نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار، گروه روانپزشکی، مرکز تحقیقات روانپزشکی و علوم رفتاری، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
2 کارشاسی ارشد مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامی واحد قوچان، قوچان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction: Regarding the importance of positive parenting and mother-child relationship in future social and academic life and prevention of behavioral disorders among children, this research aimed to assess the effect of group hurturing of positive child training with respect to Iranian culture on academic achievement and child-mother relationship.
Methods: This clinical trial conducted in academic year of 2014-2015 and the participants included 30 mothers who had daughters studying in the 3rd grade of elementary school of the 6th region of Mashhad city. These participants selected through available method then they were divided into two groups randomly (interventional and control groups). The interventional group was trained with the positive parenting program for 4 weeks (two 90 minutes sessions weekly) and control group did not received any intervention. Data gathered by child-mother relationship evaluation and educational mark list. Data analyzed by descriptive statistics and ANCOVA.
Results: There were significant differences between two groups in the average of acceptance and overprotection subscales (p=0.0001, p=0.006) but the differences in other subscales including radical irresponsiblelity and rejection and academic improvement were not significant (p=0.407, p=0.875 and p=0.08).
Conclusion:It seems that the positive parenting program approach based on Iranian culture can improve mother-child relationship.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
یکی از مهمترین و موثرترین دورانهای زندگی فرد، دوران کودکی است زیرا شخصیت فرد در همین دوران شکل میگیرد (1). در همین راستا، خانواده نیز به عنوان اولین و بادوام ترین عامل در سازندگی شخصیت و رفتارهای آتی کودک، محسوب می شود. بنا بر نظر بسیاری از روانشناسان، منشا بسیاری از اختلالات شخصیتی و مشکلات روانی در پرورش اولیه کودک در خانواده است (2).
در این بین کیفیت ارتباط والدین به خصوص مادر با کودک، نقش تعیین کننده ای در شکل گیری شخصیت کودک و بهداشت روان وی در دوران بزرگسالی دارد (3).
بر اساس مطالعاتی که توسط روانپزشکان کودک و نوجوان انجام شده است، مشخص گردیده که علت اکثر اختلالات عاطفی کودک به دلیل محرومیت از مادر و یا اختلال در نحوه تعامل مادر-کودک است. باید توجه داشت که الگوی ارتباطی مادر-کودک نیز خود متاثر از خصوصیات اخلاقی مادر، سن و تحصیلات مادر، حمایت اجتماعی-عاطفی از مادر، شرایط محیط خانه و تصور مادر از خلق و خوی کودک خود می باشد (4-6).
بسیاری از تحقیقات نشان می دهند که عوامل خطرساز خانوادگی مانند فرزندپروری ناکارآمد والدین می تواند پیش بینی کننده قوی برای رشد و حفظ مشکلات عاطفی و رفتاری در کودکان و نوجوانان باشد بنا بر این مداخلات با هدف تغییر در شیوه فرزندپروری والدین، می تواند پیشگیری کننده بسیار مناسبی برای اختلالات رفتاری کودکان و بهبود ارتباطات ایشان باشد (7،8).
همچنین باید توجه داشت که ارتباطات و شیوه تربیتی والدین می تواند بر موفقیتهای تحصیلی فرزندان تاثیر قابل توجهی داشته باشد. بر اساس شیوههای فرزندپروری (مقتدرانه، مستبدانه، سهل گیرانه و بی کفایت) ،فرزندان والدین دارای شیوه مقتدرانه که بهترین حالت است، بسیار خوب پرورش یافته و در انجام تکالیف جدید بهتر از سایرین عمل می کنند و از پیشرفت تحصیلی بهتری برخوردارند (10،9).
لذا تجارب خانوادگی می تواند بر روند تحصیلی کودکان در دوره کودکی و نوجوانی اثرگذار باشد (11). بنا بر یک تحقیق، سبک مقتدرانه و مهربان والدین در سن چهار سالگی کودکان، می تواند آمادگی مدرسه رفتن و هوشبهر ایشان را در شش سالگی و موفقیت تحصیلی شان را در 12 سالگی پیش بینی نماید (12).
یکی از مداخلات موثر بر شیوه های فرزندپروری و ارتباط والدین با فرزندان، برنامه فرزندپروری مثبت[1] است که توسط ساندرس[2] و همکارانش برنامه ریزی شده و گسترش یافته است (13).
این برنامه والدین را برای برخورد بهتر با کودکانشان آماده میسازد و توسط محققین در بررسی و بهبود ارتباط والد-فرزند به کار گرفته شده و حتی بر ارتباط کودکان دارای مشکلات و ناتوانیهای هوشی با مادرانشان تاثیر مناسبی داشته است (17،16،14).
این برنامه، والدین را در پنج سطح درگیر می سازد و به آنان کمک می کند تا تواناییهای خود را در تعامل با کودک نوزاد تا 12 ساله تقویت کنند. در سطح اول دانسته های والدین در مورد نقش والدینی از طریق مکتوبات یا دیگر اشکال رسانه ای افزایش می یابد و تشویق می شوند تا در برنامه شرکت کنند. در سطح دوم، به والدین در خصوص کودکان با مشکلات خفیف رفتاری آموزش داده می شود. در سطح سوم راهکارهای والدینی در خصوص کودکان با مشکلات رفتاری خفیف تا متوسط، در سطح چهارم در مورد کودکان با مشکلات جدی تر و در سطح پنجم، مداخلات خانواده در مورد کودکان با مشکلات شدید (به عنوان مثال، تعارض در روابط، افسردگی یا استرس والدینی)، آموزش داده می شود. بر این اساس والدین بنا بر نیازها و تمایلات خود و سطح مشکلاتی که با آن روبرو هستند، آموزش دریافت می کنند (18).
با توجه به ارتباطات خاص مادر با فرزند در کودکی و اهمیت این ارتباط در دوره های بعدی زندگی، توانمندی مادران در فرزندپروری و ادراک ایشان از تواناییهای خویش از ارزش زیادی برخوردار است زیرا مادرانی که خود را در انجام وظایف مادرانه شان توانمند ارزیابی می کنند در مقایسه با مادرانی که چنین احساسی ندارند، موفقیت بیشتری را تجربه می کنند و سبک مقتدرانه فرزندپروری و ارتباطات گرم را بهتر از سایرین می پذیرند (19). مادران با خودکارآمدی پایین و شیوه های فرزندپروری منفی بیشتر از چنین مادرانی فرزندان دارای مشکلات رفتاری، اختلالات خواب و ناسازگاری را تجربه می کنند (20،21).
با توجه به این مطالب و کمبود مطالعات موجود در کشور ما بر تاثیر برنامه فرزندپروری مثبت به خصوص بر مبنای فرهنگ ایرانی، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش گروهی والدین مبتنی بر فرزندپروری مثبت با توجه به فرهنگ ایرانی بر پیشرفت تحصیلی و ارتباط مادر-کودک انجام شد.
روش کار
30 نفر از مادران دارای دانش آموز دختر در پایه سوم ابتدایی در ناحیه 6 مشهد که به صورت در دسترس انتخاب شده بودند انجام شد. محقق ابتدا برای دریافت مجوز، به اداره کل آموزش و پرورش مراجعه نمود و پس از اخذ مجوز با ناحیه 6 مشهد و سپس با مدیران مدارس ابتدایی هماهنگی صورت گرفت. با توجه به این که اطلاعات جمعیتشناختی خانواده ها در مدارس موجود می باشد، به مادرانی که دارای مدرک دیپلم به بالا بودند و فرزند دختری در پایه سوم داشتند که حدود 200 نفر می شدند، پیامک ارسال شد که طی آن به والدین وجود کارگاه تربیت فرزند در مدارس اطلاع رسانی شد. از این تعداد بر اساس نمره پرسشنامه رابطه مادر – کودک،30 نفر از مادرانی که نمره کمتری در پرسشنامه کسب کردند و دختران آنها در کارنامه نوبت اول حداقل در دو درس عملکرد خوب یا قابل قبول داشتند، به شیوه تصادفی (جدول اعداد) در دو گروه برابر شاهد و آزمون قرار گرفتند. گروه آزمون به مدت 4 هفته (هفته ای دو جلسه 90 دقیقهای) تحت آموزش فرزندپروری مثبت قرار گرفت و گروه شاهد هیچ آموزشی دریافت نکرد.
به منظور رعایت اخلاق پژوهش به مادران ضمن توضیح کامل هدف از پژوهش، اطمینان خاطر داده شد که اطلاعات آنها محرمانه باقی خواهد ماند و آنها مختار هستند که در صورت تمایل در هر مرحله از پژوهش، از ادامه شرکت انصراف دهند. همچنین کمیته پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قوچان این طرح را تایید نموده است.
محقق برنامه آموزشی فرزندپروری مثبت دکتر شهریور و عربگل بودند که برنامه با فرهنگ ایرانی تطبیق پیدا کرده است (22). سپس محقق برای مادران دوره آموزشی را در طی 8 جلسه 90 دقیقهای (هر هفته دو جلسه) در مدرسه ای که امکانات آموزشی لازم را داشت، برگزار کرد.
پرسشنامه ارتباط مادر-کودک (MCRE)[3]: این پرسشنامه در سال 1961 توسط رابرت ام.راس[4] تهیه شده و دارای 48 ماده می باشد که چگونگی رابطه مادر و کودک را می سنجد. آزمودنی پاسخ خود را نسبت به هر سوال در طیف 5 گزینه ای (کاملا موافقم تا کاملا مخالفم ) مشخص می نماید. این پرسشنامه شامل 4 خرده مقیاس پذیرش فرزند، حمایت بیش از حد، سهل گیری بیش از حد و طرد فرزند می باشد. روایی آزمون در سال 1384 در ایران از طریق آلفای کرونباخ بر 30 نفر از افراد انجام شد بر طبق ضرایب اعتبار محاسبه شده آزمون دارای اعتبار لازم است. همچنین پایایی آزمون توسط اساتیدی با تجربه مورد تایید قرار گرفته و روایی پذیرش فرزند 77/0 ، طرد فرزند 72/0 ، سهل گیری 71/0 ، بیش حمایت گری 78/0 به دست آمد. در این پرسشنامه هر چه نمره زیر مقیاس بالاتر باشد ، میزان نگرش بالاتر است و هر چه نمره مقیاس پایین تر باشد میزان نگرش کمتر خواهد بود (23).
به منظور تحلیل داده ها این پژوهش از شاخصهای آماری توصیفی (میانگین وانحراف معیار) و آمار استنباطی تحلیل کوواریانس چند متغیره و نرم افزار SPSS استفاده شد.
نتایج
مشخصات جمعیت شناختی شامل سن و تحصیلات مادران شرکت کننده در این پژوهش به صورت زیر است: تعداد مادران با میزان تحصیلات مادران در حد دیپلم 11 نفر در هر گروه و بالاتر از دیپلم هم 4 نفر در هر گروه بود. میانگین سنی مادران گروه آزمون 46/34 با انحراف معیار 02/5 سال و میانگین سنی مادران گروه شاهد 93/34 با انحراف معیار 76/3 سال بود.
در بررسی میزان تحصیلات و میانگین سنی دو گروه با استفاده از آزمون آماری تی مستقل تفاوت آماری معناداری در مادران شرکت کننده در پژوهش با توجه به گروه مشاهده نشد (1000/0 = pو 766/0 p=) و دو گروه از این نظر همگن بودند.
پیشرفت تحصیلی کودکان قبل و بعد از مداخله بررسی گردید و نتایج آن در جدول 1 ذکر شده است.
با توجه به جدول بالا، پس از کنترل آماری اثر پیشآزمون، تفاوت آماری معناداری در نمرات پسآزمون پیشرفت تحصیلی گروه آزمایش و کنترل مشاهده نمیشود (08/0 p=) و با توجه به اندازه اثر، 9/10 درصد از تغییرات متغیر وابسته در پسآزمون ناشی از مداخله است.
نمرات مربوط به پرسشنامه تعامل مادر-کودک نیز در دو مرحله در مورد شرکت کنندگان بررسی گردید که نتایج آن در جدول 2 مشهود است.
با توجه به جدول بالا، پس از کنترل آماری اثر پیشآزمون، تفاوت آماری معناداری در نمرات پسآزمون مؤلفه های پذیرش و بیش حمایتگری در دو گروه آزمون و شاهد مشاهده میشود (0001/0 p=، 006/0 p=) و میانگین نمرات گروه آزمون در پسآزمون بهطور معناداری بیشتر از گروه شاهد است اما تفاوت آماری معناداری در نمرات پسآزمون مؤلفه های سهلگیری و طرد گروه آزمون و شاهد مشاهده نمیشود (407/0p=، 875/0 p=).
بحث
نتایج مطالعه حاضر نشان داد که برنامه فرزندپروری مثبت توانسته است در دو زیرمقیاس پذیرش و بیش حمایتگری بهبود معنی داری را نشان دهد هر چند که تفاوتهای بین دو گروه شاهد و آزمون در دو زیرمقیاس دیگر سهل گیری و طرد معنی دار نبوده است. همچنین تفاوت پیشرفت تحصیلی کودکان در دو گروه شاهد و آزمون معنی دار نبوده اما با این حال شاید با تعداد نمونه بیشتر، این تفاوت آماری معنی دار می گردید.
در جستجوی صورت گرفته با توجه به جدید بودن برنامه فرزندپروری مثبت فرهنگ ایرانی (دکتر شهریور و دکتر عربگل)، مطالعه ای که دقیقا با همین ابزار پژوهشی (مقیاس ارتباط مادر-کودک راس) و برنامه فرزندپروری به بررسی ارتباط مادر-کودک و پیشرفت تحصیلی کودکان پرداخته باشد یافت نشد اما نتایج مطالعات مشابه با همین رویکرد قابل بررسی و مقایسه با نتایج پژوهش حاضر هستند.
در مطالعه محرری و همکاران تعداد 60 نفر از مادران نوجوانان دختر محصل در دو گروه آزمون و شاهد پس از اجرای برنامه تربیت سازنده از نظر روابط با فرزندان و مقیاسهای فرزندپروری، والد بودن و افسردگی استرس اضطراب مورد بررسی قرارگرفتند. پس از مداخله تفاوت معنی داری در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد در مقیاسهای یاد شده ایجاد گردید که از این نظر با مطالعه حاضر در خصوص بهبود روابط همسو است (24).
همچنین در یک مطالعه که در استرالیا انجام گردید ساندرس[5] و همکاران این شیوه را در مدرسه ای در 6 جلسه بر روی والدین به کار گرفتند. استفاده از این روش موجب افزایش مهارتهای فرزندپروری مثبت، کاهش تعارضات والد-فرزند و کاهش افسردگی، اضطراب و استرس والدین گردید (25). همچنین بررسی همین شیوه بر روی والدین چینی ساکن شهر سیدنی در استرالیا و رسیدن به این نتایج امکان انطباقی بالای ای نشیوه را در معیارهای فرهنگی دیگر نشان میدهد (26). همچنان که نسخه ایرانی آن در مطالعه حاضر اثربخش بوده است.
بودنمان[6] در مطالعه خود با مقایسه شیوه های آموزش فرزندپروری مثبت و آموزش ارتباط دریافت که برنامه فرزندپروری مثبت موجب بهبود معنی دار رابطه والد-کودک، عزت نفس والدین و کاهش استرس ایشان می شود و از این نظر با مطالعه حاضر در مورد رابطه مادر-کودک همسو است (27).
در خصوص اثر برنامه فرزندپروری مثبت بر پیشرفت تحصیلی، مطالعه ای در ایران توسط میرزابیگی بر مبنای فرزندپروری مبتنی بر فرهنگ ایرانی در ده جلسه دو ساعته بر 30 زوج با میانگین سنی 40 سال و دارای فرزند محصل در مقطع راهنمایی انجام گرفت(28). ابزار اندازه گیری شامل سیاهه رفتار والدینی و معدل آخرین کارنامه دانش آموز بود. نمرات در هر دو مقیاس در گروه آزمون نسبت به شاهد دارای تفاوت معنیداری بود که نشان از تاثیر مثبت این روش بر روشهای فرزندپروری والدین و پیشرفت تحصیلی نوجوانان داشت (29). این نتایج با پژوهش حاضر تا حدی همسو است هر چند که در مطالعه حاضر تفاوت معنیداری در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در مقایسه با گروه شاهد رویت نگردید.
با توجه به نتایج مطالعه حاضر و مطالعات مختلف آموزش فرزندپروری مثبت به والدین می تواند بر بهبود مهارتهای فرزندپروری و کاهش تعارضات ایشان با فرزندان و بهبود ارتباطات والد-فرزندی همچنین پیشرفت تحصیلی کودکان و نوجوانان موثر باشد.
این مطالعه با محدودیتهایی مواجه بود که از آن جمله می توان به این موارد اشاره نمود:
1- ضعف در نمونه گیری این پژوهش(اختصاص نمونه گیری فقط به مادرانی که دانش آموز دختر پایه سوم) مانع از تعمیم یافته ها به دانش آموزان پسر و دانش آموزان سایر پایه ها می گردد.
2- دقیق و کامل نبودن معدل دانش آموزان (تبدیل نمرات کیفی به نمرات کمی توسط معلم و دخیل بودن نظر شخصی معلم)
3- جهت برگزاری کلاس های آموزشی باید مادران به صورت پیوسته در کلاسها شرکت می کردند، اما برخی از مادران با توجه به نتایج مطالعه حاضر و مطالعات مختلف آموزش فرزندپروری مثبت به والدین می تواند بر بهبود مهارتهای فرزندپروری و کاهش تعارضات ایشان با فرزندان و بهبود ارتباطات والد-فرزندی همچنین پیشرفت تحصیلی کودکان و نوجوانان موثر باشد.
این مطالعه با محدودیتهایی مواجه بود که از آن جمله می توان به این موارد اشاره نمود:
1- ضعف در نمونه گیری این پژوهش(اختصاص نمونه گیری فقط به مادرانی که دانش آموز دختر پایه سوم) مانع از تعمیم یافته ها به دانش آموزان پسر و دانش آموزان سایر پایه ها می گردد.
2- دقیق و کامل نبودن معدل دانش آموزان (تبدیل نمرات کیفی به نمرات کمی توسط معلم و دخیل بودن نظر شخصی معلم)
3- جهت برگزاری کلاس های آموزشی باید مادران به صورت پیوسته در کلاسها شرکت می کردند، اما برخی از مادران همکاری لازم را نداشتند.
4- فقط از مادران مدرک دیپلم به بالا دعوت شد.
در راستای دستیابی به نتایج دقیقتر و کاربرد مناسب این روش توصیه می گردد که در مطالعات آتی اثر این شیوه به صورت طولی سنجیده شود همچنین جلسات یادآوری هم برنامه ریزی گردد. شرکت هر دو والد و اثرات آن و نیز مقایسه این روش با سایر شیوه ها از جمله شیوه های رفتاری و آموزش ارتباطی مورد بررسی قرار گیرد.
نتیجه گیری
به نظر می رسد رویکرد آموزش برنامه فرزندپروری مثبت با توجه به فرهنگ ایرانی موجب بهبود ارتباط مادر-کودک گردد.