگ شرقی ملامت دیگران رابطه معناداری با افسردگی داشته و پیش بینی کننده آن میباشد.
در یافته بعدی این پژوهش نتایج تحلیل رگرسیون به منظور پیش بینی کیفیت زندگی از طریق راهکار های نظم جویی شناختی هیجان نشان داد که تنها راهکار ارزیابی مجدد مثبت قادر به پیش بینی کیفیت زندگی در بیماران سرطانی میباشد. در رابطه با معناداری نقش پیش بینی کننده گی راهکار ارزیابی مجدد مثبت برای کیفیت زندگی در بیماران سرطانی ، این یافته همسو با نتایج تحقیقات پیشین ( 39،44،46-48) میباشد. به طوری که نتایج پژوهشهای مذکور بیانگر آنست که استفاده بیشتر از ارزیابی مجدد مثبت منجر به کاهش علائم افسردگی و بهبود کیفیت زندگی می شود.
نتیجه گیری
از آنجایی که مطالعه حاضر نشان داد بین راهکارهای کنترل شناختی هیجان و کیفیت زندگی بیماران سرطانی رابطه وجود دارد، پس میتوان گفت نظم دهی هیجان یک عامل مهم و تعیین کننده در بهزیستی روانی و داشتن کارکرد اثربخش است و نقش اساسی در سازگاری با رویدادهای استرس اور زندگی ایفا می کند تا جایی که میتوان گفت بر کیفیت زندگی بیماران اثر می گذارد (9، 12). همچنین در حال حاضر سلامتی مرتبط با کیفیت زندگی یک نقطه پایانی مهم در کوشش های بالینی محسوب می شود.این نشان داده شده که ارزیابی کیفیت زندگی در بیماران سرطانی می تواند در پیشرفت درمان نقش داشته باشد وحتی می تواند به عنوان پیش آگهی عوامل پزشکی باشد که قابل پیش بینی هستند ( 49،50). بنابراین یافته های این پژوهش می تواند به کادر بهداشتی و درمانی جامعه کمک کند تا به شناخت بیشتری از عوامل تاثیرگذار بر کیفیت زندگی بیماران سرطانی دست یابند و فعالیت های خود را در جهت ارتقاء سطح سلامت و بهبود کیفیت زندگی سازماندهی نمایند، مخصوصاٌ پرستاران که ارتباط نزدیکی با این بیماران دارند، میتوانند تأثیر سرطان و ویژگی های آن را بر کیفیت زندگی بررسی کنند و با شناسایی این عوامل گامی در جهت تعدیل این مشکلات بردارند، به طوری که با ارائه مشکلات به سازمان های ذیربط اجتماعی و خانواده بیماران علاوه بر آگاهی دادن به آنان همکاری لازم را جهت بهبود کیفیت زندگی جلب نمایند. همچنین در اتخاذ یک برنامه درمانی مناسب توجه به آموزش راهکار های سازگارانه نظم جویی شناختی هیجان از قبیل ارزیابی مجدد مثبت، تمرکز مجدد مثبت،
دیدگاه گیری و.. می تواند به متخصصان در افزایش سطح سلامت و کیفیت زندگی این بیماران کمک نماید. در واقع تنظیم هیجان به عنوان یک روش درمانی در تعدیل هیجانات، به ارائه واکنش مناسب به موقعیتهای استرس زا منجر میشود. اهمیت نظم جویی هیجان جهت تعدیل هیجانات به گونهای است که از انواع هیجانها نمیتوان تعدادی را به عنوان هیجانهای مناسب و تعدادی را به عنوان هیجانهای نامناسب تفکیک کرد، بلکه باید گفت تمامی هیجانها در صورت کنترل و نظم جویی، مناسب و مفید خواهند بود و در صورت عدم کنترل و تعدیل، نامناسب و مُضر. به طور کلی آنچه گفته شد لزوم توجه به راهکار های نظم جویی شناختی هیجان و تغییر این راهکار ها از ناسازگارانه به سازگارانه، در مداخلات درمانی را نشان میدهد.